شیخ گفت چون مرد به راه تجرید رسید ملک سلیمان او را معلوم نیاید و اگر به تجرید نرسیده است فضلۀ سر آستین که زیادت از دست بود معلوم او بود که امیرالمؤمنین عمر خطاب رضی اللّه عنه در بازار فضلۀ سر آستین بکارد ببرید. ,
شیخ گفت: ینبغی ان یکون لک وارد ولایرد. ,
شیخ گفت: کل ما کان من قبل الهوی و الباطل فهو نفس و ما کان فیه راحة من الخلق فهو نفس. ,
شیخ را پرسیدند فَلَمَّا جَنَّ عَلیهِ اللَیلُ گفت: اللیلُ لیلُ الاستتار و النّهارُ نهارُ التجلّی. ,
شیخ گفت: لما خلق اللّه تعالی العقل وقفه بین یدیه فقال من انا فتحیر فکحله بنور وحدانیته فقال من انا فقالت انت اللّه لا اله الا انت فلم یکن للعقل طریق الی معرفته الابه. ,
شیخ را پرسیدند کی معرفت چیست گفت آنکه کودکان ما گویند: بینی پاک کن پس حدیث ما کن. ,
شیخ گفت: القرب علی ثلثة اوجه: قرب من حیث المسافة و هو محال و قرب من حیث العلم و القدرة و هو واجب و قرب من حیث الفضل و الرحمة و هو جایز. ,
شیخ گفت وقت تو این نَفَس تست در میان دو نَفَس یکی گذشته و یکی ناآمده و شرح این گفته آمده است. ,
شیخ گفت در میان مجلس: الحیوة بالعلم و الراحة فی معرفة و الذوق فی الذکر و ثواب التوحید النظر الی اللّه تعالی فی الجنة و ثواب اداء الامر الجنة و ثواب اجتناب النهی الخلاص من النار ثم قرأ الشیخ: یا اَیُّها الناسُ اَنتُمُ القُقَراءُ اِلی اللّه وَاللّه هُوَ الغَنُّی الحَمیدُ ,
شیخ گفت: لما خلق اللّه تعالی الارواح خاطبهم بلاواسطة واسمعهم کلامه کفاحا وقال خلقتکم لتسارونی و اسارکم فان لم تفعلوا فتنا جونی و انا جیکم فان لم تفعلوا فکلّمونی و حدثونّی فان لم تفعلوا فاسمعوا منی ثم قرأ الشیخ: وَاِذا سَمِعُوا ما اُنْزِلَ اِلی الرَّسُولِ تَری اَعْینَهم تَفیضُ مِنَ الدَمْعِ مِمّا عَرَفوا مِنَ الحقّ ثم قال ان کلام اللّه صفة قدیمة مختصة بذاته لیس بحرف ولاصوت و هو مسموع فی ذاته فاذا اسمع عبده من غیر واسطة حرف و لاصوت یسمی مکالمة و مخاطبة و اذا اعتبره علیه بان یخلق فی المحل ما یدل علیه من العبارات و الحروف او غیر ذلک من الدلة فیسمی مناجاة و من شرط هذا القسم الاخیران یتعقبه علم ضروری بان هذا من کلام اللّه فما ورد من الفاظ المسارة و المناجاة و المخاطبة فمحمول علی هذه المعانی و اما الوحی والایجاد فاذا الکلام فی النفس بواسطة رسول من رسله. ,