1 دگرپور کشواد گودرز را مر آن پیر بارای و باارز را
2 برآن تا سرانشان ببرم ز تن به خون پسر اندرین انجمن
3 یلان را چنان بسته بر دار خوار بفرمود آن ترک شوریده کار
4 که از تن سرانشان ببرند پست کازین پیر دید است توران شکست
1 چه خوابید در دخمه گودرز پیر برآمد خروش از یلان دلیر
2 نزاد است گفتی مگر مادرش ندید است گیتی سر و افسرش
3 فرستاد کس پیش ارجاسپ زال که ای ترک بد طینت و بدسکال
4 چه بود آنکه کردی در این کینه گاه نبد شرمت از داور هور و ماه
1 که ناگاه ابری برآمد سیاه فرامرز را برد از آوردگاه
2 یکی نعره برخواست از تیره ابر چنان چونکه از بیشه غرنده ببر
3 چنان چونکه برخیزد از خاک دود مرآن ابر تیره هوا کرد زود
4 هوا کرد ازدیده شد ناپدید خروش از دو لشکر بگردون رسید
1 چه ارجاسپ آن دید سرکرد بور سرافیل گفتی که دم زد بصور
2 درآمد بناوردگه زود ترک چو آمد به نزد بره همچو گرگ
3 به خورشید مینو برآویخت ترک به شد گرم بازار رزم سترک
4 چو شد حمله بر پنج و شش ازدو روی دو لشکر بد ایستاده در گفتگوی
1 چه شد ز آشیان فلک باز مهر غراب شب افروخت پر بر سپهر
2 دو لشکر بکشتند از رزم گاه نشست از بر تخت ارجاسپ شاه
3 بشد پیش ارهنگ و بوسید پای بدان گفت سالار توران خدای
4 که شاد آمدی ای سر انجمن وگرنه جهان تیره بودی به من
1 چو آمد بر او تیر بارید چیر نشد تیر بر گبر او جایگیر
2 یکی خشت برداشت آن دیو زشت بزد بر بر ماه فرخنده خشت
3 زره بر درید و به پستان رسید شکستی بدان سان بدستان رسید
4 چه شد تالبش خسته ز آن حشت ماه به پیچید رخ رفت ز آوردگاه
1 چه کشتیش آمد به دریای چین برون آمد از کشتی آن گرد کین
2 بزد خیمه در پیش دریا کنار جهان جوی شیراوژن نامدار
3 همه مرز چین برهم آمد ازین که آمد سپاهی به دربند چین
4 چه بشنید خاقان یکی لشکری فرستاد در دم بکین داوری
1 سپهبد چو آن دید بر کرد اسب برشیر آمد چو آذر گشسپ
2 از آن تیز تک آهوی شیر گیر فرو جست آن گرد شمشیرگیر
3 یکی حمله آورد برشیر نر چو دید آن چنان شیر پرخاشخور
4 بزد بر زمین چنگ برخاست کرد چو ابر خروشان بدو حمله کرد