از راه وفا گاه ز ما یاد از ملا احمد نراقی غزل 13
1. از راه وفا گاه ز ما یاد توان کرد
گاهی به نگاهی دل ما شاد توان کرد
...
1. از راه وفا گاه ز ما یاد توان کرد
گاهی به نگاهی دل ما شاد توان کرد
...
1. به این امید دادم جان، که روزی بلکه یار آید
که جان بهر نثار راهش آن روزم به کار آید
...
1. ای کاش شب تیرهٔ ما را سحری بود
تا در سحر این نالهٔ ما را اثری بود
...
1. ترسم نشده غوره، انگور خزان آید
یا می نشده انگور ماه رمضان آید
...
1. شد جوان دوران و سر زد سبزه و آمد بهار
وقت غم بگذشت ساقی خیز و ساغر را بیار
...
1. این خانه ی دل خراب بهتر
وین سینه ز غم کباب بهتر
...
1. در سر افتاده ست شوق باده ام
چون کنم در دام زهد افتاده ام
...
1. همچو بلبل گر من بی دل زبانی داشتم
روز وصل از شام هجران داستانی داشتم
...
1. عمری ست که اندر طلب دوست دویدیم
هم مدرسه هم میکده هم صومعه دیدیم
...
1. در مدرسه دی با دو سه فرزانه نشستم
پیمان پی بشکستن پیمانه ببستم
...
1. جز شیشهٔ دل که من شکستم
از عشق بگو چه طرف بستم
...
1. ای بر کفت تیغ جفا از قتل ما پروا مکن
بگذشته ایم از خون خویش اندیشه از فردا مکن
...