بهار آمد کنون جانا قفس از ملا احمد نراقی غزل 1
1. بهار آمد کنون جانا قفس را خیز و در بگشا
چو بگشادی ترحم کن مرا هم بال و پر بگشا
...
1. بهار آمد کنون جانا قفس را خیز و در بگشا
چو بگشادی ترحم کن مرا هم بال و پر بگشا
...
1. تاراج کنی تا چند ای مغبچه ایمانها
کافر تو چه میخواهی از جان مسلمانها
...
1. ای باد صبا کاش رسانی خبر ما
گاهی به سوی ماه نهان از نظر ما
...
1. خواب نوشین سحر لقمه ی چرب سرشب
دعوی عشق خدا اینت عجب اینت عجب
...
1. دوش می رفت به صد ناز جوانی به رهی
زلف پرتاب به رخ، خنده مستانه به لب
...
1. شیخ ما دیشب هوای خانهٔ خمّار داشت
هیچ دانید ای حریفان با که آنجا کار داشت
...
1. یا رب ز بخت ماست که شد ناله بی اثر
یا هرگز آه و ناله و زاری اثر نداشت
...
1. تا میکده باز و می به جام است
کار من خسته دل به کام است
...
1. عاشق ار بر رخ معشوق نگاهی بکند
نه چنان است گمانم که گناهی بکند
...
1. ای دل اگر این یار دمی یار تو باشد
شاهنشهی هردو جهان عار تو باشد
...
1. دانی که یار حاجت ما کی روا کند
چون تیغ را به گردن ما آشنا کند
...
1. عشاق تو جز دیدهٔ خونبار نخواهند
غیر از دل آزرده افکار نخواهند
...