1 در رکابش خیل جانبازان همه نوجوانان و سرافرازان همه
2 رخش دولت زیر ران راند همی از شهادت آیه ها خواند همی
3 بامگاهی بر به بومی پا نهاد ذوالجناح آنجا ز رفتن ایستاد
4 شه همی راند و نجنبید او ز جا بسته شد در آن زمینش دست و پا
1 همچنانکه باقی آن داستان که من و تو داشتیم اندر میان
2 داستان آن خلیل با وفا وان فدا کردن پسر را در منا
3 داشتیم این قصه را اندر میان شد سحر آمد خروس اندر فغان
4 قصه ی ما در میان بود ناتمام که مؤذن رفت بر بالای بام
1 ای مدینه نوبت غم آمدت تا قیامت سوگ ماتم بایدت
2 هان و هان ای خاک یثرب خونگری خونگری ابر بهار افزون گری
3 هرچه سنگی در برت بر سینه زن هرچه خاری جمله را بر دل شکن
4 بعد از این در کشت زاران نوبهار زعفران میکار جای سبزه زار
1 زان تفکر در خود و ایام خود اندر آغاز خود و انجام خود
2 رخنه ای اندر دل خود باز کرد دل از آن رخنه گشودن ساز کرد
3 زان نشاطش رخنه ای دیگر گشود در گشادش رخنه هردم می فزود
4 تا به دل آن رخنه ها دروازه شد طبل روحانی بلندآوازه شد
1 صد گلستانش شکفتن ساز کرد صدهزاران گلشنش در باز کرد
2 آهوئی را صید کرد از دشت چین ملک چینش آمد اندر آستین
3 رخنه ای دید و نظر کرد اندران پس گشودش زان چمن در باغبان
4 یکنظر کرد اول اندر حال خویش زانچه را دارد کنون و داشت پیش
1 یک جوانی بود در ایام پیش روزگار آورد بر روزش پریش
2 شد تهی دست و پریشان روزگار نی به دستش بود کسبی و نه کار
3 مایه ای نی تا از آن سودی کند آتشی نه تا از آن دودی کند
4 نی کمانی تا شکاری افکند تخته ای نی تا قماری افکند
1 هان بیارید آن یکی فرزند من وان یکی نوباوه دلبند من
2 هین بیاریدش به قربانگه برم بهر مهمانی بسوی شه برم
3 مادرش را گر به پستان نیست شیر شیر جوشد از دم پیکان تیر
4 پس نهاد آن طفل بر قرپوس زین با نشاط آمد سوی میدان کین
1 بود در شهری فقیری خارکن تیشه ای بودش ز دنیا و رسن
2 بینوایی خالیش از کف کفاف خاک فرشش بود و گردونش لحاف
3 نی جمیل و نی حسیب و نی نسیب نی جمال و نی کمال او را نصیب
4 بهره اش از حق وجودی بود و بس از همه اکوانش بودی بود و بس
1 عشق باشد لیک اگر نی صد مرض در مرض هم نفس دون را صد غرض
2 آنچه باشد صد غرض در آن نهان عشق باشد آن مرض نبود بدان
3 عشق خوانی آن مرضها را عجب شرم کو و کو حیا و کو ادب
4 از چه نام حق گذاری بر وثن این ورمها را چرا گویی سمن
1 نیست از من هرکه این سنت نکرد کس نباشد غیر حق یکتا و فرد
2 ترک این سنت کجا باشد روا از تو ای تو اهل دین را مقتدا
3 در حرم دارم یکی حوری نژاد کش مشابه مادر دوران نزاد
4 خلق عالم جمله روحند و بدن او بود روح مجسم بی سخن