5 اثر از ۵- سورة المائدة- مدنیة در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ۵- سورة المائدة- مدنیة در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار رشیدالدین میبدی / کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی / ۵- سورة المائدة- مدنیة در کشف الاسرار و عدة الابرار

۵- سورة المائدة- مدنیة در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی

قوله تعالی: إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِیها هُدیً وَ نُورٌ هم مدح است و هم تشریف‌ و هم تعظیم. مدح بسزا، و تعظیم نیکو، و تشریف تمام. مدح جلال الوهیّت، تعظیم کلام احدیّت، تشریف بندگان در راه خدمت. مدح با ذات میگردد، و تعظیم با صفات، تشریف با افعال. جلال خود را خود ستود، و تعظیم صفات خود خود نهاد. دانست بعلم قدیم که نهاد بشریّت و عجز عبودیت هرگز مبادی جلال الوهیّت در نیابد، و بشناخت کمال احدیّت نرسد، و عزّت قرآن باین عجز گواهی میدهد که: وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ، و مصطفی (ص) که سیّد خافقین و جمال ثقلین است چون بر بساط قربت بمقام معاینت رسید، گفت: «لا احصی ثناء علیک، انت کما اثنیت علی نفسک»: ,

2 ترا که داند که، ترا تو دانی تو ترا نداند کس، ترا تو دانی بس.

آبی و خاکی را نبود، پس بودی را چه زهره آن بود که حدیث لم یزل و لا یزال کند! صفت حدثان بسزای مدح قدم چون رسد؟! پیر طریقت از اینجا گفت: «خدایا نه شناخت ترا توان، نه ثناء ترا زبان، نه دریای جلال و کبریاء ترا کران، پس ترا مدح و ثنا چون توان!» إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِیها هُدیً وَ نُورٌ در تورات راهنمونی هست، اما راهبران را، و در تورات روشنایی هست امّا بینندگان را. همانست که جای دیگر گفت: وَ ضِیاءً وَ ذِکْراً لِلْمُتَّقِینَ، الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ. بارخواهان را بار است و راه جویان را راهست. یَهْدِی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ خوانندگان تورات بسی بودند لکن روشنایی آن بر دل عبد اللَّه سلام و اصحاب وی تافت. سه چیز را که در ایشان بود خدمت بر سنّت، معرفت بر مشاهدت، ثنا در حقیقت، و بر سر آن همه عنایت ازلیّت، و دیگران را که این نبود جز ضلالتشان نیفزود، وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَساراً. ,

وَ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللَّهِ تورات را به بنی اسرائیل سپردند، و حفظ آن بایشان بازگذاشتند، لا جرم حق آن ضایع کردند، و در آن تحریف و تبدیل آوردند، چنان که گفت عزّ جلاله: یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ. ,

قوله تعالی یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ای ایشان که بگرویدند، لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصاری‌ أَوْلِیاءَ جهودان و ترسایان را بدوستان مدارید،، بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ ایشان دوستان یکدیگرند، وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ و هر که ایشان را همدل دارد، و بدوستی گیرد از شما، فَإِنَّهُ مِنْهُمْ وی از ایشانست. ,

إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ (۵۱) که اللَّه راه نمای نیست آن کس را که کافر است. ,

فَتَرَی الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ می‌بینی منافقان را که در دل بیماری دارند، یُسارِعُونَ فِیهِمْ در صحبت جهودان میشتابند، یَقُولُونَ نَخْشی‌ میگویند میترسیم، أَنْ تُصِیبَنا دائِرَةٌ که مگر روزی بما دائره‌ای رسد، فَعَسَی اللَّهُ أَنْ یَأْتِیَ بِالْفَتْحِ مگر که اللَّه فتح آرد گشادکار، أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ یا کاری از نزدیک خویش، فَیُصْبِحُوا عَلی‌ ما أَسَرُّوا فِی أَنْفُسِهِمْ منافقان در آنچه پنهان میداشتند در نفس خویش، نادِمِینَ (۵۲) پشیمانان گشتند. ,

وَ یَقُولُ الَّذِینَ آمَنُوا و مؤمنان میگفتند: أَ هؤُلاءِ الَّذِینَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ اینان آنند که سوگند میخوردند بخدا، جَهْدَ أَیْمانِهِمْ بهر سوگند که دانستند و خواستند و توانستند، إِنَّهُمْ لَمَعَکُمْ که ایشان با شمااند، حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ باطل شد کردارهای ایشان فَأَصْبَحُوا خاسِرِینَ (۵۳) و زیان‌کارانند. ,

قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصاری‌ هر چند که حکم این آیت بر عموم است که البته هیچ مؤمن را نیست که با جهودان و ترسایان موالات گیرد، چنان که آنجا گفت: لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ، جای دیگر گفت: لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ، اما علی الخصوص نزول این آیت را سببی هست، و علما در آن مختلف‌اند. عطیّة بن سعید العوفی و زهری گفتند: سبب آن بود که روز بدر چون آن هزیمت و شکستگی بر کافران افتاد، جماعتی مسلمانان با قومی جهودان که نزدیکان و دوستان ایشان بودند میگفتند ایمان آرید، پیش از آنکه شما را روزی دیگر چون روز بدر پیش آید، و آن گه خود هیچ بر جای نمانید. مالک بن الضیف که از جهودان بود جواب داد که: شما بدان غره گشتید که جمعی از قریش بکشتید، از آنکه ایشان را در جنگ و تدبیر آن علم نبود، و ساز آن کار نداشتند، اگر ما را روزی پیش آید بینید که شما را بر ما دست نبود، و ما به آئیم. ,

عبادة بن الصامت الخزرجی گفت: یا رسول اللَّه مرا دوستان‌اند ازین جهودان گروهی که عدد ایشان فراوان است، و شوکت ایشان و قوت ایشان تمام است، و سلاح ایشان بسیار، اما از ایشان یاری نمیخواهم و دوستان نمیگیرم، و موالات ایشان نمیخواهم، که یار و دوست من جز خدای و رسول نیست. عبد اللَّه ابی سلول گفت: من باری موالات جهودان و دست با ایشان یکی داشتن و با ایشان پناهیدن فرو نگذارم، که از دوائر و نوائب میترسم، روزگار و حال و دولت گردان است، نباید که حال بر ما بگردد و ما را بایشان حاجت بود. رسول خدا گفت: اگر حاجت بود ترا با ایشان حاجت بود نه عباده را، و موالات با ایشان تراست نه وی را. عبد اللَّه منافق گفت: پس من این می‌پذیرم، و روا میدارم. پس رب العالمین در شأن ایشان این آیت فرستاد. ,

سدی گفت: نزول این آیت بعد از واقعه احد بود، قومی مسلمانان از مشرکان بترسیدند. یکی گفت: من بر جهودان روم، و از ایشان امان خواهم، تا ایمن گردم. ,

دیگری گفت: من بزمین شام شوم. از ایشان زینهار و پیمان ستانم. رب العالمین این آیت فرستاد، و هر دو را از آن موالات جهودان و ترسایان باز زد، آن گه گفت: بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ این جهودان و ترسایان و منافقان دوستان یکدیگرند، نصرت میدهند یکدیگر را، و بر مخالفت مسلمانان دست یکی میدارند، بو موسی اشعری، عمر خطاب را گفت: مرا دبیری نصرانی است. عمر گفت: قاتلک اللَّه! الا اتخذت حنیفا، اما سمعت قول اللَّه: لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصاری‌ أَوْلِیاءَ؟ بو موسی گفت: مرا با دین وی چه کار، مرا دبیری وی بکار است نه دین وی. عمر گفت: «لا اکرمهم اذ اهانهم اللَّه، و لا أعزهم اذ أذلّهم اللَّه، و لا ادینهم اذ اقصاهم اللَّه». ,

قوله: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصاری‌ أَوْلِیاءَ جلیل و جبار، خداوند بزرگوار، دانای بر کمال، عزیز و ذو الجلال، به نداء کرامت بندگان را میخواند، و از روی لطافت ایشان را مینوازد، و بنعت رأفت و رحمت روی دل ایشان از اغیار با خود میگرداند، و میگوید: بیگانه را بدوست مگیرید، و دشمن را بصحبت خود مپسندید. دوست که گیرید، و یار که گیرید خدای را پسندید، در کار خدا دوست گیرید، و در دین خدا یار پسندید. حقائق ایمان که جویید از موالات اولیاء اللَّه جویید و معادات اعداء دین. مصطفی (ص) گفت: «اوثق عری الایمان الحبّ فی اللَّه و البغض فی اللَّه». ,

و دشمنان دین که معادات ایشان فرض است یکی شیطان است و دیگر نفس امّاره، و نفس از شیطان صعب‌تر، که شیطان در مؤمن طمع ایمان نکند، از وی طمع معصیت دارد، باز نفس وی او را بکفر کشد، و از وی طمع کفر دارد. شیطان بلا حول بگریزد، و نفس نگریزد. یوسف صدیق آن همه بلاها بوی رسید از چاه افکندن، و ببندگی فروختن، و در زندان سالها ماندن، و از آن هیچ بفریاد نیامد، چنان که از نفس امّاره آمد، گفت: «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ»، و مصطفی (ص) گفت: «اعدی عدوّک نفسک الّتی بین جنبیک». ,

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ درین آیت اشارتی است دانایان را، و بشارتی است مؤمنانرا. اشارت آنست که این ملت اسلام و دین حنیفی و شرع محمدی اگوشوان و نگهبان خداست، و پیوسته بر جا است، چه زیان دارد این دین را اگر قومی برگردند و مرتد شوند. اگر قومی مرتد شوند رب العزة دیگرانی آرد که آن را بجان و دل باز گیرند، و بناز پرورند، معالم امر و قواعد نهی بایشان محفوظ دارد، و بساط شرع بمکان ایشان مزیّن دارد، رقم محبت برایشان کشیده که یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ، بخط الهی صفحه دلشان بنگاشته که کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ، چراغ معرفت در سر ایشان افروخته که فَهُوَ عَلی‌ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ. الهیّت مربی ایشان، و حجر نبوّت مهد ایشان، ازل و ابد در وفای ایشان، میدان لطف مستودع نظر ایشان، بساط هیبت مستقر همت ایشان. همانست که جای دیگر گفت: «فَإِنْ یَکْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَکَّلْنا بِها قَوْماً لَیْسُوا بِها بِکافِرِینَ». و مصطفی (ص) گفت: «لا تزال طائفة من امّتی علی الحقّ ظاهرین، لا یضرّهم من خالفهم حتی یاتی امر اللَّه». ,

و بشارت آنست که هر که مرتدّ نیست وی در شمار دوستانست، و اهل محبت و ایمان است. هر که در وهده ردّت نیفتاد، او را بشارتست که اسم محبّت بر وی افتاد. ,

قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ای ایشان که بگرویدند! لا تَتَّخِذُوا مکنید و بدست مگیرید، الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَکُمْ هُزُواً وَ لَعِباً ایشان را که دین شما بافسوس و بازی گرفتند، مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ ازیشان که کتاب دادند ایشان را پیش از شما، وَ الْکُفَّارَ و آن کافران، أَوْلِیاءَ مشمارید ایشان را بدوستان. وَ اتَّقُوا اللَّهَ و پرهیزید از خشم و عذاب خدای، إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ (۵۷) اگر گرویدگان‌اید. ,

وَ إِذا نادَیْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ و چون بنماز خوانید، اتَّخَذُوها هُزُواً وَ لَعِباً بانگ نماز را بافسوس و بازی آرند، ذلِکَ بِأَنَّهُمْ آن بآنست که ایشان، قَوْمٌ لا یَعْقِلُونَ (۵۸) قومی‌اند که حق درنمی‌یابند. ,

قُلْ گوی: یا أَهْلَ الْکِتابِ ای خوانندگان تورات و انجیل! هَلْ تَنْقِمُونَ مِنَّا در چه چیز بر ما می‌کین دارید و آن را از ما نمی‌پسندید، إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِاللَّهِ مگر آنکه ما گرویده‌ایم بخدای، وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْنا و بآنچه فرو فرستاده آمد بر ما، وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلُ و آنچه فرو فرستاده آمد از پیش، وَ أَنَّ أَکْثَرَکُمْ فاسِقُونَ و بیشتر شما فاسقان و از طاعت بیرون شدگان‌اید. ,

قُلْ هَلْ أُنَبِّئُکُمْ گوی شما را خبر کنم؟ بِشَرٍّ مِنْ ذلِکَ مَثُوبَةً به بهتر از آن بثواب، عِنْدَ اللَّهِ نزدیک خدای، مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ آن کس که اللَّه لعنت کرد بر وی، وَ غَضِبَ عَلَیْهِ و خشم گرفت بر وی، وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازِیرَ و ازیشان کبیان کرد و خوکان وَ عَبَدَ الطَّاغُوتَ و طاغوت پرستیدند أُولئِکَ شَرٌّ مَکاناً اینان‌اند که بر بترینه جایگاه‌اند، وَ أَضَلُّ و بی راه‌تر بر بی‌راهی‌اند، عَنْ سَواءِ السَّبِیلِ (۶۰) از میانه راه راست. ,

قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَکُمْ هُزُواً وَ لَعِباً این در شأن دو جهود آمد که جایی خالی نشسته بودند، بانگ نماز شنیدند، خنده کردند، و بافسوس سخن گفتند. رب العالمین گفت: «ایشان که دین شما را بافسوس و بازی گرفتند بدوست مگیرید، و با ایشان موالات مکنید و در جمله سه قوم بودند که بافسوس سخن میگفتند، و مسلمانان را میرنجانیدند: مشرکان عرب و منافقان و اهل کتاب رب العالمین حوالت استهزا با مشرکان کرد، آنجا که گفت: إِنَّا کَفَیْناکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ، و در صفت منافقان گفت: إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ، و در صفت اهل کتاب گفت: الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَکُمْ هُزُواً وَ لَعِباً مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ الْکُفَّارَ أَوْلِیاءَ. و الکفار مجرور قراءت ابو عمر و کسایی است معطوف بر مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ ای: و من الکفار. ,

باقی بنصب خوانند، معطوف بر الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَکُمْ ای: و لا تتخذوا الکفار اولیاء. ,

آن گه گفت: وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ پرهیزید از خشم و عذاب خدا در موالات این کافران اگر بحقیقت گرویدگانید و بوعد و وعید وی ایمان دارید. ,

وَ إِذا نادَیْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ یعنی بالاذان و الاقامة. چون مسلمانان بانگ نماز میگفتند، و بر نماز میخاستند جهودان میگفتند: قد قاموا لا قاموا، قد صلّوا لا صلّوا، رکعوا لا رکعوا، سجدوا لا سجدوا. این سخن بر طریق استهزا میگفتند و میخندیدند، تا رب العزة در شأن ایشان این آیت فرستاد. ,

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَکُمْ هُزُواً وَ لَعِباً الایة هر که مسلمان است بار احکام اسلام بر وی نه گران است. هر که صاحب دین است شعار دین بر دل وی شیرین است. موحد را نعمت توحید شاهد دل و دیده و جانست. مؤمن پیوسته بر درگاه خدمت بسته میان است. هر طینتی را دولتی است، و هر فطرتی را خدمتی است، و هر کسی را منزلتی. عباد الرحمن دیگرند و عبید الشیطان دیگر. مقبولان حضرت دیگرند و مطرودان قطیعت دیگر. یکی در حضرت راز ببانگ نماز شاد شود، و چون گل بر بار بشکفد، پیوسته منتظر آن نشسته، و از بیم فوت آن بگداخته! درویشی را دیدند بر پای ایستاده، و سر در انتظار فرو برده، گفتند: ای درویش آن چیست که در انتظار وی چنین فرو شده‌ای؟ گفت: طهارت کرده‌ام و وقت راز درآمده، انتظار بانگ نماز میکنم. ,

این چنین کس را برابر کی بود با آن کس که از شربت کفر و معصیت چنان مست شده باشد که فرق نکند میان بانگ نماز و بانگ رود و نای، و وصف الحال و قصه ایشان اینکه رب العالمین گفت: وَ إِذا نادَیْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ اتَّخَذُوها هُزُواً وَ لَعِباً. ,

حکایت کنند که پیری جایی میگذشت. کسی بانگ نماز میگفت. آن پیر جواب وی میداد که و الطعنة و اللعنة، پاره‌ای فراتر شد. سگی بانگ میکرد، و جواب وی تسبیح و تهلیل میگفت پیر را گفتند: این چیست؟ جواب مؤذن را چنان و جواب سگ چنین؟! پیر گفت: آن مؤذّن مبتدع است، اعتقاد وی پاک نیست، و دین وی راست نیست، بانگ نماز و دیگر بانگها را بنزدیک وی فرق نیست، ازین جهت او را جواب چنان دادم، و از سگ نه بانگ سگ شنیدم که تسبیح شنیدم. بحکم این آیت که رب العزة گفت: وَ إِنْ مِنْ شَیْ‌ءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ. ,

و فی قصّة المعراج أن رسول اللَّه (ص) قال: «فلمّا انتهینا الی الحجاب، خرج ملک من وراء الحجاب، فقلت لجبرئیل من هذا الملک؟ فقال: و الذی اکرمک بالنبوة ما رأیته قبل ساعتی هذه. ثمّ قال الملک: اللَّه اکبر، اللَّه اکبر، فنودی من وراء الحجاب: صدق عبدی انا اللَّه اکبر. فقال الملک: اشهد ان لا اله الا اللَّه، فنودی من وراء الحجاب: صدق عبدی انا اللَّه لا اله الا انا. فقال الملک اشهد أنّ محمدا رسول اللَّه، فنودی: صدق عبدی، انا ارسلت محمدا رسولا. فقال الملک: حیّ علی الصلاة، فنودی: صدق عبدی، و دعا الیّ عبادی. فقال الملک: حیّ علی الفلاح، فنودی: صدق عبدی، افلح من واظب علیها. فقال رسول اللَّه: فحینئذ اکمل اللَّه تعالی لی الشرف علی الاولین و الآخرین. ,

قوله تعالی: وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْکِتابِ آمَنُوا و اگر خوانندگان تورات بگرویدندی وَ اتَّقَوْا و از خشم و عذاب خدا بپرهیزیدندی لَکَفَّرْنا عَنْهُمْ ما بستردیمی از ایشان و بپوشیدیمی سَیِّئاتِهِمْ بدها و گناهان ایشان وَ لَأَدْخَلْناهُمْ و ما درآوردیمی ایشان را جَنَّاتِ النَّعِیمِ (۶۵) در بهشتهای ناز. ,

وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ و اگر ایشان تورات بپای دارندی، وَ الْإِنْجِیلَ و اهل انجیل انجیل را، وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ و آنچه بدیشان فرو فرستادند از خدای ایشان لَأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ از زیر خود بخوردندی، وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ و از زیر پای خویش بخوردندی. مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ از ایشان گروهی است میانه و بچم نه بد، وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ و فراوانی از ایشان، ساءَ ما یَعْمَلُونَ (۶۶) بدا آنچه ایشان میکنند. ,

یا أَیُّهَا الرَّسُولُ ای پیغامبر فرستاده! بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ میرسان آنچه فرو فرستاده آمد بتو از خداوند تو، وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ و اگر نرسانی فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ همچنانست که هیچ چیز از پیغامهای وی نرسانده باشی، وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ و اللَّه نگه دارد ترا از مردمان، إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ (۶۷) که اللَّه راهنمای ایشان نیست که در علم وی کفر را اند. ,

قُلْ گوی یا أَهْلَ الْکِتابِ ای کتاب داران من و خوانندگان آن، لَسْتُمْ عَلی‌ شَیْ‌ءٍ بر هیچ چیز نیستید، حَتَّی تُقِیمُوا التَّوْراةَ تا آن گه که بپای دارید تورات را، وَ الْإِنْجِیلَ و انجیل را، وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ و شما که اهل قرآن‌اید قرآن را وَ لَیَزِیدَنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ و فراوانی را از ایشان بخواهد افزود، ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ آنچه فرو فرستاده آمد بتو از خداوند تو، طُغْیاناً وَ کُفْراً گران کاری و کفر، فَلا تَأْسَ عَلَی الْقَوْمِ الْکافِرِینَ (۶۸) نگر تا اندوهگن نباشی بر گروه ناگرویدگان. ,

وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْکِتابِ آمَنُوا یعنی بمحمد (ص)، وَ اتَّقَوْا الیهودیة و النصرانیة، میگوید: اگر جهودان و ترسایان ایمان آوردندی، و رسالت وی را تصدیق کردندی، و از جهودی و ترسایی بپرهیزیدندی، ما آن جهودی و ترسایی بستردیمی، و باسلام بپوشیدیمی، چنان که گویی خود هرگز جهود و ترسا نبوده‌اند. و معنی تکفیر همین است یعنی سیّئات بحسنات بپوشند و چنان انگارند که خود سیّئات نکردند. از اینجا گفت مصطفی (ص): «التّائب من الذنب کمن لا ذنب له،». ,

آن گه گفت: وَ لَأَدْخَلْناهُمْ جَنَّاتِ النَّعِیمِ بآن تکفیر قناعت نکنیم که وی را بجنات النعیم درآریم. جنّات النعیم یک بهشت است از بهشتهای هفتگانه، که رب العزة برای مؤمنان آفریده. ,

روایت کنند از ابن عباس که گفت: «خلق اللَّه الجنان یوم خلقها فضلی بعضها علی بعض، و هی سبع جنان: دار الجلال و دار السّلام و جنّة عدن، و هی قصبة الجنّة و هی مشرفة علی الجنان کلها، و جنة المأوی و جنة الخلد و جنة الفردوس و جنّات النعیم. امّا دار الجلال خلقها اللَّه من النور کلها مدائنها و قصورها و بیوتها و ابوابها و جمیع اصناف ما فیها من الثّمار المتدلّیة و الانهار المطردة و الاشجار النّاضرة و الرّیاحین العبقة و الانوار الزّاهرة و الازواج المطهّرة. و خلق دار السلام من الیاقوت الاحمر کلها ازواجها و خدمها و آنیتها و اشربتها و قصورها و خیامها و جمیع ما فیها. و خلق جنة عدن من زبرجد کلها علی هذه الصفة. و خلق جنة المأوی من الذهب الاحمر بجمیع ما فیها علی هذه الصفة. و خلق جنة الخلد من الفضة البیضاء بجمیع ما فیها. و خلق جنّة الفردوس من اللؤلؤ بجمیع ما فیها. و خلق جنات النعیم من الزمرّد بجمیع ما فیها. و الجنان کلّها مائة درجة، ما بین الدرجتین مسیرة خمس مائة عام». ,

رب العزة جلّ جلاله این بهشتها را از بهر مؤمنان آفریده و ساخته و پرداخته، و در بعضی اخبار آورده‌اند که بدوازده ماه بیافرید، و اگر خواستی بیک طرفة العین بیافریدی، و بروایتی روز پنجشنبه آفرید، و بروایتی روز آدینه. و درست آنست که این بهشتها بالای هفت آسمان‌اند، آنجا که عرش مجید است در هوای آخرت، و رسول خدا شب معراج در آن شده و بعضی غرفه‌ها و قصرها دیده و نشان داده. ,

آثار رشیدالدین میبدی

5 اثر از ۵- سورة المائدة- مدنیة در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ۵- سورة المائدة- مدنیة در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی شعر مورد نظر پیدا کنید.