1 لسان حال لیلای جگر خون عقول ما سوی را کرده مجنون
2 بیا بلبل که تا با هم بنالیم که ما هجران کش و شورید حالیم
3 ز تو گل رفت وز ما گلعذاری تو را فریاد و ما را آه و زاری
4 تو را وصل گل دیگر امید است بهار دیر از بهر تو عید است
1 ای طلعت زیبای تو عکس جمال لم یزل وی غرۀ غرای تو آئینۀ حسن ازل
2 ای درۀ بیضای تو مصباح راه سالکان وی لعل گوهر زای تو مفتاح اهل عقد و حل
3 ای غیب مکنون را حجاب زان گیسوی پر پیچ و تاب وی سر مخزون را کتاب زان خط خالی از خلل
4 پیش قد دلجوی تو طوبی گیاه جوی تو ای نخلۀ طور یقین وی دوحۀ علم و عمل
1 شاه دین را بود شور محشر بر سر نعش شهزاده اکبر
2 ای شکیب دل آرام جانم ای روان تن ناتوانم
3 ای جگر گوشۀ مهربانم ای علی اکبرِ نوجوانم
4 تو همای حقیقت نشانی شاهباز بلند آشیانی
1 صبا برو تا بکوی جانان که تا کنی تر دماغ جانان
2 ببر بگلزار نوجوانان سلام این پیر ناتوان را
3 چه بگذری بر نهال اکبر نهال نوباوۀ پیمبر
4 بپای آن شاخۀ صنوبر ببوسه ای زنده کن روان را
1 بود هر گلی را بهار و خزانی خزان گل من بهار جوانی
2 بود شاخ گل سبز در هر بهاری گل من ز خون بدن ارغوانی
3 نه یک گل زمن رفته، یک بوستان گل نه یک نوجوان، یک جهان نوجوانی
4 جوانا توانائی من تو بودی بماندم من و پیری و ناتوانی
1 دل سنگ خاره شد خون ز غم جوان لیلی نه عجب که گشته مجنون دل ناتوان لیلی
2 ز دو چشم روشن شاه برفت یک فلک نور چه ز خیمه شد روان، با که ز تن روان لیلی
3 دل شاه خون شد از شور فراق شاهزاده ز نوای بانوان حرم و فغان لیلی
4 ز حدیث شور قمری بگذر که برده از دست دل صد هزار دستان غم داستان لیلی
1 دل ناتوان لیلی ز غم تو میگدازد چکند اگر نسوزد چکند اگر نسازد
2 تو سوار روی نی مادر دل کبابت از پی نه عجب اگر که در پای نی تو سر ببازد
3 تو اگرچه سر بلندی نظری بزیر پا کن که نظر بزیردستان به بزرگ می برازد
4 تو همای دولتی سایه فکن بر این ضعیفان که بزیر سایه ات سرو بلند سر فرازد
1 لسان حال لیلای جگر خون عقول ما سوی را کرده مجنون
2 بیا بلبل که تا با هم بنالیم که ما هجران کش و شورید حالیم
3 ز تو گل رفت وز ما گلعذاری تو را فریاد و ما را آه و زاری
4 تو را وصل گل دیگر امید است بهار دیر از بهر تو عید است
1 سیل غم حمله چنان کرد که آب از سر رفت نوجوان اکبر رفت
2 خشک لب با دل تفتیده و چشم تر رفت روح پیغمبر رفت
3 گلشن آل نبی ز آتش بیداد بسوخت سرو آزاد بسوخت
4 چمن فاستقم از باد فنا یکسر رفت نه که برگ و بر رفت
1 چون شد به میدان جلوهگر شهزاده اکبر پور پیمبر
2 آن عرصه شد چون سینۀ سینا سراسر الله اکبر
3 حسن ازل از غره اش نیکو نمایان چون ماه تابان
4 سر قدم در طره اش از دوش تا بر مکنون و مضمر