7 اثر از ۷- سورة الاعراف‏ در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ۷- سورة الاعراف‏ در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار رشیدالدین میبدی / کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی / ۷- سورة الاعراف‏ در کشف الاسرار و عدة الابرار

۷- سورة الاعراف‏ در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی

وَ کَتَبْنا لَهُ فِی الْأَلْواحِ نبشتیم موسی را در تخته‌ها مِنْ کُلِّ شَیْ‌ءٍ مَوْعِظَةً از همه چیزی پندی وَ تَفْصِیلًا لِکُلِّ شَیْ‌ءٍ و تفصیل دادن هر چیز از حلال و حرام فَخُذْها بِقُوَّةٍ گیر آن را بزور وَ أْمُرْ قَوْمَکَ و فرمای قوم خویش را یَأْخُذُوا بِأَحْسَنِها تا بگیرند بنیکوتر فرمان که در آن‌اند سَأُرِیکُمْ دارَ الْفاسِقِینَ (۱۴۵) آری نمایم شما را فردا سرای و منزل ایشان که از فرمان و طاعت بیرون شدند. ,

سَأَصْرِفُ عَنْ آیاتِیَ آری باز گردانم از سخنان خویش الَّذِینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الْأَرْضِ ایشان را که گردن میکشند در زمین بِغَیْرِ الْحَقِّ ببی حق وَ إِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَةٍ و اگر بینند هر نشانی که نمائیم لا یُؤْمِنُوا بِها بنگروند بآن وَ إِنْ یَرَوْا سَبِیلَ الرُّشْدِ و اگر راه راستی بینند لا یَتَّخِذُوهُ سَبِیلًا آن را راه نگیرند وَ إِنْ یَرَوْا سَبِیلَ الغَیِّ و اگر راه بی‌راهی بینند یَتَّخِذُوهُ سَبِیلًا آن را راه گیرند ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَذَّبُوا بِآیاتِنا آن بآن است که ایشان سخنان ما دروغ شمردند وَ کانُوا عَنْها غافِلِینَ (۱۴۶) و از آن چو ناآگاهان غافل نشستند. ,

وَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا و ایشان که سخنان ما دروغ شمردند و بآن دروغ زن گرفتند وَ لِقاءِ الْآخِرَةِ و بدیدار آخرت کافر شدند حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ تباه گشت کردار ایشان که درین جهان کردند هَلْ یُجْزَوْنَ إِلَّا ما کانُوا یَعْمَلُونَ (۱۴۷) و پاداش دهند ایشان را مگر آنچه میکردند؟ ,

وَ اتَّخَذَ قَوْمُ مُوسی‌ و قوم موسی ساختند و کردند مِنْ بَعْدِهِ از پس غائب شدن موسی به طور مِنْ حُلِیِّهِمْ از آن پیرایه‌های ایشان که از آل فرعون بعاریت خواسته بودند عِجْلًا گوساله‌ای جَسَداً کالبدی بیجانی لَهُ خُوارٌ بانگی درو أَ لَمْ یَرَوْا أَنَّهُ لا یُکَلِّمُهُمْ نمی‌بینند که او با ایشان سخن نمیگوید؟ وَ لا یَهْدِیهِمْ سَبِیلًا و ایشان را بهیچ راه نمی‌نماید؟ اتَّخَذُوهُ وَ کانُوا ظالِمِینَ (۱۴۸) بخدایی گرفتند آن را و در آن ستمکار بودند بر خود. ,

قوله تعالی: وَ کَتَبْنا لَهُ فِی الْأَلْواحِ ای: کتب بالقلم الّذی کتب به الذّکر و استمدّ من نهر النّور، و کتب به الالواح، و اهل السّماوات یسمعون صریر القلم فی الالواح. ,

درست است خبر بو هریره از مصطفی (ص) که آدم، موسی را گفت: و خط لک التّوراة بیده. بروایتی دیگر: و کتب له التّوراة فی المقام الّذین کلّمه ربّه، و کان موسی یسمع صریف القلم. ,

و روی: خلق اللَّه آدم بیده، و کتب التّوراة بیده، و غرس شجرة طوبی بیده. ,

الواح جمع لوح است، و هو ما یلوح المکتوب فیه فوق غیره. میگویند: ده بودند این الواح، و بقولی هفت، و باندازه قد و بالای موسی بودند. و روی علی بن ابی طالب (ع) قال: قال رسول اللَّه (ص): «الالواح الّتی انزلت علی موسی کانت من سدرة الجنّة. ,

قوله تعالی: وَ کَتَبْنا لَهُ فِی الْأَلْواحِ مِنْ کُلِّ شَیْ‌ءٍ مَوْعِظَةً الایة در آثار آورده‌اند از آن موعظتها که رب العزّة در الواح نبشت از بهر موسی، و بوی داد، این بود که: یا موسی! اگر خواهی که بدرگاه عزّت ما ترا آب‌رویی بود، و بقربت و زلفت ما مخصوص باشی، یتیمان را نیکودار، و درویشان را خوار مکن. ای موسی! من یتیمان را نوازنده‌ام و نیک خواه، و بر درویشان مهربان و بخشاینده، بنواز آن کس را که من نوازم. مران آن کس را که من خوانم. ,

مصطفی (ص) درویشان را گفت: «الفقراء الصبر هم جلساء اللَّه عزّ و جلّ یوم القیامة»، و یتیمان را گفت: «اذا بکی الیتیم اهتزّ عرش الرّحمن لبکائه، فیقول اللَّه عزّ و جلّ من ارضاه ارضیته». ,

ای موسی! خواهی که من برای تو با فریشتگان مباهات کنم بی آزار باش، و سنگ و خار از راه مسلمانان دور کن. ,

الایمان بضع و سبعون شعبة، اعلاها شهادة أن لا اله الا اللَّه، و أدناها اماطة الاذی عن الطریق. ,

قوله تعالی: وَ اخْتارَ مُوسی‌ قَوْمَهُ برگزید موسی از قوم خود سَبْعِینَ رَجُلًا هفتاد مرد لِمِیقاتِنا هنگامی را که نامزد کرده بودیم فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ چون زلزله و صیحه جبرئیل ایشان را گرفت و مردند قالَ رَبِّ موسی گفت خداوند من! لَوْ شِئْتَ اگر خواستی تو أَهْلَکْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ ایشان را در خانه‌ها هلاک کردی پیش از این، وَ إِیَّایَ و مرا با ایشان أَ تُهْلِکُنا می هلاک کنی ما را بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا بآنچه نادانی چند کردند از ما إِنْ هِیَ إِلَّا فِتْنَتُکَ نیست این بودنیها که می‌بود مگر آزمایش تو تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ گمراه کنی بآن او را که خواهی وَ تَهْدِی مَنْ تَشاءُ و راه نمایی بآن او را که خواهی أَنْتَ وَلِیُّنا خداوند مایی مهربان و یار مایی فَاغْفِرْ لَنا بیامرز ما را وَ ارْحَمْنا و ببخشای بر ما وَ أَنْتَ خَیْرُ الْغافِرِینَ (۱۵۵) و تو بهتر آمرزگارانی. ,

وَ اکْتُبْ لَنا و بنویس ما را و واجب کن فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةً درین گیتی نیکویی وَ فِی الْآخِرَةِ و در آن گیتی هم إِنَّا هُدْنا إِلَیْکَ ما بتو باز گشتیم و بر تو باز آمدیم قالَ خداوند گفت: عَذابِی أُصِیبُ بِهِ مَنْ أَشاءُ عذاب من آنست که می‌رسانم آن بآنکه خود خواهم وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ‌ءٍ و بخشایش من خود رسیده است بهر چیز فَسَأَکْتُبُها فراهم آرم فردای قیامت آن رحمت و واجب گردانم لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ ایشان را که از شرک می‌پرهیزند و از خشم و عذاب من می‌پرهیزند وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ و زکاة مال می‌دهند وَ الَّذِینَ هُمْ بِآیاتِنا یُؤْمِنُونَ (۱۵۶) و ایشان که بسخنان میگروند. ,

الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ ایشان که پی می‌برند باین فرستاده النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ پیغامبر امّی نادبیر الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً او که مییابند اهل کتابین مَکْتُوباً نبشته صفت نام وی عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِیلِ بنزدیک ایشان در توراة و انجیل یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ ایشان را میفرماید بمعروف وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ می‌باز زند ایشان را از منکر وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ و حلال و گشاده میکند ایشان را پاکیها وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ و حرام و بسته میکند بر ایشان پلیدیها وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ و از ایشان فرو مینهد از آن بارهای گران وَ الْأَغْلالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیْهِمْ و آن غلّها و کارهای سخت که بر بنی اسرائیل بود پیش ازین (۱) فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ ایشان که بگرویدند باو وَ عَزَّرُوهُ و آزرم دارند او را و بزرگ وَ نَصَرُوهُ و یاری دهند او را وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ و پی برند بآن نور که فرو آمد با او أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (۱۵۷) پیروز آمدگان ایشانند. ,

قُلْ بگوی رسول من! یا أَیُّهَا النَّاسُ ای مردمان! إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعاً من فرستاده خداام بشما همگان الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فرستاده آن خدایی که او راست پادشاهی آسمان و زمین لا إِلهَ إِلَّا هُوَ نیست خدایی مگر او یُحیِی وَ یُمِیتُ مرده را زنده میکند و زنده را می‌میراند فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ بگروید بخدای و برسول او النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ پیغامبر امّی الَّذِی یُؤْمِنُ بِاللَّهِ او که بگرویده است بخدای وَ کَلِماتِهِ و بسخنان وی وَ اتَّبِعُوهُ و بر پی او ایستید لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ (۱۵۸) مگر بر راه راست مانید. ,

قوله تعالی: وَ اخْتارَ مُوسی‌ قَوْمَهُ این نصب میم در قوم خواهی بنزع خافض نه، یعنی: من قومه، فحذف «من»، کقول الفرزدق: ,

2 و منّا الّذی اختیر الرّجال سماحة وجودا اذا هبّ الرّیاح الزّعازع‌

۱ الف: پیش فا. ,

و خواهی کنایت نه از مختاران، و سبعین بدل آن. میگوید: برگزید موسی عمران از قوم خویش هفتاد مرد، و آن آن بود که موسی چون با قوم خویش آمد و گفت: کلّمنی ربّی، طائفه‌ای از ایشان گفتند: لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً، فیکلّمنا جهارا و یشهد لک بتکلمه ایّاک. موسی ازین گفت ایشان بحق نالید. ربّ العزّة گفت: ای موسی! از ایشان هفتاد مرد برگزین که خیار ایشان باشند تا بطور آیند، و سخن ما بشنوند، و وعده‌ای بر آن نهادند که کی روند. پس موسی هفتاد مرد برگزید، و با خویشتن به طور برد، و هارون با وی، و یوشع بن نون را بر بنی اسرائیل گماشت، و خلیفه خود کرد، تا باز آید. پس چون بطور رسیدند، موسی بفرمان حق بر کوه شد، و میغ گرد کوه درگرفت، چنان که موسی ناپدید شد، و موسی هر گه که با حق سخن گفتی، نور بر پیشانی وی افتادی، چنان که هیچ کس طاقت آن نداشتی که در وی نگرستی. چون حق جل جلاله با موسی در سخن آمد، ایشان همه بسجود افتادند، و می‌شنیدند کلام حق که با موسی میگفت، و امر و نهی که می‌فرمود که این کن و آن مکن. پس چون فارغ گشت، آن میغ از سر وی باز شد، و موسی پیش ایشان باز آمد، گفتند: «یا مُوسی‌ لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً». فصاح بهم جبرئیل، فموّتوا عن آخرهم ثمّ احیاهم اللَّه. ,

قوله تعالی: وَ اخْتارَ مُوسی‌ قَوْمَهُ الایة فرق است میان امت موسی (ع) و میان امت محمد (ص). امت موسی برگزیده موسی، که میگوید عز جلاله: وَ اخْتارَ مُوسی‌ قَوْمَهُ، و امت محمد برگزیده خدا، که میگوید جل جلاله: وَ لَقَدِ اخْتَرْناهُمْ عَلی‌ عِلْمٍ عَلَی الْعالَمِینَ. آن گه برگزیده موسی را گفت: فَقالُوا أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ‌، اینجا گفت: أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ. و برگزیده خود را گفت: وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلی‌ رَبِّها ناظِرَةٌ. خواست خواست حق است، و اختیار اختیار حق، یقول اللَّه تعالی: وَ رَبُّکَ یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ یَخْتارُ ما کانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ. موسی بر بساط قربت بر مقام مناجات بستاخی کرد بنعت تحقیق، در حالت انکسار و افتقار، از سر ضجر و حیرت. ,

این تحاسر نمود که: إِنْ هِیَ إِلَّا فِتْنَتُکَ. آن گه خویشتن را دریافت، و بنعت عجز و شکستگی بازگشت، از در هیبت و اجلال درآمد. حکم بکلیت با حق افکند که: تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَ تَهْدِی مَنْ تَشاءُ. بدین قناعت نکرد که زبان ثنا بگشاد. تضرع و زاری در آن پیوست که: أَنْتَ وَلِیُّنا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا. نیاز و خواری خود برو عرضه کرد، و رحمت و مغفرت خواست، گفت: فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَیْرُ الْغافِرِینَ. ,

در آثار آورده‌اند که: موسی روز مناجات تا بکنار طور سینا رسید. بهر گامی که برمیگرفت، خدای را ثنائی همی کرد، و دعائی همی گفت، و نیازی مینمود. ,

پیر طریقت گفت: نیازمند را رد نیست، و در پس دیوار نیاز مگر نیست، و دوست را چون نیاز و سیلتی نیست. موسی چون بمقام مناجات رسید درخت امیدش ببرآمد، و اشخاص فضل بدر آمد. شب جدایی فرو شد، و روز وصل برآمد، و موسی را شوق در دل و ذکر بر زبان و مهر در جان و عصا در دست، ندا آمد از جبار کائنات که: ای موسی! وقت راز است، و هنگام ناز است، و روز بار است. یا موسی! سل تعطه. چه داری حاجت؟ چه خواهی از عطیّت؟ ای موسی! می‌خواه تا می‌بخشم. می‌گوی تا می‌نیوشم. ,

قوله تعالی: وَ مِنْ قَوْمِ مُوسی‌ أُمَّةٌ از قوم موسی گروهی است یَهْدُونَ بِالْحَقِّ که با راستی میخوانند وَ بِهِ یَعْدِلُونَ (۱۵۹) و بآن راستی میروند. ,

وَ قَطَّعْناهُمُ و ایشان را گروه گروه برگسستیم اثْنَتَیْ عَشْرَةَ أَسْباطاً دوازده گروه أُمَماً امّت امّت جوک جوک با پیغامبر پیغامبر وَ أَوْحَیْنا إِلی‌ مُوسی‌ و پیغام دادیم بموسی إِذِ اسْتَسْقاهُ قَوْمُهُ آن گه که آب خواست ازو قوم او أَنِ اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ که بعصا این سنگ را میزن فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَیْناً بگشاد از آن دوازده چشمه قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ هر گروهی از ایشان میدانستند که آبشخور ایشان کدام است وَ ظَلَّلْنا عَلَیْهِمُ الْغَمامَ ایشان را میغ فرستادیم تا سایه کردید بر ایشان وَ أَنْزَلْنا عَلَیْهِمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوی‌ و فرو فرستادیم بر ایشان ترنجبین و مرغ سلوی کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ گفتیم میخورید ازین خوشها که شما را روزی دادیم وَ ما ظَلَمُونا و ستم نه بر ما کردند وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ (۱۶۰) لکن ایشان ستم بر خویشتن کردند. ,

وَ إِذْ قِیلَ لَهُمُ اسْکُنُوا هذِهِ الْقَرْیَةَ و ایشان را گفتند که در زمین بیت المقدس نشینید و آن را مسکن گیرید وَ کُلُوا مِنْها حَیْثُ شِئْتُمْ و میخورید از آن هر جای که خواهید وَ قُولُوا حِطَّةٌ و می‌گویید چون می‌درشوید: گناهان ما از ما فرو نه وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً و پشت خم داده از در در روید نَغْفِرْ لَکُمْ خَطِیئاتِکُمْ تا بیامرزیم شما را گناهان شما سَنَزِیدُ الْمُحْسِنِینَ (۱۶۱) آری نیکوکاران را بر پیوس بیفزائیم. ,

فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ بدل کردند آن ستمکاران آن سخن که گفته بودند ایشان را قَوْلًا غَیْرَ الَّذِی قِیلَ لَهُمْ دیگر گفتند جز از آنکه ایشان گفته بودند، فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِجْزاً مِنَ السَّماءِ فرو گشادیم بر ایشان از آسمان عذابی بِما کانُوا یَظْلِمُونَ (۱۶۲) بآن ستم که کردند. ,

قوله تعالی: وَ مِنْ قَوْمِ مُوسی‌ أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ و هی الفرقة الناجیة من الاحدی و سبعین، و ذلک فیما ,

روی انّ النّبیّ (ص) قال: «تفرّقت امّة موسی علی احدی و سبعین ملة، سبعون منها فی النّار و واحدة فی الجنة»، و کان علی بن ابی طالب (ع) اذا حدّث بهذا الحدیث قرأ: وَ مِنْ قَوْمِ مُوسی‌ أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ. ,

این همان قوم‌اند که آنجا گفت: مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ، و آن عبد اللَّه سلام است و ابن صوریا و یاران وی. ,

قول سدی و ابن جریج و جماعتی مفسران آنست که: این قومی‌اند که مسکن ایشان سوی مغرب است از اقلیم صین برگذشته. روی بقبله اهل اسلام دارند، و مسلمانان اند، و از قوم موسی‌اند از بنی اسرائیل. رسول خدا شب معراج ایشان را دیده و با ایشان سخن گفته. جبرئیل گفت ایشان را: هل تعرفون من تکلمون؟ هیچ میدانید که با که سخن می‌گویید؟ ایشان گفتند: نمیدانیم. جبرئیل گفت: هذا محمد النبی الامّیّ، فآمنوا به. پس ایشان گفتند: یا رسول اللَّه! موسی ما را وصیت کرده که هر که از ما بتو در رسد سلام موسی برساند. مصطفی (ص) گفت: «علی موسی و علیکم السلام». ,

قوله تعالی: وَ مِنْ قَوْمِ مُوسی‌ أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ قصه دوستان است و وصف الحال جوانمردان و سیرت سالکان. رب العالمین ایشان را راه سعادت نموده، و بتخاصیص قربت و زلفت مخصوص کرده، و بجذبه کرامت گرامی کرده. نسبت تقوی بایشان زنده، و منهج صدق بثبات قدم ایشان معمور، و نظام دولت دین ببرکات انفاس ایشان پیوسته. ,

رسول خدا میگوید صلوات اللَّه علیه: «لو قسم نور احدهم علی اهل الارض لوسعهم». ,

اگر نور دل ایشان راه باز دهند، و تلألؤ شعاع آن بر عالم و عالمیان افتد، متمردان همه موحد گردند. زنّارها بکمر عشق زده، و بر درگاه ربوبیت این داغ احقّیت یافته که: أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ. این داغ احقیت سری است از اسرار الهی، لطیفه‌ای از لطائف ربّانی، که از عالم غیب روان شد، و جز در پرده اطوار طینت درویشان منزل نکرد. خواهی تا شمه‌ای از آن بیابی در پرده‌های نفس برو تا بدل رسی، و آن گه در پرده‌های دل برو تا بجان رسی، و آن گه در پرده‌های جان برو تا بوصال جانان رسی، کان تعبیه جز در میان جان دوستان نبینی: ,

4 گفتم کجات جویم ای ماه دلستان گفتا قرارگاه منست جان دوستان

قوله تعالی: وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ گرفت خدای تو مِنْ بَنِی آدَمَ از فرزندان آدم مِنْ ظُهُورِهِمْ از پشتهای ایشان ذُرِّیَّتَهُمْ فرزندان ایشان وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی‌ أَنْفُسِهِمْ و ایشان را گواه گرفت بر ایشان أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ نه‌ام من خداوند شما؟ قالُوا بَلی‌ ایشان پاسخ دادند آری تویی خداوند ما شَهِدْنا گواه بودیم بر ایشان أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ تا نگویند روز رستاخیز إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلِینَ (۱۷۲) که ما ازین اقرار و گواهی ناآگاه بودیم. ,

أَوْ تَقُولُوا یا گویند پسینان ایشان إِنَّما أَشْرَکَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ که پدران پیشینان ما انبازان گرفتند با تو پیش از ما وَ کُنَّا ذُرِّیَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ و ما فرزندان ایشان بودیم پس از ایشان أَ فَتُهْلِکُنا پس اکنون ما را می‌هلاک کنی و عذاب کنی؟ بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ (۱۷۳) بآنچه کج‌کاران کردند و نابکاران پیش از ما. ,

وَ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ چنین تفصیل میدهیم و می‌باز گشائیم و راست و درست و پیدا می‌باز نمائیم گفتها و کرده‌های خویش وَ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ (۱۷۴) و تا مگر ایشان باز آیند از راه کج با راه راست. ,

وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ و بر ایشان خوان نَبَأَ الَّذِی آتَیْناهُ آیاتِنا خبر آن مرد که او را دادیم سخنان خویش فَانْسَلَخَ مِنْها بیرون شد او از آن چو مار از پوست فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ پس خود فرا کرد او را دیو فَکانَ مِنَ الْغاوِینَ (۱۷۵) تا از بیراهان گشت. ,

آثار رشیدالدین میبدی

7 اثر از ۷- سورة الاعراف‏ در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ۷- سورة الاعراف‏ در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی شعر مورد نظر پیدا کنید.