تشنه از محمدحسین غروی اصفهانی دیوان کمپانی 13
1. تشنه لبا به آب مهر تو سرشته شد گلم
چون بکنم دل از تو و چون ز تو مهر بگسلم
...
1. تشنه لبا به آب مهر تو سرشته شد گلم
چون بکنم دل از تو و چون ز تو مهر بگسلم
...
1. ای به میدان وفا از دل و جان کرده نثار
سر و تن در ره یار
...
1. ای اسم اعظم حق کز عالمی نهانی
در خاک و خون تپانی
...
1. یا امام العصر یا ابن الطاهری الطیبین
یا ولی المؤمنین
...
1. نالۀ نی است ایدل یا که از لب شاه است
یا که نخلۀ طور و نغمۀ انا الله است
...
1. ای به قربان تو خواهر تو
خواهر با جان برابر تو
...
1. ای نازنین برادر شد نوبت جدائی
یا روز بینوائی
...
1. ای یک جهان برادر وی نور هر دو دیده
چون حال زار خواهر چشم فلک ندیده
...
1. ای خسرو خوبان مکن آهنگ میدان
ای جان جانان
...
1. صبا به پیر خرابات از خرابۀ شام
ببر ز کودک زار این جگرگداز پیام
...
1. بار غم فرود آمد در زمین ماریه باز
یا که کاوران حجاز
...