1 چون شد محیط دائرۀ خطۀ جنود خالی زهر که بود مگر نقطۀ وجود
2 نور تجلی احدیت تتق کشید سر زد جمال غیب ز آئینۀ شهود
3 در پیشگاه شاهد هستی چه شمع سوخت تا بود شد بمجمرۀ عشق همچو عود
4 آشوب در سرای طبیعت ز حد گذشت سلطان معرفت چه مجرد شد از حدود
1 تشنه لبا به آب مهر تو سرشته شد گلم چون بکنم دل از تو و چون ز تو مهر بگسلم
2 گرچه بلای دوست را از سر شوق حاملم بار فراق دوستان بسکه نشسته بر دلم
3 ملک قبول کی شود جز که نصیب مقبلی لایق عشق و عاشقی برگ گلست و بلبلی
4 بار غم ترا چو من کس نکند بمحملی بار بیفکند شتر چون برسد بمنزلی
1 بیا به بزم حسینی و بشنو از عشاق بگوش هوش نوای حجاز و شور عراق
2 بکن مشاهدۀ شاهدان شهد سخن بنموش می ز کف ساقیان سیمین ساق
3 بیاد مولد سبط دوم امام سوم فتاده غلغله از شش جهت ز سبع طباق
4 فلک ز ثابت و سیار از برای نثار نهد لئالی منثوره را علی الاطباق