قوله تعالی: یَسْئَلُونَکَ میپرسند ترا، ما ذا أُحِلَّ لَهُمْ که چه چیز ایشان را حلال و گشاده کردند از صید، قل بگوی: أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّباتُ حلال کردند شما را پاکها، وَ ما عَلَّمْتُمْ و خوردن صید آن سبع که صید کردن در وی آموختهاید، مِنَ الْجَوارِحِ ازین ددان و پرندگان شکاری، مُکَلِّبِینَ در آن حال که میدرآموزید و آموخته فرا صید میگذارید، تُعَلِّمُونَهُنَّ در آن ددان میآموزید، مِمَّا عَلَّمَکُمُ اللَّهُ از آنچه اللَّه در شما آموخت، فَکُلُوا مِمَّا أَمْسَکْنَ عَلَیْکُمْ میخورید از آنچه شما را صید کنند، وَ اذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَیْهِ و خدای را نام برید چون آن را فرا صید گذارید، وَ اتَّقُوا اللَّهَ و از خشم و عذاب خدای پرهیزید، إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسابِ (۴) اللَّه آسان توان است زود شمار. ,
الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّباتُ امروز حلال کردند شما را این پاکها از بهیمه انعام، وَ طَعامُ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ کشته و صید اهل کتاب، أُحِلَّ لَکُمُ شما را حلال است، وَ طَعامُکُمْ و کشته و صید شما، حِلٌّ لَهُمْ ایشان را حلال است، وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُؤْمِناتِ و داشتگان و کوشیدگان از زنان گرویدگان، وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ و آزاد زنان اهل کتاب تورات و انجیل، إِذا آتَیْتُمُوهُنَّ آن گه که ایشان را دهید أُجُورَهُنَّ کاوینهای ایشان، مُحْصِنِینَ پاکان در عقد نکاح و خویشتنداران، غَیْرَ مُسافِحِینَ نه زانیان و پلیدکاران، وَ لا مُتَّخِذِی أَخْدانٍ و نه دوست گیرندگان، وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالْإِیمانِ و هر که بایمان کافر شود، فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ بدرستی که کردار وی تباه گشت و نیست شد، وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ (۵) و او در آن جهان از زیانکاران است. ,
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ای ایشان که بگرویدند، إِذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ چون از خواب بر نماز خیزید، فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ رویهای خود بشوئید، وَ أَیْدِیَکُمْ و دو دست خویش، إِلَی الْمَرافِقِ تا هر دو وارن، وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ و سرهای خویش را مسح کشید، وَ أَرْجُلَکُمْ و دو پای خویش، إِلَی الْکَعْبَیْنِ تا هر دو بژول. وَ إِنْ کُنْتُمْ جُنُباً و اگر جنابت رسیده باشید، فَاطَّهَّرُوا غسل کنید، وَ إِنْ کُنْتُمْ مَرْضی و اگر بیماران باشید، أَوْ عَلی سَفَرٍ یا در سفر باشید، أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغائِطِ یا یکی از شما از غایط میآید، أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ یا زنان را پاسید، فَلَمْ تَجِدُوا ماءً و آبی نیابید، فَتَیَمَّمُوا آهنگ کنید، صَعِیداً طَیِّباً زمینی و خاکی پاک را، فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیْدِیکُمْ و رویهای خویش و دستهای خویش بپاسید، مِنْهُ از آن خاک، ما یُرِیدُ اللَّهُ نمیخواهد خدای، لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَجٍ که بر شما تنگی نهد، وَ لکِنْ یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُمْ لکن میخواهد که شما را پاک کند، وَ لِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ و نعمت طاعت بر شما تمام کند، لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (۶) تا مگر آزادی کنید. ,
قوله تعالی: وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ الایة قصه دو برادر است از یک پدر، یکی صاحب دولت، بر بساط ولایت، در منزل قربت، نسیم مشاهدت یافته، و از یاد خود با یاد حق پرداخته، و آن دیگر برادر از بیدولتی در مغاک وحشت و مذلّت افتاده، و گرد بیگانگی بر رخسار تاریک وی نشسته، و نامش سر جریده اشقیا گشته. ,
چه توان کرد! کار نه بآنست که از کسی کسل آید، وز کسی عمل، کار بآنست که تا خود چه رفت در ازل! مثال آن دو برادر از یک پدر، دو شاخ است از یک درخت، یکی شیرین و یکی تلخ. تلخ هم از آن آب خورد که شیرین خورد، و تلخ را جرمی نبوده که تلخ آمد. شیرین را هنری نبوده که شیرین آمد. آن بارادت آمد و این بمشیت. نه آن را علت بود نه این را وسیلت. ,
پیر طریقت گفت: «الهی! آن را که نخواستی چون آید، و او را که نخواندی کی آید. ناخوانده را جواب چیست؟ و ناکشته را از آب چیست؟ تلخ را چه سود گرش آب خوش در جوار است، و خار را چه حاصل از آن کش بوی گل در کنار است. آری نسب نسب تقوی است، و خویشی خویشی دین». مصطفی (ص) سلمان را نسب تقوی درست کرد، و او را در خود پیوست، گفت: «سلمان منا اهل البیت، من اراد أن ینظر الی عبد نوّر اللَّه قلبه فلینظر الی سلمان»، و بو لهب عم رسول بود، ببین تا از نسب قریش و قرابت رسول او را چه سود بود! تا بدانی که کار توفیق و عنایت دارد نه نسب و لحمت. ,
لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنِی ما أَنَا بِباسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ لِأَقْتُلَکَ هابیل گفت: مر برادر خویش را که: اگر تو مرا بکشی، من ترا نکشم، که ترا حسد دادند، و مرا تقوی. ,
قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان. ,
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ای ایشان که بگرویدند، أَوْفُوا بِالْعُقُودِ تمام بسپارید و نگه دارید پیمانها که بندید با خدایی عز و جل و با خلق. أُحِلَّتْ لَکُمْ حلال کرده آمد شما را و گشاده، بَهِیمَةُ الْأَنْعامِ چهارپایان بسته زبان، إِلَّا ما یُتْلی عَلَیْکُمْ مگر آنچه بر شما خوانند غَیْرَ مُحِلِّی الصَّیْدِ نه چنان که حلال دارنده باشید صید را، وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ آن گه محرم باشید، إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ ما یُرِیدُ (۱) اللَّه آن بندد و آن گشاید که خواهد. ,
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ای ایشان که بگرویدند، لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّهِ حلال مدارید و حرمت مشکنید نشانهای دین حق را، وَ لَا الشَّهْرَ الْحَرامَ و نه ماه حرام، وَ لَا الْهَدْیَ و نه قربانی وَ لَا الْقَلائِدَ و نه قلادهها، وَ لَا آمِّینَ الْبَیْتَ الْحَرامَ و نه قاصدان بیت الحرام را، یَبْتَغُونَ که میجویند، فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ فضل خدای ایشان درین جهان، وَ رِضْواناً و خوشنودی وی در آن جهان، وَ إِذا حَلَلْتُمْ و چون از حرام بیرون آیید، فَاصْطادُوا صید کنید. وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ و شما را بر آن مداراد و بآن میاراد، شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوکُمْ دشمنی قوی که شما را برگردانیدند، عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ از زیارت مسجد حرام، أَنْ تَعْتَدُوا که اندازه در گذارید، وَ تَعاوَنُوا و هم پشت و هم دست و یکدیگر را یار باشید، عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوی بر نیکی و پرهیزگاری، وَ لا تَعاوَنُوا و یکدیگر را یار مباشید، عَلَی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ بر بدکاری و افزونی جویی، وَ اتَّقُوا اللَّهَ و پرهیزید خدای، إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ (۲)، که اللَّه سخت عقوبت است. ,
حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ حرام کرده آمد بر شما، الْمَیْتَةُ مردار، وَ الدَّمُ و خون، وَ لَحْمُ الْخِنْزِیرِ و گوشت خوک، وَ ما أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ و آن چیز که در کشتن آن معبودی جز از اللَّه نام برند، وَ الْمُنْخَنِقَةُ و خوه گشته، وَ الْمَوْقُوذَةُ و بسنگ زده، وَ الْمُتَرَدِّیَةُ و از بالایی در افتاده و مرده، وَ النَّطِیحَةُ و بسرو کشته، وَ ما أَکَلَ السَّبُعُ و آنچه سباع ازو چیزی خورده باشند، إِلَّا ما ذَکَّیْتُمْ مگر آنچه نامرده یابید و بکشید، وَ ما ذُبِحَ عَلَی النُّصُبِ و آنچه بر انصاب کشتند بتان را، وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا و آنچه بچیزی بازی، بِالْأَزْلامِ بر تیرها، ذلِکُمْ فِسْقٌ این همه بر شما حرامند، الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ امروز کافران نومید شدند از بازگشتن شما از دین اسلام، فَلا تَخْشَوْهُمْ از فتنه کردن ایشان مترسید، وَ اخْشَوْنِ و از من ترسید، الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ امروز روز سپری کردم شما را دین شما، وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی و بسر بردم شما را نعمت خویش در دین خویش، وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً و پسندیدم شما را اسلام بدینی، فَمَنِ اضْطُرَّ هر که بیچاره ماند، فِی مَخْمَصَةٍ در گرسنگی و نایافت طعام و بیم مرگ، غَیْرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ بیآنکه تعرض معصیت کند، فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (۳) اللَّه آمرزگار است و مهربان. ,
قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَکُمْ هُزُواً وَ لَعِباً این در شأن دو جهود آمد که جایی خالی نشسته بودند، بانگ نماز شنیدند، خنده کردند، و بافسوس سخن گفتند. رب العالمین گفت: «ایشان که دین شما را بافسوس و بازی گرفتند بدوست مگیرید، و با ایشان موالات مکنید و در جمله سه قوم بودند که بافسوس سخن میگفتند، و مسلمانان را میرنجانیدند: مشرکان عرب و منافقان و اهل کتاب رب العالمین حوالت استهزا با مشرکان کرد، آنجا که گفت: إِنَّا کَفَیْناکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ، و در صفت منافقان گفت: إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ، و در صفت اهل کتاب گفت: الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَکُمْ هُزُواً وَ لَعِباً مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ الْکُفَّارَ أَوْلِیاءَ. و الکفار مجرور قراءت ابو عمر و کسایی است معطوف بر مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ ای: و من الکفار. ,
باقی بنصب خوانند، معطوف بر الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَکُمْ ای: و لا تتخذوا الکفار اولیاء. ,
آن گه گفت: وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ پرهیزید از خشم و عذاب خدا در موالات این کافران اگر بحقیقت گرویدگانید و بوعد و وعید وی ایمان دارید. ,
وَ إِذا نادَیْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ یعنی بالاذان و الاقامة. چون مسلمانان بانگ نماز میگفتند، و بر نماز میخاستند جهودان میگفتند: قد قاموا لا قاموا، قد صلّوا لا صلّوا، رکعوا لا رکعوا، سجدوا لا سجدوا. این سخن بر طریق استهزا میگفتند و میخندیدند، تا رب العزة در شأن ایشان این آیت فرستاد. ,
قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصاری هر چند که حکم این آیت بر عموم است که البته هیچ مؤمن را نیست که با جهودان و ترسایان موالات گیرد، چنان که آنجا گفت: لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ، جای دیگر گفت: لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ، اما علی الخصوص نزول این آیت را سببی هست، و علما در آن مختلفاند. عطیّة بن سعید العوفی و زهری گفتند: سبب آن بود که روز بدر چون آن هزیمت و شکستگی بر کافران افتاد، جماعتی مسلمانان با قومی جهودان که نزدیکان و دوستان ایشان بودند میگفتند ایمان آرید، پیش از آنکه شما را روزی دیگر چون روز بدر پیش آید، و آن گه خود هیچ بر جای نمانید. مالک بن الضیف که از جهودان بود جواب داد که: شما بدان غره گشتید که جمعی از قریش بکشتید، از آنکه ایشان را در جنگ و تدبیر آن علم نبود، و ساز آن کار نداشتند، اگر ما را روزی پیش آید بینید که شما را بر ما دست نبود، و ما به آئیم. ,
عبادة بن الصامت الخزرجی گفت: یا رسول اللَّه مرا دوستاناند ازین جهودان گروهی که عدد ایشان فراوان است، و شوکت ایشان و قوت ایشان تمام است، و سلاح ایشان بسیار، اما از ایشان یاری نمیخواهم و دوستان نمیگیرم، و موالات ایشان نمیخواهم، که یار و دوست من جز خدای و رسول نیست. عبد اللَّه ابی سلول گفت: من باری موالات جهودان و دست با ایشان یکی داشتن و با ایشان پناهیدن فرو نگذارم، که از دوائر و نوائب میترسم، روزگار و حال و دولت گردان است، نباید که حال بر ما بگردد و ما را بایشان حاجت بود. رسول خدا گفت: اگر حاجت بود ترا با ایشان حاجت بود نه عباده را، و موالات با ایشان تراست نه وی را. عبد اللَّه منافق گفت: پس من این میپذیرم، و روا میدارم. پس رب العالمین در شأن ایشان این آیت فرستاد. ,
سدی گفت: نزول این آیت بعد از واقعه احد بود، قومی مسلمانان از مشرکان بترسیدند. یکی گفت: من بر جهودان روم، و از ایشان امان خواهم، تا ایمن گردم. ,
دیگری گفت: من بزمین شام شوم. از ایشان زینهار و پیمان ستانم. رب العالمین این آیت فرستاد، و هر دو را از آن موالات جهودان و ترسایان باز زد، آن گه گفت: بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ این جهودان و ترسایان و منافقان دوستان یکدیگرند، نصرت میدهند یکدیگر را، و بر مخالفت مسلمانان دست یکی میدارند، بو موسی اشعری، عمر خطاب را گفت: مرا دبیری نصرانی است. عمر گفت: قاتلک اللَّه! الا اتخذت حنیفا، اما سمعت قول اللَّه: لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصاری أَوْلِیاءَ؟ بو موسی گفت: مرا با دین وی چه کار، مرا دبیری وی بکار است نه دین وی. عمر گفت: «لا اکرمهم اذ اهانهم اللَّه، و لا أعزهم اذ أذلّهم اللَّه، و لا ادینهم اذ اقصاهم اللَّه». ,
قوله تعالی إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ ما فرو فرستادیم تورات را، فِیها هُدیً وَ نُورٌ در آن راه نمونی است و روشنایی، یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ تا حکم میکند بآن پیغامبران، الَّذِینَ أَسْلَمُوا ایشان که گردن نهادهاند خدای را بر دین راست، لِلَّذِینَ هادُوا اینان را که برگشتند از راه، وَ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ و ربّانیان و دانشمندان ایشان، بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللَّهِ بآن کتاب خدای که فرا ایشان سپرده بودند، وَ کانُوا عَلَیْهِ شُهَداءَ و ایشان بر آن گواهان بودند، فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ شما از ایشان مترسید، وَ اخْشَوْنِ و از من ترسید، وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلًا و بسخنان من بهای اندک مخرید، وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ و هر که حکم نکند بآنکه اللَّه فرو فرستاد، فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ (۴۴) کافران ایشانند. ,
وَ کَتَبْنا عَلَیْهِمْ و نبشتیم بر ایشان، فِیها در آن تورات، أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ که در قصاص تن برابر تن است، وَ الْعَیْنَ بِالْعَیْنِ و چشم بچشم، وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ و بینی بر بینی، وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ و گوش بگوش، وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ و دندان بدندان: وَ الْجُرُوحَ قِصاصٌ و همه خیمها را قصاص هم چنان، فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ هر که قصاص ببخشد، و عفو کند، فَهُوَ کَفَّارَةٌ لَهُ آن عفو سترنده است گناهان این عفو کننده را، وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ و هر که حکم نکند بآنچه خدای فرستاد، فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ (۴۵) ایشان ستمکارانند بر خویشتن. ,
وَ قَفَّیْنا عَلی آثارِهِمْ و پس ایشان فرا داشتیم بر پیهای ایشان، بِعِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ و پدید آوردیم عیسی مریم، مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْراةِ گواهی استوار دار آن را که پیش روی فرا بود از تورات، وَ آتَیْناهُ الْإِنْجِیلَ و وی را انجیل دادیم، فِیهِ هُدیً وَ نُورٌ در آن راهنمونی است و روشنایی، وَ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْراةِ و گواهی استوار دار آن را که پیش وی فرا بود از تورات، وَ هُدیً وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِینَ (۴۶) و راه نمونی و پندی پرهیزگاران را. ,
وَ لْیَحْکُمْ أَهْلُ الْإِنْجِیلِ و اهل انجیل را گوی تا حکم کنند، بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فِیهِ بآنچه اللَّه فرو فرستاد در آن، وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ و هر که حکم نکند بآنچه خدای فرو فرستاد، فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ (۴۷) فاسقان ایشانند. ,
قوله: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصاری أَوْلِیاءَ جلیل و جبار، خداوند بزرگوار، دانای بر کمال، عزیز و ذو الجلال، به نداء کرامت بندگان را میخواند، و از روی لطافت ایشان را مینوازد، و بنعت رأفت و رحمت روی دل ایشان از اغیار با خود میگرداند، و میگوید: بیگانه را بدوست مگیرید، و دشمن را بصحبت خود مپسندید. دوست که گیرید، و یار که گیرید خدای را پسندید، در کار خدا دوست گیرید، و در دین خدا یار پسندید. حقائق ایمان که جویید از موالات اولیاء اللَّه جویید و معادات اعداء دین. مصطفی (ص) گفت: «اوثق عری الایمان الحبّ فی اللَّه و البغض فی اللَّه». ,
و دشمنان دین که معادات ایشان فرض است یکی شیطان است و دیگر نفس امّاره، و نفس از شیطان صعبتر، که شیطان در مؤمن طمع ایمان نکند، از وی طمع معصیت دارد، باز نفس وی او را بکفر کشد، و از وی طمع کفر دارد. شیطان بلا حول بگریزد، و نفس نگریزد. یوسف صدیق آن همه بلاها بوی رسید از چاه افکندن، و ببندگی فروختن، و در زندان سالها ماندن، و از آن هیچ بفریاد نیامد، چنان که از نفس امّاره آمد، گفت: «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ»، و مصطفی (ص) گفت: «اعدی عدوّک نفسک الّتی بین جنبیک». ,
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ درین آیت اشارتی است دانایان را، و بشارتی است مؤمنانرا. اشارت آنست که این ملت اسلام و دین حنیفی و شرع محمدی اگوشوان و نگهبان خداست، و پیوسته بر جا است، چه زیان دارد این دین را اگر قومی برگردند و مرتد شوند. اگر قومی مرتد شوند رب العزة دیگرانی آرد که آن را بجان و دل باز گیرند، و بناز پرورند، معالم امر و قواعد نهی بایشان محفوظ دارد، و بساط شرع بمکان ایشان مزیّن دارد، رقم محبت برایشان کشیده که یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ، بخط الهی صفحه دلشان بنگاشته که کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ، چراغ معرفت در سر ایشان افروخته که فَهُوَ عَلی نُورٍ مِنْ رَبِّهِ. الهیّت مربی ایشان، و حجر نبوّت مهد ایشان، ازل و ابد در وفای ایشان، میدان لطف مستودع نظر ایشان، بساط هیبت مستقر همت ایشان. همانست که جای دیگر گفت: «فَإِنْ یَکْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَکَّلْنا بِها قَوْماً لَیْسُوا بِها بِکافِرِینَ». و مصطفی (ص) گفت: «لا تزال طائفة من امّتی علی الحقّ ظاهرین، لا یضرّهم من خالفهم حتی یاتی امر اللَّه». ,
و بشارت آنست که هر که مرتدّ نیست وی در شمار دوستانست، و اهل محبت و ایمان است. هر که در وهده ردّت نیفتاد، او را بشارتست که اسم محبّت بر وی افتاد. ,
قوله تعالی و تقدس: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ معنی توسل تقرب است، یقال: توسلت الی فلان ای تقربت الیه، و گفتهاند: معنی وسیلت محبت است، ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ ای تحبّبوا الی اللَّه، میگوید: ای شما که مؤمنانید، دوست خدا باشید، و بوی تقرب کنید، و نزدیکی جویید باخلاص اعمال، و اجتناب محارم، و احسان با خلق، و گفتهاند: وسیلت درجه عظیم است در بهشت ساخته از بهر مصطفی (ص)، و فی ذلک یقول النبی (ص): «سلوا اللَّه لی الوسیلة، فانها درجة فی الجنة، لا ینالها الا عبد واحد، و أرجو ان اکون انا هو»، و عن علی بن ابی طالب (ع)، قال: «ان فی الجنّة لؤلؤتین الی بطنان العرش، واحدة بیضاء، و الأخری صفراء، فی کل واحدة منهما الف غرفة، فالبیضاء هی الوسیلة لمحمد (ص) و اهل بیته، و الصفراء لابراهیم (ع) و اهل بیته. ,
و نظیر هذه الایة قوله تعالی و تقدس: أُولئِکَ الَّذِینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ إِلی رَبِّهِمُ الْوَسِیلَةَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ. یقال: و سل یسل وسیلة، فهو واسل، و جمع الوسیلة وسائل. وسائل آن وسائط است که میان رهی و مولی پیوستگی را نشانست، و سبب اتصال بنده بمولی آنست. وَ جاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ ای فی طاعته، لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ای تظفرون بعدوّکم و تسعدون فی آخرتکم. ,
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ أَنَّ لَهُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ ای ضعفه معه، لِیَفْتَدُوا بِهِ ای لیفتدوا به انفسهم. مِنْ عَذابِ یَوْمِ الْقِیامَةِ ما تُقُبِّلَ مِنْهُمْ. ,
قال النبی (ص): «یقال للکافر یوم القیامة: أ رأیت لو کان لک مثل الارض ذهبا لکنت تفتدی به؟ فیقول: نعم. فیقال قد سئلت ایسر من ذلک». ,
قوله تعالی: وَ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ یاد کنید نعمت خدای و نیکوکاری وی بر خویشتن، و مِیثاقَهُ و پیمان وی، الَّذِی واثَقَکُمْ بِهِ آن پیمان که با شما بست، إِذْ قُلْتُمْ آن گه که گفتید: سَمِعْنا وَ أَطَعْنا شنیدیم و فرمانبرداریم، وَ اتَّقُوا اللَّهَ و بپرهیزید از خشم و عذاب خدای، إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (۷) و بدانی که خدای دانا است بآنچه در دلهاست. ,
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ای ایشان که بگرویدند. کُونُوا قَوَّامِینَ بحق گفتن بپای ایستید، لِلَّهِ خدای را، شُهَداءَ گواهان باشید، بِالْقِسْطِ بداد و راستی، وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ و شما را بر آن مداراد و بدان میاراد، شَنَآنُ قَوْمٍ دشمنی گروهی، عَلی أَلَّا تَعْدِلُوا بر آنکه راست نروید و راست نگویید، اعْدِلُوا راست گوئید و راست روید، هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوی این چنین نزدیکتر بود بپرهیزگاری، وَ اتَّقُوا اللَّهَ و بترسید از خشم خدای، إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ (۸) که اللَّه دانا است بآنچه شما میکنید. ,
وَعَدَ اللَّهُ وعده داد خدای، الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ ایشان را که بگرویدند و کارهای نیک کردند، لَهُمْ مَغْفِرَةٌ ایشان را آمرزش است، وَ أَجْرٌ عَظِیمٌ (۹) و مزد بزرگوار. ,
وَ الَّذِینَ کَفَرُوا و ایشان که کافر شدند، وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا و بدروغ داشتند سخنان ما، أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَحِیمِ (۱۰)، ایشانند که آتشیانند. ,
قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ای ایشان که بگرویدند! لا تَتَّخِذُوا مکنید و بدست مگیرید، الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَکُمْ هُزُواً وَ لَعِباً ایشان را که دین شما بافسوس و بازی گرفتند، مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ ازیشان که کتاب دادند ایشان را پیش از شما، وَ الْکُفَّارَ و آن کافران، أَوْلِیاءَ مشمارید ایشان را بدوستان. وَ اتَّقُوا اللَّهَ و پرهیزید از خشم و عذاب خدای، إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ (۵۷) اگر گرویدگاناید. ,
وَ إِذا نادَیْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ و چون بنماز خوانید، اتَّخَذُوها هُزُواً وَ لَعِباً بانگ نماز را بافسوس و بازی آرند، ذلِکَ بِأَنَّهُمْ آن بآنست که ایشان، قَوْمٌ لا یَعْقِلُونَ (۵۸) قومیاند که حق درنمییابند. ,
قُلْ گوی: یا أَهْلَ الْکِتابِ ای خوانندگان تورات و انجیل! هَلْ تَنْقِمُونَ مِنَّا در چه چیز بر ما میکین دارید و آن را از ما نمیپسندید، إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِاللَّهِ مگر آنکه ما گرویدهایم بخدای، وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْنا و بآنچه فرو فرستاده آمد بر ما، وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلُ و آنچه فرو فرستاده آمد از پیش، وَ أَنَّ أَکْثَرَکُمْ فاسِقُونَ و بیشتر شما فاسقان و از طاعت بیرون شدگاناید. ,
قُلْ هَلْ أُنَبِّئُکُمْ گوی شما را خبر کنم؟ بِشَرٍّ مِنْ ذلِکَ مَثُوبَةً به بهتر از آن بثواب، عِنْدَ اللَّهِ نزدیک خدای، مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ آن کس که اللَّه لعنت کرد بر وی، وَ غَضِبَ عَلَیْهِ و خشم گرفت بر وی، وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازِیرَ و ازیشان کبیان کرد و خوکان وَ عَبَدَ الطَّاغُوتَ و طاغوت پرستیدند أُولئِکَ شَرٌّ مَکاناً ایناناند که بر بترینه جایگاهاند، وَ أَضَلُّ و بی راهتر بر بیراهیاند، عَنْ سَواءِ السَّبِیلِ (۶۰) از میانه راه راست. ,