قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان. ,
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ ای پیغامبر، اتَّقِ اللَّهَ بر پرهیز باش از ناخشنودی خداوند خویش، وَ لا تُطِعِ الْکافِرِینَ وَ الْمُنافِقِینَ و نگر فرمان نبری ناگرویدگان و دو رویان را، إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیماً حَکِیماً (۱) اللَّه دانای است، راست دانش از همیشه ,
وَ اتَّبِعْ ما یُوحی إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ و بر پی آن میرو که پیغام میکنند بتو از خداوند تو، إِنَّ اللَّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیراً (۲) اللَّه تعالی بآنچه میکنید داناست ,
وَ تَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ و پشت بخدا باز کن، وَ کَفی بِاللَّهِ وَکِیلًا (۳) و چون بسنده است اللَّه کارسازی را. ,
سورة الاحزاب هفتاد و سه آیت است، و هزار و دویست و هشتاد کلمه و پنج هزار و هفتصد و نود و شش حرف. جمله بمدینه فرود آمد، مگر دو آیت بقول بعضی از مفسّران و ذلک قوله یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً الی آخر الآیتین. ,
و درین سوره دو آیت منسوخ است یکی وَ لا تُطِعِ الْکافِرِینَ وَ الْمُنافِقِینَ وَ دَعْ أَذاهُمْ نسخ منها وَ دَعْ أَذاهُمْ بآیة السیف. دیگر آیت لا یَحِلُّ لَکَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ نسخت بقوله یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَحْلَلْنا لَکَ أَزْواجَکَ. و عن ابیّ بن کعب قال: قال رسول اللَّه (ص): «من قرأ سورة الاحزاب و علّمها اهله و ما ملکت یمینه اعطی الامان من عذاب القبر». ,
قوله یا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللَّهَ یأتی فی القرآن الامر بالتّقوی کثیرا لتعظیم ما بعده من امر او نهی، کقوله اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِیَ مِنَ الرِّبا، اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِیداً، اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ، و قول لوط: فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ فِی ضَیْفِی. سبب نزول این آیت آن بود که ابو سفیان بن حرب و عکرمة بن ابی جهل و ابو الاعور السلمی از مکه برخاستند و بمدینه رفتند بعد از واقعه اخدود. در مدینه بسرای عبد اللَّه ابیّ منافق فروآمدند، و از رسول خدا درخواستند تا ایشان را امان دهد و با وی سخن گویند. رسول ایشان را امان، داد ایشان برخاستند و بحضرت مصطفی (ص) آمدند و با ایشان عبد اللَّه بن سعد بن ابی سرح بود و طعمة بن ابیرق و عمر خطاب در آن مجلس حاضر بود. ایشان گفتند: یا محمد! ارفض ذکر آلهتنا اللّات و العزّی و المناة و قل انّ لها شفاعة لمن عبدها و ندعک و ربّک. این سخن بر رسول خدا صعب آمد و دشخوار، عمر گفت: یا رسول اللَّه دستوری ده تا ایشان را هلاک کنم و پشت زمین ازیشان پاک کنم. رسول اللَّه فرمود یا عمر آهسته باش که من ایشان را امان دادهام. ,
پس عمر گفت برخیزید از حضرت نبوت که شما را در لعنت خدا آید و غضب او. پس رسول عمر را فرمود تا ایشان را از مدینه بیرون کند. آن ساعت جبرئیل فرو آمد و آیت آورد: یا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللَّهَ و لا تنقض العهد الّذی بینک و بینهم وَ لا تُطِعِ الْکافِرِینَ من اهل مکة یعنی ابا سفیان و عکرمه و ابا الاعور وَ الْمُنافِقِینَ من اهل المدینة یعنی عبد اللَّه بن ابیّ و عبد اللَّه بن سعد ابن ابی سرح و طعمة ابن ابیرق. و معنی اتَّقِ اللَّهَ ای اثبت علی التّقوی و دم علیها، کقوله یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا و کالرّجل یقول لغیره و هو قائم: قم هاهنا. ای اثبت قائما، و قیل الخطاب مع النّبیّ (ص) و المراد به هو و امّته، بدلیل قوله: إِنَّ اللَّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیراً ذکره بالجمع. و قیل وَ لا تُطِعِ الْکافِرِینَ وَ الْمُنافِقِینَ فیما یسئلونک من الرفق بهم و لا فی غیره. و قیل و لا تطعهم فیما یسئلونک من ابعاد الفقراء عنک لیجالسوک إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیماً بما یکون قبل کونه حَکِیماً بخلقه قبل خلقه. و قیل: علیم بما یضمرونه من الخلف و الغدر و بما یضمره الفقراء من الایمان و الحقّ. ,
قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اسم عزیز، شفیع المذنبین، جوده بلاء المهیّمین، مقصوده، ضیاء الموحّدین، عهوده، سلوة المحزونین، ذکره، حرفة المستمیحین شکره، رداؤه، کبریاؤه سناؤه، سنائه بهاؤه و بهاؤه علاؤه. ,
نام خداوندی که صنایع شیرین و بدایع زیبا صنع و شیرین گفتاری، عالم الاسرار و معیوبان را خریداری، درمانده را دستگیر و بیچاره را دستیاری. ,
3 هواک سمیر قلبی المستطار و ذکرک فی مجاری السرّ جار
4 و کنت ملکت فی امری اختیارا فحکمک فی الهوی سلب اختیاری
قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ای ایشان که بگرویدند اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ یاد کنید و یاد دارید نیکوکاری خداوند خویش بر خویشتن، إِذْ جاءَتْکُمْ جُنُودٌ آن گه که بشما آمد سپاهها، فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً فرو گشادیم بر ایشان بادی، وَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها و سپاهی که شما ایشان را نمیدیدید وَ کانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیراً (۹) و اللَّه بآنچه و میکردید بینا بود. ,
إِذْ جاؤُکُمْ آن گه که بشما آمدند، مِنْ فَوْقِکُمْ وَ مِنْ أَسْفَلَ مِنْکُمْ از زبر شما و از زیر شما، وَ إِذْ زاغَتِ الْأَبْصارُ و آن گه که چشمها در چشم خانها از بیم بگشت و کژ گشت، وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ و خواستید دلها که بگلو رسید، وَ تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا (۱۰) و بخدای ظن میبردید آنچه میبردید ,
هُنالِکَ ابْتُلِیَ الْمُؤْمِنُونَ آنجا و آن گه که مؤمنان میآزمودند، وَ زُلْزِلُوا زِلْزالًا شَدِیداً (۱۱) و بجنبانیدند ایشان را جنبانیدنی سخت. ,
وَ إِذْ یَقُولُ الْمُنافِقُونَ و آن گه که دورویان گفتند، وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ و ایشان که در دلهای ایشان بیماری بود، ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وعده نداد ما را خدا و رسول، إِلَّا غُرُوراً (۱۲) مگر مکر و فریب. ,
قوله: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ فی کفایته ایاکم، امر الاحزاب و الاحزاب هم الاقوام الّذین اجتمعوا علی محاربة الرّسول (ص) و المؤمنین فجاءوا و حاصروا رسول اللَّه بضعة و عشرین یوما، و هم قریش و غطفان و یهود بنی النضیر و قریظة فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً و هی الصّبا. قال عکرمة: انّ ریح الجنوب قالت لیلة الاحزاب للشّمال: انطلقی بنصر النّبی (ص). فقالت الشمال: انّ الحرّة لا تسری باللّیل، و کانت الرّیح الّتی ارسلت الیهم الصّبا. ,
قال النبی (ص) نصرت بالصّبا و اهلکت عاد بالدّبور. ,
وَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها هم الملائکة، و لم تقاتل الملائکة یومئذ فبعث اللَّه عز و جل علیهم تلک اللّیلة ریحا باردة فقلعت الأبواب و قطعت اطناب الفساطیط و اطفأت النّیران و اکفات القدور و اجالت الخیل بعضها فی بعض و ارسل اللَّه علیهم الرّعب و کثر تکبیر الملائکة فی جوانب عسکرهم حتی کان سیّد کلّ حیّ یقول «یا بنی فلان هلمّ الیّ»، فاذا اجتمعوا عنده قال: «النجاء النجاء اتیتم لما بعث علیهم من الرعب»، فانهزموا من غیر قتال. ,
وَ کانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیراً، نزول این آیت در بیان قصه احزاب است و وقعه خندق، و شرح این قصه بر سبیل اختصار و شرط ایجاز آنست که: چون رسول خدا علیه الصلاة و السلام و مؤمنان، کعب اشرف را بکشتند، و یهود بنی النضیر را از مدینه بیرون کردند حیی اخطب و کنانة ابن الربیع با گروهی جهودان برخاستند و رفتند سوی مکه و نفیر بر آوردند و از قریش یاری خواستند بر حرب محمد. قریش ایشان را اجابت کردند و در قبایل عرب آواز دادند تا جمعی عظیم فراهم آمدند، قریب پانزده هزار از بنی غطفان و بنی فزاره و بنی کنانة و اهل تهامه و غیر آن. قریش بیرون آمدند و قائد ایشان ابو سفیان بن حرب، اسمه صخر ثمّ اسلم یوم فتح مکة و حسن اسلامه. فزاره و غطفان بیرون آمدند و مهتر ایشان عیینة بن حصن، و هو من المؤلّفة قلوبهم. خبر رسید بمدینه که قبایل عرب مجتمع شدند و با جهودان قریظه و نضیر عهد کردند که دست یکی گیرند و بر حرب محمد و اصحاب و، هم پشت باشند. رسول خدا با یاران گفت: اکنون تدبیر چیست؟ سلمان گفت: من در دیار و نواحی پارس دیدهام که چون از دشمن بر بیم باشند، گرد بر گرد شهر خویش خندقی سازند دفع دشمن را. رسول علیه الصلاة و السّلام آن موافق داشت و فرمود تا خندقی گرد بر گرد مدینه فرو بردند چهل گز عرض آن و ده گز قعر آن، و باز برید هر ده مرد را از یاران چهل گز. و مهاجر و انصار در سلمان خلاف کردند که سلمان مردی با قوّت بود. مهاجران گفتند: سلمان منّا و انصار گفتند: سلمان منّا رسول خدا گفت: نه آن و نه این «سلمان منّا اهل البیت». ,
قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ، میفرماید: ای شما که ایمان آوردید و رسالت پیغامبر قبول کردید و سر بر خط فرمان نهادید و بوفای عهد روز میثاق باز آمدید، نعمتی که بر شما ریختم هم از روی ظاهر و هم از روی باطن حقّ آن بشناسید و شکر آن بگزارید هم بزبان هم بتن و هم بدل. شکر زبان آنست که پیوسته خدای را یاد میکند و زبان خود بذکر وی تر میدارد و چون نعمتی بر وی تازه میگردد الحمد للَّه میگوید. رسول (ص) یکی را گفت: چگونهای؟ جواب داد که بخیر. ,
رسول دیگر باره پرسید گفت: چگونهای؟ گفت بخیر. سوم بار گفت: چگونهای؟ گفت بخیر و الحمد للَّه. رسول فرمود که این میجستم که بگویی الحمد للَّه. بزرگان دین و سلف صالحین یکدیگر را پرسیدندی تا جواب، حمد و شکر باشد و گوینده و پرسنده در ثواب شریک باشند. ,
شبلی را پرسیدند، شکر چیست؟ گفت: شکر آنست که در نعمت منعم را بینی نه نعمت و شادی و فرح که نمایی بر دیدار منعم نمایی نه بر دیدار نعمت، آن گه این بیت بر گفت: ,
4 و ما الفقر من ارض العشیرة ساقیا و لکننا جئنا بلقیاک نسعد
قوله تعالی: مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ از گرویدگان مردانیاند، صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ که راست آمدند در آنچه پیمان کردند با خدای بر آن، فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ ازیشان هست که بر وفای خود برفت از دنیا، وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ و از ایشان هست که چشم میدارد، وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلًا (۲۳) و پیمان به بیوفایی بدل نکردند. ,
لِیَجْزِیَ اللَّهُ الصَّادِقِینَ بِصِدْقِهِمْ آن همه آن راست تا پاداش دهد اللَّه راستان را براستی ایشان، وَ یُعَذِّبَ الْمُنافِقِینَ إِنْ شاءَ و عذاب کند دورویان را اگر خواهد، أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ یا توبت دهد ایشان را، إِنَّ اللَّهَ کانَ غَفُوراً رَحِیماً (۲۴) که اللَّه تعالی آمرزگار است و بخشاینده. ,
وَ رَدَّ اللَّهُ الَّذِینَ کَفَرُوا و باز برد اللَّه کافران را با پس، بِغَیْظِهِمْ با درد دل ایشان، لَمْ یَنالُوا خَیْراً دست بهیچ کام نرسیده، وَ کَفَی اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتالَ و بسر برد اللَّه مؤمنانرا جنگ، وَ کانَ اللَّهُ قَوِیًّا عَزِیزاً (۲۵) و اللَّه تاونده است بیهمتا از همیشه. ,
وَ أَنْزَلَ الَّذِینَ ظاهَرُوهُمْ آورد ایشان را که هم پشت گشتند، مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ از توریة خوانان، مِنْ صَیاصِیهِمْ از حصارهای ایشان، وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ و در دلهای ایشان افکند بیم، فَرِیقاً تَقْتُلُونَ گروهی را میکشید، وَ تَأْسِرُونَ فَرِیقاً (۲۶) و گروهی را میگیرید ,
قوله تعالی: مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ موضع ما نصب است بصدقوا، کما یقال: صدقتک الحدیث و معاهدة اللَّه معاقدة رسوله علیه الصلاة و السلام. ,
و المعنی من المؤمنین رجال وفوا بما عاهدوا اللَّه علیه، و هذا العهد ما بایعوا الرسول علیه من الجهاد معه، «صدقوا» ای ثبتوا و صبروا علی ما بایعوا علیه من الثبات فی الحرب. ,
در خبر صحیح است از انس مالک رضی اللَّه عنه، گفت: این آیت در شأن عم من فرو آمد، انس بن النضر که در غزاة بدر حاضر نبود و تحسر همی خورد، که اول مشهدی از مشاهد رسول (ص) وقعه بدر بود و رسول در آن حاضر بود و من نبودم، اگر قتالی دیگر پیش آید و اللَّه مرا در آن حاضر کند، اللَّه داند و بیند که من چکنم دیگر سال غزاة احد پیش آمد، سلاح در پوشید و در معرکه حاضر شد، سعد معاذ را دید، گفت: یا سعد و الذی نفسی بیده انّی لاجد ریح الجنة دون احد بآن خدایی که جان من بید اوست که بوی بهشت از جانب احد بمشام من میرسد. سعد گفت: فما استطعت لرسول اللَّه ما صنع آنچه وی کرد از بهر رسول من نکردم و طاقت نداشتم، در جنگ پیوست و همی کوشید تا آن گه که کشته شد، بعد از آن او را در میان کشتگان یافتند و هشتاد و اند جراحت در وی بود از ضربت شمشیر و زخم نیزه و جرح تیر، و در شأن وی این آمد که: صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ. ,
فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ جابر بن عبد اللَّه گفت: رسول خدا (ص) طلحه عبید اللَّه را دید که بوی برگذشت، گفت: من احبّ ان ینظر الی رجل یمشی علی وجه الارض و قد قضی نحبه فلینظر الی هذا». ,
قوله تعالی: مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ سباق و سیاق این آیت، مدح صحابه رسول است و ذکر سیر و بیان شرف ایشان که اعلام اسلاماند و امان ایمان، ارکان دولت و آثار ملّت و اختران سپهر دعوت، بر بساط توحید صف پیشین ایشانند، در دفتر تفرید سطر نخستین ایشانند، ناقلان شرع و ناقدان دین ایشانند، مشاهدان وحی و تنزیل ایشانند، خواب و آرام بر خود حرام کردند تا در میدان دین خرام کردند، روز و شب همی تاختند تا سراپرده کفر برانداختند، تخم عبادت کاشتند تا بر سعادت برداشتند، علم شعار ایشان و زهد دثار ایشان و رحمت نثار ایشان، نصرت رایت ایشان وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ آیت ایشان، سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنی بدایت ایشان و سقاهم ربهم غایت ایشان. مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ در شأن ایشان. حقّ جلّ جلاله در قرآن بسه جایگه ایشان را رجال خواند: رِجالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا پاکی دوست دارند و بپاکی کوشند از آنکه دین اسلام را بنا بر پاکی است. ,
قال النّبی (ص): «بنی الدّین علی النّظافة». ,
و قال (ص): «انّ اللَّه تعالی طیّب لا یقبل الا الطیّب» اللَّه پاک است، هر چه صفت پاکی دارد از اقوال و افعال و حرکات و سکنات تو آن را بپذیرد و در جریده سعادت بنویسد و هر چه بتو آلوده بود از جمیع سعادت ننویسد و نهپذیرد، بهشت جوهری پاک است، قرآن مجید ازو خبر چنین داد که: وَ مَساکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ، اگر آلایشی داری راهت ندهند و اگر بصفت پاکی روی ترا گویند: سَلامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدِینَ. ,
و آنجا که فرمود: رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ ایشان را بصفت ذکر بستود یعنی که دنیا و مشغله دنیا ایشان را از ذکر اللَّه باز ندارد، پیوسته زبان ایشان در ذکر باشد و دل در مهر، هر که قدم در کوی توحید نهاد و قلم بر لوح در سعادت وی برفت، بر منشور دولت او این طغرا کشیدند که: وَ اذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیراً فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ یک ساعت او را از ذکر خویش غافل نگذارند، مهجور آن مهجور که از ذکر او غافل باشد و از جمال نام او محروم، اگر همه انبیا خواهند که مهجوری را بجمال یک کلمت از کلمات ذکر بینا گردانند نتوانند، زیرا که کلید گنج ذکر بدست توفیق است و هر آن ذکری که از سر غفلت رود و دل از آن بیخبر بود هم چنان است که آن حارس که بر بام قلعه بانک بر میدارد و دزد نقب میبرد، حارس میگوید: من میبینم های ای دزد! و لکن دزد کالا میبرد و بگفت او مبالات نکند داند که او مینبیند و بعادت و غفلت چنان میگوید. باز در خانهای که صعلوکی باشد، زهره ندارد دزد که گرد آن خانه گردد «إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ». ,
قوله تعالی: ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ محمد پدر هیچ کس نیست از مردان شما، وَ لکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ لکن رسول خداست و مهر پیغامبران، وَ کانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیماً (۴۰) و اللَّه بهمه چیز داناست و از همه آگاه. ,
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ای ایشان که بگرویدید، اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً (۴۱) یاد کنید اللَّه را یاد کردنی فراوان. ,
وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصِیلًا (۴۲) و بپاکی بستائید او را بامداد و شبانگاه. ,
هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ اوست که میدرود دهد بر شما، وَ مَلائِکَتُهُ و فریشتگان او، لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ تا شما را بیرون میآرد از تاریکیها بروشنایی، وَ کانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً (۴۳) و اللَّه بر مؤمنان مهربان است، همیشه. ,