قوله از رشیدالدین میبدی کشف الاسرار و عدة الابرار 1
1. قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان.
...
1. قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان.
...
1. این سورة النمل جمله بمکه فرو آمد از آسمان و در آن ناسخ و منسوخ نه، مگر یک آیت: فَمَنِ اهْتَدی فَإِنَّما یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَقُلْ إِنَّما أَنَا مِنَ الْمُنْذِرِینَ منسوخ است بآیت سیف و این سورت چهار هزار و هفتصد و نود و نه حرف است و هزار و صد و چهل و نه کلمت و نود و سه آیت. و در فضیلت سوره ابیّ کعب روایت کند از مصطفی (ص) قال: من قرأ طس سلیمان کأنّ له من الاجر عشر حسنات بعدد من صدّق بسلیمان و کذّب به و هود و شعیب و صالح و ابراهیم و یخرج من قبره و هو ینادی لا اله الّا اللَّه».
...
1. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اسم عزیز شهد بجلاله افعاله، نطق بجماله افضاله،دلّ علی اثباته آیاته، اخبر عن صفاته مفعولاته اسم جلیل عرفه العقلاء بدلالة افعاله.
...
1. قوله تعالی: وَ لَقَدْ آتَیْنا داوُدَ وَ سُلَیْمانَ عِلْماً دادیم داود و سلیمان را علم پیغامبری و دانش دین وَ قالا و میگفتند ایشان الْحَمْدُ لِلَّهِ سزاوارای ستایش پاک نیکو خدای را الَّذِی فَضَّلَنا آن خدای که فضل داد ما را و افزونی عَلی کَثِیرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنِینَ (۱۵) بر افزونی از بندگان گرویده خویش.
...
1. قوله: وَ لَقَدْ آتَیْنا داوُدَ وَ سُلَیْمانَ عِلْماً ای اعطینا داود و سلیمان علما بالدّین و احکام الشّریعة. و قیل فهما بالقضاء و بکلام الطیر و الدّواب، و قیل هو: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، وَ قالا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی فَضَّلَنا فی معرفة الدین «علی کثیر من عباده المؤمنین»، ای مؤمنی زمانهم و من لم یؤت مثل ذلک من الانبیاء. داود (ع) از بنی اسرائیل بود از فرزندان یهودا بن یعقوب، و روزگاری بعد از روزگار موسی بود بصد و هفتاد و نه سال، و ملک وی بعد از ملک طالوت بود، و بنی اسرائیل همه متّبع وی شدند و ملک بر وی مستقیم گشت، اینست که ربّ العالمین گفت: وَ شَدَدْنا مُلْکَهُ، هر شب سی و سه هزار مرد از بزرگان بنی اسرائیل او را حارس بودند و با ملک وی علم بود و نبوّت چنان که گفت جلّ جلاله: آتَیْنا داوُدَ وَ سُلَیْمانَ عِلْماً، و حکم که راندی و عمل که کردی از احکام توراة کردی که کتاب وی زبور همه موعظت بود، در آن احکام امر و نهی نبود. و او را نوزده پسر بود و از میان همه وراثت نبوّت و ملک سلیمان را بود، چنان که ربّ العالمین گفت: وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ. مقاتل گفت: تعبّد داود بیشتر بود و ملک و حکم سلیمان قویتر بود. قومی گفتند این وراثت بر نبوّت نیفتد که: النّبوة لا تورث، و بر مال نیفتد که مصطفی (ص) گفته: «انّا معاشر الانبیاء لا نورث، ما ترکناه صدقة».
...
1. قوله: وَ لَقَدْ آتَیْنا داوُدَ وَ سُلَیْمانَ عِلْماً الایة... ربّ العالمین جلّ جلاله و تقدّست اسماؤه و تعالت صفاته درین آیت منّت نهاد بر داود و سلیمان که: ایشان را اعمل دین دادم، و دین اسمی است مجمل مشتمل بر اسلام و ایمان و سنّت و جماعة و اداء طاعت و عبادت و ترک کفر و معصیت، اینست دین فریشتگان که خدای را جلّ جلاله بآن همی پرستند و طاعت همیآرند، و دین انبیا و رسل از آدم تا محمد صلوات اللَّه علیهم اجمعین اینست. و پیغامبران و رسولان امّت خود را باین دعوت کردند چنان که ربّ العالمین گفت: شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّی بِهِ نُوحاً الایة. و این دین سخت ظاهر است و مکشوف بر اهل سعادت و سخت پوشیده بر اهل شقاوت، و حقّ جلّ جلاله بصر دینشناس جز باهل سعادت ندهد و جز اهل بصر دین نشناسند، لقول النّبی (ص) «کیف انتم اذا کنتم من دینکم فی مثل القمر لیلة البدر لا یبصره منکم الّا البصیر».
...
1. قوله تعالی: وَ تَفَقَّدَ الطَّیْرَ مرغ را باز جست و فَقالَ ما لِیَ لا أَرَی الْهُدْهُدَ گفت چیست مرا که هدهد را نمیبینم أَمْ کانَ مِنَ الْغائِبِینَ (۲۰) یا از نادیدگان شد.
...
1. قوله وَ تَفَقَّدَ الطَّیْرَ، التفقّد تطلب المفقود، و انّما قیل له التفقّد لانّ طالب الشیء یدرک بعضه و یفقد بعضه، لذلک قال ابو الدرداء: من یتفقّد یفقد و من لم یعدّ الصبر لعظائم الامور یعجز. و انّما تفقّد سلیمان الهدهد لانّه مهندس الماء یری الماء من تحت الارض کما تری من وراء الزّجاج، فانّه کان یضع منقاره فی الارض فیخبرهم بعد الماء و قربه، ثمّ یأمر الجنّ بحفر ذلک الموضع، فیظهر الماء فاحتاج فی ذلک الیوم الی الماء فتعرّف عن حاله و تفقّده. و قیل سبب تفقّده انّه کان اذا سار بجنوده جاءت الطّیر فتقف فی الهواء مصطفّة موصولة الاجنحة او متقاربة، و سار ذلک الیوم بجنوده، فوقعت الشمس علیه، فنظر فوجد موضع الهدهد خالیا، فتعرّف من حاله و قال: ما لِیَ لا أَرَی الْهُدْهُدَ؟
...
1. قوله: وَ تَفَقَّدَ الطَّیْرَ فَقالَ ما لِیَ لا أَرَی الْهُدْهُدَ دلّت هذه الایة علی تیقّظ سلیمان فی مملکته و حسن قیامه و تکفله بامور امّته و رعیّته حیث لم یخف علیه غیبة طیر هو اصغر الطیور من حضوره ساعة واحدة. تنبیهی عظیم است این آیت مر ملوک جهان را بتیمار داشت رعیّت و شفقت بردن بر ایشان و باز جستن ضعیفان و رعایت مصالح ایشان: عمر خطاب همه شبها بسان عسس طواف کردی در کویهای مدینه اگر خللی دیدی تدارک کردی و ضعیفان را نیک باز جستی و مراعات کردی. طلحة بن عبید اللَّه گوید در شب تاریک عمر را دیدم که از مدینه بیرون میشد دیگر روز برخاستم بآن جانب رفتم او را از شب دیده بودم و بآن خرابهای که عمر را دیده بودم درشدم پیر زنی را دیدم زمنه نابینا، چون پارهای گوشت افتاده. گفتم: یا عجوز امیر المؤمنین دوش بتعهّد تو میآمد یا جایی دیگر میشد؟ گفت کدام امیر المؤمنین؟ گفتم: عمر خطاب.
...
1. قوله تعالی: قالَ یا أَیُّهَا الْمَلَؤُا سلیمان گفت: ای مهینان سپاه أَیُّکُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِها کیست از شما که تخت آن زن بمن آرد؟ قَبْلَ أَنْ یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ (۳۸) پیش از آن که ایشان مسلمانی را بمن آیند.
...
1. قوله: قالَ یا أَیُّهَا الْمَلَؤُا أَیُّکُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِها؟ مقاتل گفت چون رسول بلقیس از نزدیک سلیمان بازگشت و آن عجایب و بدایع که در مملکت سلیمان دیده بود باز گفت و حکایت کرد، بلقیس گفت: هذا امر من السّماء، این کاری آسمانی است، ساخته و خواسته ربّانی است و ما را کاویدن با وی روی نیست و در مخالفت و منابذت وی هیچ کس را طاقت نیست و آن ملک وی نه ملک سرسریست که آن جز نبوّت و تأیید الهی نیست. کس فرستاد به سلیمان که: اینک من آمدم با سران و سروران قوم خویش تا در کار تو بنگرم و دین تو بدانم که چیست و مرا بچه میخوانی؟ آن گه عرش خویش را در آخر هفت اندرون استوار بنهاد و پاسبانان بر آن موکّل کرد و در مملکت خویش نائبی بگماشت که کار ملک میراند و آن سریر ملک نگه میدارد تا کس در آن طمع نکند و آن گه عزم رحیل کرد با دوازده هزار سرهنگ از مهتران قوم خویش با هر سرهنگی عددی فراوان از خیل و حشم. و سلیمان که آنجا بود دانست که بلقیس میآید و بقصد اسلام و ایمان میآید که جبرئیل از پیش آمده بود و او را خبر داده و لهذا قال سلیمان: قَبْلَ أَنْ یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ، ای مؤمنین موحّدین.
...
1. قوله تعالی: قالَ یا أَیُّهَا الْمَلَؤُا أَیُّکُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِها قَبْلَ أَنْ یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ بدانکه این آیات دلائل روشنند و برهان صادق بر اثبات کرامات اولیا، که اگر نه از روی کرامت بودی و از خصایص قدرت اللَّه کجا بعقل صورت بندد یا در وسع بشر باشد. عرشی بدان عظیمی و مسافتی بدان دوری بیک طرفة العین حاضر کردن، مگر که ولیّ دعا کند و رب العالمین اجابت دعاء وی را بقدرت خویش آن را حاضر کند، بر آن وجد که میان عرش و منزل سلیمان زمین درنوردد و مسافت کوتاه کند، و این جز در قدرت اللَّه نیست و جز دلیل کرامات اولیاء نیست.
...