1 از آن تنها کند پرخون دل من که هر دل را نخواهد چون دل من
2 بسختی چون دل لیلی دل او بنرمی چون دل مجنون دل من
3 چه حالست اینکه چشمت بر دل غیر زند تیر و کشد در خون دل من
4 بدامت بیشتر نالد که سختی ز دلها میکشد افزون دل من
1 یکره ز وصل خویش مرا بهرهمند کن اغیار را بر آتش غیرت سپند کن
2 ای میوه امید فرود آی خود ز شاخ یا آنکه دست کوته ما را بلند کن
3 ز اغیار درد خویشستان و بمن سپار یا زین میان علاج من دردمند کن
4 دارای هزار خاکنشین شهسوار من گاهی نگاه در ته پای سمند کن
1 زهدم افسرده خوشا وقت قدح پیمائی که شود مست و زند دستی و کو بدپائی
2 آگه از روز جزائی و کشتی زارم آه اگر امروز نمیداشت ز پی فردائی
3 حالم آن ماهی لب تشنه ز هجرت داند که به خاک افکندش موجهای از دریائی
4 نیست با کی ز فنای تو جهان را که خورد چه غم از سوختن خاربنی صحرائی
1 شبی بر بام ای ماه بلنداختر نمیآیی ز برج طالع ما تیرهروزان بر نمیآیی
2 چو رفتی رفت جانم تا شوم احیا چرا هرگز چراغ کشتهام را شعلهسان بر سر نمیآیی
3 نخواهم از ره جور و جفا هرگز عنان تابی که میدانم به سویم از ره دیگر نمیآیی
4 نیم زان با ضعیفی خوش که ای ترک شکارافکن پی صیدم ز ننگ این تن لاغر نمیآیی
1 چشمم سفید شد به رهت گلعذار من بود این شکوفهی شجر انتظار من
2 شادم که در هوای تو خاکم بباد رفت شاید صبا بکوی تو آرد غبار من
3 خاکم شود ز ریگ روان بیقرار تر بعد از وفات اگر گذری بر مزار من
4 چون شمعم از غمت همه تن صرف اشک شد از بس گریست دیده شب زندهدار من
1 از تو من غافلم از من نه تو غافل باشی که ز دیر و حرمت جویم و دردل باشی
2 سیل تا بحر رود راست بهرجا خیزد نشود گم رهش آن را که تو منزل باشی
3 بتو دارند گذر عاقبت از تن جانها جسم کشت و جهان بحر و تو ساحل باشی
4 از شهادت بودم روز قیامت کافی اینقدر فیض که من کشته تو قاتل باشی
1 شنیدم تشنهای جویای آبی ز سوز دل سرا پا التهابی
2 که در بر از تف لب تشنگی داشت دلی چون بر سر آتش کبابی
3 بدشتی کز عطش هر پاره سنگش چو اخگر داشت تابی و چه تابی
4 بآن تندی روان بود از پی آب که از گردون جهد تیرشهابی
1 ندانم میکنی گاهی به غربت یاد من یا نه به خاطر آیدت زین مانده بیکس در وطن یا نه
2 ترا در مصر دولت بر سریر عزت آگاهی ز حال پیر کنعان هست در بیتالحزن یا نه
3 به یاران نوت در طرح بزم عشرت افکندن به خاطر میرسد محرومی یار کهن یا نه
4 به یادت هیچ میآید به پاداش وفای تو ز بیداد بداندیشان کشیدم آنچه من یا نه
1 آمد امروز یار دیرینه تازه شد خارخار دیرینه
2 غمم اکنون نمیخورد که مراست غم او غمگسار دیرینه
3 یار دیرینهایم و حیف که نیست یار ما یار یار دیرینه
4 آمد و رسم دوستداری نو کرد با دوستدار دیرینه
1 نه چون سرو است آزادی مرا زین گلشن ای قمری که دارم چون تو طوق بندگی بر گردن ای قمری
2 کشد سرو از کفت چون سرو من گردامن ای قمری ننالی چون به این زاری که مینالم من ای قمری
3 من و تو از دو سرو آتش به جان گردیدهایم اما ترا مأواست در گلشن مرا در گلخن ای قمری
4 ترا برده است سروی دل مرا سرو قباپوشی بیا نالیم ما گاهی تو و گاهی من ای قمری