قوله تعالی: خُذِ الْعَفْوَ علماء دین و ائمّة شرع متفقاند که در قرآن آیتی نیست مکارم الاخلاق را جامعتر ازین آیت. آن روز که این آیت فرو آمد مصطفی (ص) گفت: «یا جبرئیل! ما هذا»؟ قال: لا ادری حتی اسأل. فذهب ثمّ رجع، فقال: یا محمّد! انّ ربّک یأمرک ان تصل من قطعک، و تعطی من حرمک، و تعفو عمّن ظلمک. ,
2 آن گه مصطفی (ص) گفت: «بعثت لیتمّم بی مکارم الاخلاق». اعطاء من یحرمه، و وصل من
3 و فی معناه انشدوا: من کملت فیه فذلک الفتی
4 مکارم الاخلاق فی ثلاثة یقطعه، و العفو عمن اعتدی.
قوله تعالی: وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الایة من صبر علی مقاساة الذلّ فی اللَّه وضع اللَّه علی رأسه قلنسوة العزّ. هر که را روزی از بهر خدا خاک مذلت بر سر آید، عن قریب او را تاج کرامت بر فرق نهند. هر که رنج برد روزی بسر گنج رسد. هر که غصه محنت کشد شراب محبت چشد. آن مستضعفان بنی اسرائیل که روزگاری در دست قهر فرعون گرفتار بودند، ببین تا سرانجام کار ایشان چون بود؟! و بر ولایت و نواحی فرعونیان چون دست یافتند، و بسرای و وطن ایشان نشستند؟! اینست که میگوید جلّ جلاله: وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِینَ کانُوا یُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا. آن گه گفت: بِما صَبَرُوا این بآن دادیم ایشان را که در بلیّات و مصیبات صبر کردند. دانستند که صبر کلید فرج است، و سبب زوال ضیق و حرج است، صبر تریاق زهر بلا است، و کلید گنج و مایه تقوی و محل نور فراست. صبر همه خیر است، که میگوید عزّ جلاله: وَ أَنْ تَصْبِرُوا خَیْرٌ لَکُمْ صبر از حق است و بحق است که میگوید: وَ اصْبِرْ وَ ما صَبْرُکَ إِلَّا بِاللَّهِ. ,
«وَ اصْبِرْ» فرمان است بعبودیت «وَ ما صَبْرُکَ إِلَّا بِاللَّهِ» اخبار است از حق ربوبیت. «وَ اصْبِرْ» تکلیف است «وَ ما صَبْرُکَ إِلَّا بِاللَّهِ» تعریف است. «وَ اصْبِرْ» تعنیف است «وَ ما صَبْرُکَ إِلَّا بِاللَّهِ» تخفیف است. وَ واعَدْنا مُوسی ثَلاثِینَ لَیْلَةً چه عزیز است وعده دادن در دوستی! و چه بزرگوار است نشستن بوعدهگاه دوستی! چه شیرین است خلف وعده در مذهب دوستی! پیر طریقت گفت در رموز این آیت: مواعید الا حبّة ان اخلفت فانها تونس. ثمّ قال: ,
3 امطلینی و سوّفی و عدینی و لا تفی
وعده واپس داشتن و روزها در پیش وعده افکندن نپسندیدهاند الا در مذهب دوستی، که در دوستی بیوفایی عین وفاست، و ناز دوستی. نبینی که رب العالمین با موسی کلیم این معاملت کرده او را سی روز وعده داد. چون بسر وعده رسید، ده روز دیگر درافزود. از آن درافزود که موسی در آن خوش میبود. موسی آن سی روز سرمایه شمرد و این ده روز سود، گفت: باری نقدی یک بار دیگر کلام حق شنیدم چون آن میافزود: ,
قوله تعالی: وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ الایة فاحشه هر کس لایق روزگار و احوال وی است. بنگر که مقام مرد در راه بردن کجاست؟ فاحشه وی بقدر بشریت وی هم از آنجاست. ,
خلق عالم سه گروه بیش نهاند: عاماند و خاصاند و خاص الخاصاند. فاحشه عام آنست که زبان شریعت آن را بیان کرد و حدّ آن پدید کرد: امّا الجلد و امّا الرّجم، و فاحشه خاص بزبان کشف بچشم سر نگرستن است بملاذّ و شهوات دنیا، و تنعم و زینت آن دیدن و بخود راه دادن، اگر چه حلالست و از شبهت دور، که آفت حلال از نعیم دنیا در حقّ خواص بیش از آن است که آفت حرام در حق عوام، و حد این فاحشه از زبان صاحب شرع صلوات اللَّه و سلامه علیه آنست که گفت: غضوا ابصارکم و کفوا ایدیکم، و فاحشه خاص الخاص آنست که باندیشه دل بیرون از حق با غیری نکرد، و از حق جلّ جلاله این خطاب میآید که: قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ. میگوید: بنده من! خود را منگر، همه فعل ما بین. بکرد خود منت بر ما منه، توفیق ما بین. از نشان خود بگریز، یکبارگی مهر ما بین. گرفتار مهر او را با غیر او چه کار! دل واسوی او دار و غیر او بگذار: ,
3 آشوب همه جهان حدیث من و تو بگذار من و همه جهان گلشن تو.
یقول اللَّه تعالی: عجبا لمن آمن بی کیف یتّکل علی غیری؟! لو نظروا الی لطائف برّی ما عبدوا غیری. ,
قوله تعالی: وَ ما أَرْسَلْنا فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَبِیٍّ نفرستادیم در هیچ شهر پیغامبری إِلَّا أَخَذْنا مگر که فرا گرفتیم أَهْلَها مستکبران آن را بِالْبَأْساءِ بنا ایمنی وَ الضَّرَّاءِ و تنگی لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ (۹۴) مگر که ایشان در من زارند. ,
ثُمَّ بَدَّلْنا پس آن ایشان را بدل دادیم مَکانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ بجای آن بدیها ایمنی و فراخی حَتَّی عَفَوْا تا انبوه شدند وَ قالُوا و گفتند: قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ این همیشه بوده است و بپدران ما هم رسیده روزگار بدو روزگار نیک. در آن عتاب نیست که نه خود جز با ما نیست فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فرا گرفتیم ایشان را ناگاه وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ (۹۵) از آنجا که ندانستند. وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری و اگر این مردمان که در شهرهااند آمَنُوا وَ اتَّقَوْا ایمان آوردندی و از نافرمانی بپرهیزیدندی لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ ما بر ایشان بازگشادیمی بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ برکتهایی از آسمان و زمین وَ لکِنْ کَذَّبُوا لکن دروغ زن گرفتند فرستادگان مرا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ (۹۶) فرا گرفتیم ایشان را بآنچه میکردند. أَ فَأَمِنَ ایمن نشستند أَهْلُ الْقُری این مردمان که در شهرهااند أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنا که بایشان آید زور گرفتن ما بَیاتاً وَ هُمْ نائِمُونَ (۹۷) و ایشان در خواب. أَ وَ أَمِنَ أَهْلُ الْقُری یا ایمن نشستند این مردمان که درین شهرهااند أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنا ضُحًی تا آنکه بایشان آید زور گرفتن ما چاشتگاه وَ هُمْ یَلْعَبُونَ (۹۸) و ایشان در بازی خویش. أَ فَأَمِنُوا ایمناند ایشان مَکْرَ اللَّهِ از ساز نهانی اللَّه که کاری سازد پنهان از ایشان فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللَّهِ ایمن نه نشیند از ساز نهانی اللَّه إِلَّا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ (۹۹) مگر گروه زیانکاران. أَ وَ لَمْ یَهْدِ پیدا نکرد و بازننمود لِلَّذِینَ یَرِثُونَ الْأَرْضَ این مردمان را که در شهر نشستهاند مِنْ بَعْدِ أَهْلِها پس هلاک کردن پیشینیان جهانیان را أَنْ لَوْ نَشاءُ که ما اگر خواهیم أَصَبْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ ایشان را بگیریم بگناهان ایشان وَ نَطْبَعُ عَلی قُلُوبِهِمْ و مهر نهیم بر دلهای ایشان فَهُمْ لا یَسْمَعُونَ (۱۰۰) تا حق و پند نشنوند. ,
تِلْکَ الْقُری آن شهرها که اهل آن هلاک کردیم نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْبائِها بر تو میخوانیم خبرها و قصّههای آن وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ و بایشان آمد رسولان ما بایشان به پیغامهای راست و معجزههای روشن فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا و بدان نبودند که ایمان آرند بِما کَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ بآنچه دروغ شمرده بودند پیش از آن کَذلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلی قُلُوبِ الْکافِرِینَ (۱۰۱) هم چنان بر مینهد اللَّه بر دلهای کافران. ,
وَ ما وَجَدْنا لِأَکْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ و بیشتر ایشان را عهدی نیافتیم وَ إِنْ وَجَدْنا أَکْثَرَهُمْ لَفاسِقِینَ (۱۰۲) و نیافتیم بیشتر ایشان را مگر فاسقان و از طاعت بیرون آمدگان. ,
قوله تعالی: وَ اخْتارَ مُوسی قَوْمَهُ الایة فرق است میان امت موسی (ع) و میان امت محمد (ص). امت موسی برگزیده موسی، که میگوید عز جلاله: وَ اخْتارَ مُوسی قَوْمَهُ، و امت محمد برگزیده خدا، که میگوید جل جلاله: وَ لَقَدِ اخْتَرْناهُمْ عَلی عِلْمٍ عَلَی الْعالَمِینَ. آن گه برگزیده موسی را گفت: فَقالُوا أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ، اینجا گفت: أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ. و برگزیده خود را گفت: وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلی رَبِّها ناظِرَةٌ. خواست خواست حق است، و اختیار اختیار حق، یقول اللَّه تعالی: وَ رَبُّکَ یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ یَخْتارُ ما کانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ. موسی بر بساط قربت بر مقام مناجات بستاخی کرد بنعت تحقیق، در حالت انکسار و افتقار، از سر ضجر و حیرت. ,
این تحاسر نمود که: إِنْ هِیَ إِلَّا فِتْنَتُکَ. آن گه خویشتن را دریافت، و بنعت عجز و شکستگی بازگشت، از در هیبت و اجلال درآمد. حکم بکلیت با حق افکند که: تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَ تَهْدِی مَنْ تَشاءُ. بدین قناعت نکرد که زبان ثنا بگشاد. تضرع و زاری در آن پیوست که: أَنْتَ وَلِیُّنا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا. نیاز و خواری خود برو عرضه کرد، و رحمت و مغفرت خواست، گفت: فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَیْرُ الْغافِرِینَ. ,
در آثار آوردهاند که: موسی روز مناجات تا بکنار طور سینا رسید. بهر گامی که برمیگرفت، خدای را ثنائی همی کرد، و دعائی همی گفت، و نیازی مینمود. ,
پیر طریقت گفت: نیازمند را رد نیست، و در پس دیوار نیاز مگر نیست، و دوست را چون نیاز و سیلتی نیست. موسی چون بمقام مناجات رسید درخت امیدش ببرآمد، و اشخاص فضل بدر آمد. شب جدایی فرو شد، و روز وصل برآمد، و موسی را شوق در دل و ذکر بر زبان و مهر در جان و عصا در دست، ندا آمد از جبار کائنات که: ای موسی! وقت راز است، و هنگام ناز است، و روز بار است. یا موسی! سل تعطه. چه داری حاجت؟ چه خواهی از عطیّت؟ ای موسی! میخواه تا میبخشم. میگوی تا مینیوشم. ,
قوله تعالی: قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ الایة اذا اراد اللَّه هو ان عبد لا یزید للمحق حجّة الّا و یزید بذلک للمبطل فیه شبهة. حجتها روشن است و معجزه پیدا و کرامت ظاهر، لکن چه سود دارد کسی را که رانده ازل گشت و خسته ابد! هر چند که موسی آیت و معجزه بیش نمود ایشان را حیرت و ضلالت بیش فزود. موسی در حق و حقیقت ید بیضا مینمود و ایشان او را رتبت ساحری برتر مینهادند که: إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلِیمٌ، اینت جادوی استاد، اینت ساحر دانا. همانست که کفّار قریش از مصطفی (ص) انشقاق قمر خواستند، چون بدیدند آن را چنان که خواستند، گفتند: هذا سحر مستمر، تا بدانی که کار نمودن دارد نه دیدن. از آن ندیدند که شان ننمودند، و از آن راه نبردند که شان بر راه نداشتند. سحره فرعون را بنمودند، لا جرم ببین که چون دیدند؟! و کجا رسیدند؟! انوار عزت دین ناگاه در دل خود بدیدند، و بمقام شهدا و صدیقان رسیدند. ,
عهدنامه ازل دیدند و بدولت خانه ابد رسیدند. کلید گنج اسرار دیدند و در فردوس با ابرار بجوار جبّار رسیدند. چون در آن میدان حاضر شدند و اسباب جادویی بغایت بساختند، و میمنه و میسره راست کردند، مهتر ایشان گفت: بنگرید تا عدد لشکر موسی چند برآید؟ گفتند او را لشکر نیست، مردی میبینیم تنها، عصائی در دست. گفت: آه از آن تنهایی و یکتایی او. مرد یکتا هرگز تنها نبود گرچه تنها رود بییار نبود. دانید چه باید کرد؟ او را حرمتی بباید داشت و خود را کاری بباید ساخت. ,
إِمَّا أَنْ تُلْقِیَ وَ إِمَّا أَنْ نَکُونَ نَحْنُ الْمُلْقِینَ موسی چون از ایشان این شنید گفت: از اینان بوی آشنایی میآید که حرمت میشناسند. پس چون جمال ارادت بر دلهای ایشان کمین گشاد، و جلال عزت دین برقع تعزز فرو گشاد، و جمال خود بایشان نمود خورشید دولت دین از افق عنایتشان برآمد. ماهروی معرفت ناگاه از در درآمد. پیک سعادت در رسید و از دوست خبر آمد که: خیز بیا جانا که خانه آراستهام، بسی ناز و راز که من از بهر تو ساختهام. شکر این نعمت را بسجود درافتادند و گفتند: آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمِینَ. ,
فرعون گفت: لَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلافٍ اکنون که سر از چنبر وفای ما بیرون بردید و بر مخالفت قدم نهادید، ما سیاست قهر خود بر دستها و پایهای شما مستولی کنیم. گفتند: ای فرعون! قصّه عشق ما دراز است، و دیده فرعون در آن دقیقه نبیند: آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمِینَ. ,
قوله تعالی: وَ ما أَرْسَلْنا فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَبِیٍّ اینجا ضمیری محذوف است یعنی: و ما ارسلنا فی قریة من نبی فکذبه اهلها، إِلَّا أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ بأساء فقر است و ضراء گرسنگی، و گفتهاند: بأساء زیان تن است و ضراء زیان مال میگوید: هیچ پیغامبر نفرستادیم بشهری که مستکبران و گردن کشان آن شهرها پیغامبرا را دروغ زن گرفتند و اذی نمودند مگر که آن مستکبران را بد ریشی و گرسنگی و قحط و بلا فرو گرفتیم، بآن گرفتیم تا مگر در زارند و توبه کنند، و بحق تن در دهند. نکردند توبه، و تن در ندادند بحق، پس ما باز گردانیدیم آن بلا و شدت، و بجای درویشی توانگری دادیم، و بجای بلا تندرستی، و بجای محنت نعمت، تا در آن نعمت بنازیدند و بیفزودند هم در مال و هم در فرزند. اینست که گفت: حَتَّی عَفَوْا ای کثروا و کثرت اموالهم و اولادهم یقال: عفا شعره، ای: کثر، و منه ,
قوله صلی اللَّه علیه و سلم: «احفوا الشوارب و اعفوا اللّحی». ,
پس ایشان را در آن نعمت بطر بگرفت و در طغیان بیفزودند و تمرد بیشتر نمودند. و از سر نادانی و غمری گفتند: قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ ای: قد أصاب آباءنا فی الدّهر هر مثل ما اصابنا، و تلک عادة الدهر، و لیست هی عقوبة من اللَّه فکونوا علی ما انتم علیه. با یکدیگر گفتند: عادت روزگار اینست، یک چند نعمت و یک چند محنت. و آن محنت و شدت نه عقوبتی است از اللَّه بر ما، و نه چیزی است که علی الخصوص فرو آمد بما، باری بر سر کار خویش و بر دین خویش باشید، و از آنچه بودید هیچ بمگردید، فلمّا فسدوا علی الامرین جمیعا اخذهم اللَّه بغتة و هم لا یشعرون بنزول العذاب، اینست که رب العالمین گفت: فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ. چون در هر دو حال نعمت و شدت روی از فساد بنگردانیدند، و در نعمت شکر نکردند، بلکه در طغیان بیفزودند، ما ایشان را فرا گرفتیم بعذاب ناگاه، از آنجا که ندانستند و گوش نداشتند. این آیت تخویف مشرکان قریش است و تهدیدی که ربّ العالمین ایشان را میدهد، که اگر شما همان معاملت کنید که ایشان کردند، شما را هم چنان گیریم که ایشان را گرفتیم، آن گه از ایشان خبر داد که: وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری التی عذبت من قوم نوح و عاد و ثمود و امثالهم، آمَنُوا بتوحید اللَّه وَ اتَّقَوْا اللَّه بحقّه الّذی فرضه علیهم ما قحط عنهم المطر و لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ ای نزّلنا علیهم. یقال: فتح علی بنی فلان اذا اصابوا خیرا. و بر قراءت شامی لفتّحنا مشدّد بر معنی مبالغت، بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ یعنی المطر وَ الْأَرْضِ یعنی النّبات وَ لکِنْ کَذَّبُوا الرسل فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ من الشّرک و التکذیب و اعمالهم الخبیثة، فأهلکناهم بها. این آیت دلیل است که خصب دیار و نعمت فراخ و روزی فراوان در آب آسمان و نبات زمین بسته، و آب آسمان و نبات زمین در ایمان و تقوی بندگان بسته. چون بر عموم شعار مسلمانی نگه دارند، و دین و شریعت را بزرگ دارند و شرائط ایمان و تقوی بجای آرند ربّ العزّة نعمت و معاش بر بندگان فراخ دارد، و اگر بعکس این بود قحط و بلا و شدّت پدید آید. و گفتهاند: برکات آسمان قبول دعا است و برکات زمین تسهیل حاجات، چون ایمان و تقوی بود دعا مستجاب باشد و حاجتها روا و روان. ,
أَ فَأَمِنَ أَهْلُ الْقُری یعنی اهل مکة و ما حولها. این سخن بر مخرج استفهام بیرون داد و معنی تحذیر است. أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنا ای عذابنا بَیاتاً ای لیلا وَ هُمْ نائِمُونَ. ,
قوله تعالی: وَ قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ سران قوم فرعون گفتند فرعون را: أَ تَذَرُ مُوسی وَ قَوْمَهُ موسی را و قوم او را میبگذاری زنده؟ لِیُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ تا تباهی کنند در زمین وَ یَذَرَکَ وَ آلِهَتَکَ و گذارد ترا و خدایان ترا؟! قالَ جواب داد فرعون، گفت: سَنُقَتِّلُ أَبْناءَهُمْ آری پسران ایشان را میکشیم وَ نَسْتَحْیِی نِساءَهُمْ و زنان ایشان زنده میگذاریم وَ إِنَّا فَوْقَهُمْ قاهِرُونَ (۱۲۷) و پادشاهان آخر ماایم و خداوندان زمین، و بر زبر ایشان بقهر فروشکنندگان. ,
قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ موسی گفت قوم خویش را: اسْتَعِینُوا بِاللَّهِ یاری خواهید از اللَّه وَ اصْبِرُوا و شکیبایی کنید إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ بدرستی که زمین خدایراست یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ میراث دهد آن را که خود خواهد از بندگان خویش وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ (۱۲۸) و سرانجام پسندیده نیکوکاران راست. ,
قالُوا جواب دادند قوم موسی موسی را: أُوذِینا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِیَنا ما را رنج مینمودند پیش از آنکه تو بما آمدی وَ مِنْ بَعْدِ ما جِئْتَنا و پس آنکه بما آمدی. ,
قالَ عَسی رَبُّکُمْ أَنْ یُهْلِکَ عَدُوَّکُمْ جواب داد موسی مگر که خداوند شما هلاک کند دشمن شما وَ یَسْتَخْلِفَکُمْ فِی الْأَرْضِ و شما را در زمین خلیفت نشاند پس ایشان فَیَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ (۱۲۹) و مینگرد تا چون کنید. ,
قوله تعالی: هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ اللَّه او است که بیافرید شما را از یک تن وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها و آن یک تن را جفت آفرید هم از وی لِیَسْکُنَ إِلَیْها آن را تا آرام گیرد با او فَلَمَّا تَغَشَّاها چون بآن زن رسید آدم حَمَلَتْ حَمْلًا خَفِیفاً برگرفت آن زن باری سبک فَمَرَّتْ بِهِ برفت آن زن با آن آب فَلَمَّا أَثْقَلَتْ چون آن زن گران شد دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُما خواندند خداوند خویش را و گفتند: لَئِنْ آتَیْتَنا صالِحاً اگر ما را فرزندی دهی راست لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ (۱۸۹) ناچار از سپاسداران باشیم. ,
فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً چون اللَّه ایشان را آن فرزند بداد پاک صورت راست اندام جَعَلا لَهُ شُرَکاءَ وی را انباز نهادند فِیما آتاهُما در آن فرزند که اللَّه ایشان را داده بود فَتَعالَی اللَّهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ (۱۹۰) خدای برتر و پاکتر از آن است که آن انباز که ایشان میگویند در وی رسد. ,
أَ یُشْرِکُونَ انبازان میگیرند با خدای ما لا یَخْلُقُ شَیْئاً آنکه هیچ چیز نیافریند وَ هُمْ یُخْلَقُونَ (۱۹۱) و آن انبازان خود آفریدگاناند. ,
وَ لا یَسْتَطِیعُونَ لَهُمْ نَصْراً و آن پرستیدگان ایشان نتوانند که ایشان را یاری کنند وَ لا أَنْفُسَهُمْ یَنْصُرُونَ (۱۹۳) و نتوانند که خویشتن را یاری دهند. ,
قوله تعالی: وَ اخْتارَ مُوسی قَوْمَهُ برگزید موسی از قوم خود سَبْعِینَ رَجُلًا هفتاد مرد لِمِیقاتِنا هنگامی را که نامزد کرده بودیم فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ چون زلزله و صیحه جبرئیل ایشان را گرفت و مردند قالَ رَبِّ موسی گفت خداوند من! لَوْ شِئْتَ اگر خواستی تو أَهْلَکْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ ایشان را در خانهها هلاک کردی پیش از این، وَ إِیَّایَ و مرا با ایشان أَ تُهْلِکُنا می هلاک کنی ما را بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا بآنچه نادانی چند کردند از ما إِنْ هِیَ إِلَّا فِتْنَتُکَ نیست این بودنیها که میبود مگر آزمایش تو تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ گمراه کنی بآن او را که خواهی وَ تَهْدِی مَنْ تَشاءُ و راه نمایی بآن او را که خواهی أَنْتَ وَلِیُّنا خداوند مایی مهربان و یار مایی فَاغْفِرْ لَنا بیامرز ما را وَ ارْحَمْنا و ببخشای بر ما وَ أَنْتَ خَیْرُ الْغافِرِینَ (۱۵۵) و تو بهتر آمرزگارانی. ,
وَ اکْتُبْ لَنا و بنویس ما را و واجب کن فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةً درین گیتی نیکویی وَ فِی الْآخِرَةِ و در آن گیتی هم إِنَّا هُدْنا إِلَیْکَ ما بتو باز گشتیم و بر تو باز آمدیم قالَ خداوند گفت: عَذابِی أُصِیبُ بِهِ مَنْ أَشاءُ عذاب من آنست که میرسانم آن بآنکه خود خواهم وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ و بخشایش من خود رسیده است بهر چیز فَسَأَکْتُبُها فراهم آرم فردای قیامت آن رحمت و واجب گردانم لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ ایشان را که از شرک میپرهیزند و از خشم و عذاب من میپرهیزند وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ و زکاة مال میدهند وَ الَّذِینَ هُمْ بِآیاتِنا یُؤْمِنُونَ (۱۵۶) و ایشان که بسخنان میگروند. ,
الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ ایشان که پی میبرند باین فرستاده النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ پیغامبر امّی نادبیر الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً او که مییابند اهل کتابین مَکْتُوباً نبشته صفت نام وی عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِیلِ بنزدیک ایشان در توراة و انجیل یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ ایشان را میفرماید بمعروف وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ میباز زند ایشان را از منکر وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ و حلال و گشاده میکند ایشان را پاکیها وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ و حرام و بسته میکند بر ایشان پلیدیها وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ و از ایشان فرو مینهد از آن بارهای گران وَ الْأَغْلالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیْهِمْ و آن غلّها و کارهای سخت که بر بنی اسرائیل بود پیش ازین (۱) فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ ایشان که بگرویدند باو وَ عَزَّرُوهُ و آزرم دارند او را و بزرگ وَ نَصَرُوهُ و یاری دهند او را وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ و پی برند بآن نور که فرو آمد با او أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (۱۵۷) پیروز آمدگان ایشانند. ,
قُلْ بگوی رسول من! یا أَیُّهَا النَّاسُ ای مردمان! إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعاً من فرستاده خداام بشما همگان الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فرستاده آن خدایی که او راست پادشاهی آسمان و زمین لا إِلهَ إِلَّا هُوَ نیست خدایی مگر او یُحیِی وَ یُمِیتُ مرده را زنده میکند و زنده را میمیراند فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ بگروید بخدای و برسول او النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ پیغامبر امّی الَّذِی یُؤْمِنُ بِاللَّهِ او که بگرویده است بخدای وَ کَلِماتِهِ و بسخنان وی وَ اتَّبِعُوهُ و بر پی او ایستید لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ (۱۵۸) مگر بر راه راست مانید. ,