1 جز فتنه نمیکند جهان طور نگر جز زهر نمیدهد فلک جور نگر
2 گیتی نگر و فلک نگر گردش بین محفل نگر و جام نگر دور نگر
1 گفتم ز غمت عاشق حیران میرد گفتا بگذار تا بحرمان میرد
2 سیراب بسر چشمه ندارد آری از تشنه خبر که در بیابان میرد
1 هرچند بهر گوشه هزار افسونست حرفی ز حدیث عشق کی بیرونست
2 در کوه همین قصه فرهاد بود در دشت همین حکایت مجنونست
1 غمگین تور است از طرب غم خوشتر بر ماتمیت ز سوز ماتم خوشتر
2 از تست چو درد و داغ در جان و دلم دردم ز دوا داغ ز مرهم خوشتر
1 داغ غمت از افسر ادهم خوشتر نقش قدمت ز خاتم جم خوشتر
2 در گوشه غم خوشم بیاد تو که هست این گوشه مرا ز هر دو عالم خوشتر
1 در ظلمت جهل آمدن چون زالست گر جرم کنم چرا کنی قدرم پست
2 ره تیره و من مست و صراحی دردست پایم لغزید ناگه افتاد و شکست
1 درد دل ما که داستان دگر است محتاج بتقریر و بیان دگر است
2 این قصه ز هر زبان بیانش ناید افسانه عشق را زبان دگر است
1 پیوسته تن خاکنشینی دارم در کوی غمت گل زمینی دارم
2 امید اثر ز نالهام هست که باز مینالم و ناله حزینی دارم
1 درویشیم از خدمت سلطان خوشتر ترک سرم از منت و سامان خوشتر
2 خاکستر گلخن و کلاه نمدم از تخت جم و تاج سلیمان خوشتر
1 هرکس که ز لطف تو ستمگر شاد است غافل زپی چه جور و چه بیداد است
2 لطف تو و جور تو بعاشق دو بناست کان سست پی است و این قوی بنیاد است