بیا از محمدحسین غروی اصفهانی دیوان کمپانی 1
1. بیا به بزم حسینی و بشنو از عشاق
بگوش هوش نوای حجاز و شور عراق
...
1. بیا به بزم حسینی و بشنو از عشاق
بگوش هوش نوای حجاز و شور عراق
...
1. موکب شاه فلک فر در زمین نینوا
چون فرود آمد تجلی الله فی وادی طُویٰ
...
1. باز این چه آتش است که بر جان عالم است؟
باز این چه شعلۀ غم و اندوه ماتم است؟
...
1. بسیط روی زمین باز بساط غم است
محیط عرش برین دائرۀ ماتم است
...
1. امشب شب وصالست روز فراق فرداست
در پردۀ حجازی شور عراق فرداست
...
1. خاک عم بر سر گلزار جهان باد امشب
رفته گلزار نبوت همه بر باد امشب
...
1. دل خاتم ز خون لبریز در این ماتم است امشب
اگر گردون ببارد خون در این ماتم کم است امشب
...
1. مصباح نور جلوه گر اندر تنور بود
یا در تنور آیۀ الله نور بود
...
1. چون شد محیط دائرۀ خطۀ جنود
خالی زهر که بود مگر نقطۀ وجود
...
1. در جهان نشنیده ام تا بود این چرخ کبود
کز سلیمان اهرمن انگشت و انگشتر ربود
...
1. ایکه از زخم فراوان مظهر بیچند و چونی
در حجاب خاک و خون چون شاهد غیب مصونی
...
1. رفت اصغر شیرینم ز آغوشم و دامانم
برگ گل نسرینم یا شاخۀ ریحانم
...