9 اثر از ۴- سورة النساء- مدنیة در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ۴- سورة النساء- مدنیة در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار رشیدالدین میبدی / کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی / ۴- سورة النساء- مدنیة در کشف الاسرار و عدة الابرار

۴- سورة النساء- مدنیة در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی

قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ الآیة ایمان دو قسم‌ است: یکی از روی برهان، یکی از روی عیان. برهانی از راه استدلال است، عیانی یافت روز وصال است. برهانی استعمال دلائل عقول است، عیانی رسیدن بدرجات وصول است. میگوید از روی اشارت: ای شما که ایمان برهانی بدست دارید! بکوشید تا بایمان عیانی رسید. ایمان عیانی چیست؟ بچشم اجابت فرا مجیب نگرستن، بچشم انفراد فرا فرد نگرستن، بچشم حضور فرا حاضر نگرستن، بدوری از خود نزدیکی حق را نزدیک بودن، و بغیبت از خود حضور وی را بکرم حاضر بودن. وی جلّ جلاله نه از قاصدان دور است، نه از مریدان غائب: میگوید عزّ جلاله: وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ. ,

پیر طریقت گفت: خداوندا موجود نفسهای جوانمردانی! حاضر دلهای ذاکرانی! از نزدیک نشانت میدهند و برتر از آنی! و از دورت میپندارند و نزدیکتر از جانی! ,

3 گفتم صنما مگر که جانان منی اکنون که همی نگه کنم جان منی‌

و قیل فی معنی الآیة: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تصدیقا آمنوا تحقیقا. میگوید: ای شما که از روی تصدیق ایمان آوردید از روی تحقیق ایمان آرید. شریعت پذیرفتید، حقیقت بپذیرید. شریعت چیست؟ حقیقت چیست؟ شریعت چراغست، حقیقت داغست. شریعت بند است، حقیقت پند است. شریعت نیاز است، حقیقت ناز است. شریعت ارکان ظاهر است، حقیقت ارکان باطنست. شریعت بی‌بدیست، حقیقت بی‌خودیست. شریعت خدمت است بر شریطت، حقیقت غربتست بر مشاهدت. شریعت بواسطه است، حقیقت بمکاشفه است. اهل شریعت طاعت دار است و معصیت گداز، اهل حقیقت از خویشتن گریزان است و بیکی نازان. اهل شریعت در آرزوی خلد و نعیم باقی است، اهل حقیقت گستاخ و مشغول بساقی است. ابتداء حقیقت در وی است که پدید آید، و حسرتی که ترا فرو گیرد، جهان فراخ بر تو تنگ کند، اندرون پیراهن بر تو زندان کند. آتشی در جانت زند، عطشی در دل افکند. سوز بینی و سوزنده نه، شور بینی و شوراننده نه. مساعدی نه که با وی چیزی بگویی، هام دردی نه که با وی طرفی بنشینی. ,

قوله تعالی: ما یَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذابِکُمْ چه کار دارد و چه کند خدای بعذاب کردن شما، إِنْ شَکَرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ اگر خدای را منعم دانید و او را استوار گیرید، وَ کانَ اللَّهُ شاکِراً عَلِیماً (۱۴۷) و خدای سپاس دار است دانای همیشه‌ای. لا یُحِبُّ اللَّهُ دوست ندارد خدای، الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ سخن گفتن ببدی، إِلَّا مَنْ ظُلِمَ مگر کسی که بر وی ستم کنند، وَ کانَ اللَّهُ سَمِیعاً عَلِیماً (۱۴۸) و خدای شنواست دانای همیشه‌ای ای. ,

إِنْ تُبْدُوا خَیْراً هر گه که نیکی پیدا کنید، أَوْ تُخْفُوهُ یا نهان دارید آن را در دل، أَوْ تَعْفُوا عَنْ سُوءٍ یا فرا گذارید بدی از بد کرداری، فَإِنَّ اللَّهَ کانَ عَفُوًّا قَدِیراً (۱۴۹) اللَّه عفو کننده است و قادر و توانا. ,

إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ ایشان که کافر شدند، بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ بخدا و برسولان وی، وَ یُرِیدُونَ و می‌خواهند، أَنْ یُفَرِّقُوا که جدا کنند در تصدیق، بَیْنَ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ میان خدا و رسولان وی، وَ یَقُولُونَ و میگویند، نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ ببعضی از حق بگرویم، وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ و ببعضی نگرویم، وَ یُرِیدُونَ و میخواهند، أَنْ یَتَّخِذُوا بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلًا (۱۵۰) که میان استوار گرفتن و نااستوار گرفتن راهی سازند. ,

أُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ ایشانند کافران، حَقًّا براستی و درستی، وَ أَعْتَدْنا لِلْکافِرِینَ و ساخته‌ایم ما کافران را، عَذاباً مُهِیناً (۱۵۱) عذابی خوار کننده. ,

قوله تعالی: ما یَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذابِکُمْ الآیة گفته‌اند این خطاب منافقان است. میگوید: شما که منافقان‌اید اگر شکر کنید، و نعمت منعم بر خود بشناسید، و باحسان و انعام وی معترف شوید، و آن گه خدا و رسول را بآنچه گفتند، استوار دارید، و حقیقت توحید بجای آرید، اگر این کنید خدای چه کند که عذاب شما کند؟ یعنی که نکند. و شکر مقامی است از مقامات روندگان، برتر از صبر و خوف و زهد و امثال این، که بنفس خود مقصود نه‌اند، نه بینی که صبر نه عین صبر را در بنده می‌درباید، بلکه قهر هوا را می‌درباید، و خوف نه بر نفس خود مقصود است، بلکه تا خائف بوسیلت خود بمقامات مقصود رسد. و زهد میباید تا بنده بوی بگریزد از آن علایق که راه خدا بوی فرو بندد. و شکر چنین نیست، که شکر بنفس خود مقصود است، نه برای آن میباید که تا وسیلت کاری دیگر باشد. و محبّت و شوق و رضا و توحید همه ازین بابست. و هر چه مقصود بود در آخرت بماند. نبینی که چون بنده ببهشت رسد، صبر و خوف و زهد و توبه در بنده نماند؟ و شکر در وی بماند. یقول اللَّه تعالی: وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ. ,

و حقیقت شکر سه چیز است که تا آن هر سه بهم نیاید شکر نگویند: یکی علم، و دیگر حال، و سدیگر عمل. علم اصل است، و حال ثمره علم، و عمل ثمره حال. علم شناخت نعمتست از منعم، و حال شادی دلست بآن نعمت، و عمل بکار داشتن نعمت است بطاعت داشت منعم. و در خبر میآید که روز قیامت ندا آید: «لیقم الحمّادون». هیچکس بر نخیزد مگر آن کس که در همه احوال خدای را عزّ و جلّ شکر کرده باشد. و آن روز که آیت نهی آمد از گنج نهادن، عمر گفت: یا رسول اللَّه! پس چه جمع کنیم از مال؟ گفت: زبانی ذاکر، و دلی شاکر، و زنی مؤمنه. یعنی که در دنیا به این سه قناعت کن. زن مؤمنه را گفت که مرد را فارغ دارد، و بآن فراغت از وی ذکر و شکر حاصل آید. ,

وَ کانَ اللَّهُ شاکِراً یعنی: للقلیل من اعمالکم، عَلِیماً بنیّاتکم. ,

قوله: لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ این آیت رخصت است مظلوم را که از دست ظالم بنالد، و از وی شکایت کند. یعنی که وی را در آن تشکّی بزه‌ای نباشد، که تشفّی خود در آن می‌بیند. اگر سخن بد گوید آن مظلوم، یا دعائی بد کند بر وی، او را رخصت هست. گفته‌اند: این بمهمان داشتن فرو آمد. ,

قوله تعالی: ما یَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذابِکُمْ إِنْ شَکَرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ خدای عالمیان، کردگار نهان دان، نوازنده بندگان، جلّ جلاله و تقدّست اسماؤه، درین آیت می‌شکر خواهد از بندگان، آن شکر ایشان را امن میدهد از عقوبت جاودان. و شکر آنست که نعمت از منعم دانی، و بنده وار کمر خدمت بر بندی، و نعمت او در خدمت او بکار داری، تا شرط بندگی بجای آری، و شرط بندگی دو چیز است: پاکی و راستی، پاکی از هر چه آلایش دین است، چون بخل و ریا و حقد و شره و حرص و طمع، و راستی در هر چه آرایش دین است، چون سخا و توکّل و قناعت و صدق و اخلاص. چون پاکی و راستی آمد او را خلعت بندگی پوشند، و پیراسته و آراسته فراپیش مصطفی برند، تا وی را بامّتی قبول کند، و اگر چنان بود که جمال این خلعت نبیند، و اثر پاکی و راستی بر وی ظاهر نبود، شکر و ایمان از وی درست نیاید، مردود دین گردد، و او را بأمّتی فرا نپذیرند. بر درگاه دین اسلام کس عزیزتر از آن نیست که پاک بود و راست. اوّل نواختی که خدای با وی کند، آن بود که در فراست بر وی بگشاید، و چراغ معرفت در دلش بر افروزد، تا آنچه دیگران را خبر بود، او را عیان گردد، آنچه دیگران را علم الیقین است، او را عین الیقین شود، در مملکت حادثه‌ای در وجود نیاید که نه دل وی را از آن خبر دهند. مصطفی (ص) گفت: «و اتّقوا فراسة المؤمن فانّه ینظر بنور اللَّه». ,

این دیده سرّ چون پدید آید چون دیده سر بود. عمر خطاب در مدینه و ساریه در عراق، عمر در میان خطبه همی گفت اندر مدینه که: یا ساریة! الجبل الجبل. ساریه در عراق سخن عمر میشنید. این شنیدن از کجا است؟ از آنجا که دلست، نه از آنجا که گل است. ,

و در تحقیق فراست اولیا روایت کنند که امیر المؤمنین علی (ع) روزی قدم در رکاب مرکب میکرد تا بغزاة شود، مردی منجّم بیامد، و رکاب او گرفت، گفت: یا علی! امروز بحکم نجوم در طالع تو نگاه کردم و ترا روی رفتن نیست، که ترا نصرت نخواهد بود. علی (ع) گوید: دور، ای مرد از بر مرکب من. ,

حیدر کرار بدان قدم در رکاب کرده است تا چون تویی رکاب او گیرد، و باز گرداند، دور باش از بر من که اندیشه سینه من کم از آن اثر نکند که خورشید در فلک. ,

قوله تعالی: وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ از ترسایان هیچ کس نیست، إِلَّا لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ مگر که بوی بگرود پیش از مرگ وی، وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکُونُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً (۱۵۹) و روز رستاخیز بر ایشان همه گواه است. ,

فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِینَ هادُوا ببیدادگری گروهی از ایشان که جهود شدند، حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ طَیِّباتٍ حرام کردم بر ایشان چیزهای پاک، أُحِلَّتْ لَهُمْ که حلال بود بر ایشان پیش فا، وَ بِصَدِّهِمْ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ کَثِیراً (۱۶۰) و بباز گردانیدن ایشان از راه خدای فراوانی را. ,

وَ أَخْذِهِمُ الرِّبَوا و ربا ستدن ایشان، وَ قَدْ نُهُوا عَنْهُ و ایشان را باز زده بودند از آن، وَ أَکْلِهِمْ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ و خوردن ایشان مالهای مردمان بباطل، وَ أَعْتَدْنا لِلْکافِرِینَ مِنْهُمْ عَذاباً أَلِیماً (۱۶۱) و ساخته‌ایم کافران را از ایشان عذابی دردنمای. ,

لکِنِ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ لکن دور درشدگان در علم مِنْهُمْ از ایشان، وَ الْمُؤْمِنُونَ و گرویدگان، یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ میگروند بآنچه بتو فرو فرستاده آمد، وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ و آنچه فرو فرستاده آمد پیش از تو، وَ الْمُقِیمِینَ الصَّلاةَ و بپای دارندگان نماز، وَ الْمُؤْتُونَ الزَّکاةَ و وادهندگان زکاة، وَ الْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ و گرویدگان بخدای و روز رستاخیز، أُولئِکَ ایشان آنند، سَنُؤْتِیهِمْ که ایشان را دهیم، أَجْراً عَظِیماً (۱۶۲) مزدی بزرگوار. ,

قوله تعالی: وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ إِلَّا لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ ,

روی ابو هریرة قال: قال النّبیّ (ص): «لینزلنّ ابن مریم حکما عدلا، و لیقتلنّ الدجال، و لیقتلنّ الخنزیر، و لیکسرنّ الصّلیب، و تکون السّجدة واحدة للَّه ربّ العالمین». ثمّ قال ابو هریرة: فاقرؤا ان شئتم: وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ إِلَّا لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ الآیة. ,

گفته‌اند که: کتاب اینجا انجیل است، و اهل کتاب ترسایان‌اند که در عیسی غلوّ میکنند، و کافر میشوند. میگوید: هیچ ترسا نماند بوقت نزول عیسی از آسمان، که نه بوی ایمان آرد، و پیش از مرگ عیسی بپیغامبری و بندگی وی گواهی دهد. و گفته‌اند که: اهل کتاب جهودان‌اند و ترسایان. و قیل: مَوْتِهِ کنایتست از آحاد ایشان. میگوید: هیچ نیست از جهودان و ترسایان که بوقت معاینه چون میمیرند، نه بعیسی ایمان آرند، و گویند پیغامبر است و بنده، لکن ایمان که بوقت معاینه بود سودی نکند، چنان که ربّ العزّة گفت: فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ إِیمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا. قال ابن عباس: لا یموت یهودیّ و لا صاحب کتاب حتّی یؤمن بعیسی، و ان احترق او غرق او سقط علیه جدار او اکله السّبع. عکرمه گفت: ابن عباس را امتحان کردند، گفتند: اگر از بالا بزیر افتد، و هلاک شود، ایمان چگونه آرد؟ گفت: در هوا آن کلمه بگوید. گفتند: و اگر او را گردن بزنند چون ایمان آرد؟ گفت: زبان بآن میگرداند چندان که تواند. محمد بن علی بن الحنفیة گفت: کسی که جهود باشد بوقت مرگ وی فریشتگان آیند، و بر روی و بر قفای وی میزنند، و میگویند: ای عدوّ اللَّه! نه عیسی پیغامبر بتو آمد و تو او را دروغ‌زن گرفتی؟ آن جهود گوید: آمنت انّه عبد نبیّ. این بگوید، لکن سود ندارد، و ایمان باین وقت بکار نیاید. و همچنین ترسا را گویند: ای عدوّ اللَّه! اتاک عیسی نبیّا، فکذبت به، و زعمت انّه اللَّه او ابنه؟ ترسا ایمان آرد و گوید: انّه عبد اللَّه و رسوله، لکن بکار نیاید و سود ندارد. و قیل: «لیؤمننّ به» یعود الی محمد (ص)، و «قبل موته» یعود الی الکتابیّ، و قیل: الأوّل یعود الی اللَّه سبحانه، و الثّانی الی الکتابیّ، و الصّحیح ما سبق، اذ لیس فی الآیة الّا ذکر عیسی (ع). وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکُونُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً علی ان قد بلّغ الرّسالة، و اقرّ بالعبودیّة علی نفسه. ,

فَبِظُلْمٍ ای فبظلم طائفة، مِنَ الَّذِینَ هادُوا این ظلم آن است که نقض پیمان کردند، و بآیات خدای کافر شدند. ربّ العزّة ایشان را بآن ظلم و بآن بغی عقوبت کرد، و چیزهای حلال بر ایشان حرام کرد، و این تحریم آنجا است که گفت: وَ عَلَی الَّذِینَ هادُوا حَرَّمْنا کُلَّ ذِی ظُفُرٍ الآیة. و درین آیت تقدیم و تأخیر است، و نظم آیت اینست: فبظلم من الّذین هادوا و بصدّهم عن سبیل اللَّه و أخذهم الرّبوا و أکلهم اموال النّاس بالباطل حرّمنا علیهم طیّبات احلّت لهم، عقوبة لهم. میگوید: بآنکه ظلم کردند، و مردمان را از راه مصطفی و از راه خدا و از دین بر گردانیدند، و ربا ستدند، و مال مردم به بی‌حق و باطل خوردند، ما آن حلالها بر ایشان حرام کردیم، عقوبت ایشان را در دنیا، ایشان را این عقوبت کردیم، و در عقبی ایشان را عذابی دردنمای ساختیم. آن گه مؤمنان ایشان را چون عبد اللَّه سلام و اصحاب وی مستثنی کرد، و گفت: لکِنِ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ مِنْهُمْ یعنی فی علم کتابهم من الیهود، وَ الْمُؤْمِنُونَ یعنی اصحاب النّبیّ (ص)، یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ یعنی القرآن، وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ یعنی التوراة و الانجیل و الزبور. ,

قوله تعالی: وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ إِلَّا لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ الآیة ای خداوندی که تقدیرت را معارض نیست، و تدبیرت را مناقض نیست، حکمت را مردّ نیست، و فرمانت را ردّ نیست، آنجا که امان تو نیست، روی ایمان روشن نیست، و جهد بندگی بکار نیست. یکی درنگر، جوانمردا! بحال آن مخذولان درگاه بی‌نیازی، و راندگان قهر ازلی، که چون امان حق در ایشان نرسید، و عنایت ازلی ایشان را نگرفت، ایمانشان بکار نیامد، و دریافتشان بوقت معاینه سود نداشت، و در حال حیاتشان خود بار نداد، و در نگذاشت. ,

2 چه چاره مر مرا بختم چنین است ندانم چرخ را با من چه کین است؟

هر چند ظاهر این آیت قومی را آمد علی الخصوص، امّا از روی اشارت حکم آن بر عموم است، و بندگان را تنبیهی تمام است، تا چشم عبرت باز کنند، و دیده فکرت بر گشایند، و از آن وقت معاینه بترسند: آن ساعت که رزمهای نفاق باز گشایند، و سرپوشهای زرّاقی از سر آن باز گیرند، و دلها را منشور نومیدی نویسند، و دیدها را کحل فراق در کشند، و رفته ازلی و سابقه حکمی در رسد، امّا از روی فضل بنواخت و لطف، و از روی عدل بسیاست و قهر. ,

نیکو گفت آن جوانمرد که: آه از قسمتی که پیش من رفته! و فغان از گفتاری که خود رأیی گفته! چه شود اگر شاد زیم یا آشفته؟ ترسانم از آنکه آن قادر در ازل چه گفته. ,

قوله تعالی: یا أَیُّهَا النَّاسُ ای مردمان! قَدْ جاءَکُمُ الرَّسُولُ آمد بشما این فرستاده، بِالْحَقِّ براستی، مِنْ رَبِّکُمْ از خدای شما، فَآمِنُوا بگروید، خَیْراً لَکُمْ شما را آن به است، وَ إِنْ تَکْفُرُوا و اگر کافر شوید، فَإِنَّ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ خدایراست هر چه در آسمان و زمین چیز است، وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیماً (۱۷۰) و خدای دانا است راست دانش همیشه‌ای. ,

یا أَهْلَ الْکِتابِ ای اهل کتاب! لا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ از اندازه در مگذرید در دین خویش، وَ لا تَقُولُوا عَلَی اللَّهِ و بر خدای مگویید، إِلَّا الْحَقَّ مگر سزای او، إِنَّمَا الْمَسِیحُ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ عیسی پسر مریم، رَسُولُ اللَّهِ رسول خدا است، وَ کَلِمَتُهُ سخن وی، أَلْقاها إِلی‌ مَرْیَمَ که آن سخن به مریم افکند، وَ رُوحٌ مِنْهُ و جانی است ازو، فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ بگروید بخدا و فرستادگان او، وَ لا تَقُولُوا ثَلاثَةٌ و مگویید که سه است، انْتَهُوا باز شید ازین گفتار، خَیْراً لَکُمْ شما را به است این. إِنَّمَا اللَّهُ إِلهٌ واحِدٌ که اللَّه خدایست یگانه یکتا، سُبْحانَهُ أَنْ یَکُونَ لَهُ وَلَدٌ پاکی و دوری وی را از آنکه وی را فرزند بود، لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ او راست هر چه در آسمان و زمین چیز است، وَ کَفی‌ بِاللَّهِ وَکِیلًا (۱۷۱) و خدای بسنده است بکار پذیری و کارسازی. یَسْتَنْکِفَ الْمَسِیحُ‌ ننگ نمیدارد عیسی،نْ یَکُونَ عَبْداً لِلَّهِ‌ که او خدای را بنده بود، لَا الْمَلائِکَةُ الْمُقَرَّبُونَ‌ و نه فریشتگان نزدیک کردگان، مَنْ یَسْتَنْکِفْ عَنْ عِبادَتِهِ‌ و هر که ننگ دارد از پرستش وی، یَسْتَکْبِرْ و گردن کشد،سَیَحْشُرُهُمْ‌ بهم آرد خدای ایشان را،لَیْهِ جَمِیعاً (۱۷۲) تا بوی آیند همگان. ,

فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ امّا ایشان که بگرویدند، و کار نیک کردند، «فَیُوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ تمام بایشان سپارد مزدهای ایشان، وَ یَزِیدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ و ایشان را بیفزاید از عطاء خود، وَ أَمَّا الَّذِینَ اسْتَنْکَفُوا و امّا ایشان که ننگ داشتند از پرستش وی، وَ اسْتَکْبَرُوا و گردن کشیدند، فَیُعَذِّبُهُمْ عَذاباً أَلِیماً عذاب کنند ایشان را عذابی دردنمای، وَ لا یَجِدُونَ لَهُمْ و نیابند خویشتن را، مِنْ دُونِ اللَّهِ فرود از خدای، وَلِیًّا وَ لا نَصِیراً (۱۷۳) نه کارسازی و نه دوستی و نه یاری. ,

یا أَیُّهَا النَّاسُ ای مردمان، قَدْ جاءَکُمْ آمد بشما، بُرْهانٌ مِنْ رَبِّکُمْ دست آویزی و حجّتی از خداوند شما، وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ و فرو فرستادیم بشما نُوراً مُبِیناً (۱۷۴) روشنایی پیدا. ,

قوله تعالی: یا أَیُّهَا النَّاسُ الآیة این خطاب با اهل هر دو کتاب است: تورات انجیل، و رسول ایدر محمد (ص) است، میگوید: ای جهودان و ای ترسایان! محمدبشما آمد و قرآن آورد، فَآمِنُوا خَیْراً لَکُمْ او را تصدیق کنید، و قرآن براست دارید که شما را این به بود از کفر. پس اگر کافر شید و محمد را دروغ زن گیرید، و نعمت خدای بر خود بپوشید، بدرستی بدانید که هر چه در آسمانها و زمینها خلق است همه آن اللَّه است. تواند که شما را بزمین فرو برد، یا آسمان بسر شما فرو آرد، و روزی از شما باز گیرد. کفر شما شما را زیان دارد، و اگر نه خدای بی‌نیاز است از شما و طاعت شما. پس گفت: وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیماً اللَّه دانا است بعاقبت کار همگان از کفر و ایمان، حکیم است درین تکلیف که شما را میکند، و میداند که از شما چه آید. ,

یا أَهْلَ الْکِتابِ این خطاب با ترسایان است که در کار عیسی غلوّ کردند. ,

و معنی غلوّ از اندازه در گذشتن است بناحق. میگوید: ای ترسایان! در دین خود از اندازه در مگذرید، و بر اللَّه جز آنکه سزای وی است مگویید، او را بی‌عیب و پاک دانید، از جفت و فرزند و انباز، که وی را نه انباز است، نه جفت، نه فرزند. ,

آن گه صفت عیسی کرد، و گفت: إِنَّمَا الْمَسِیحُ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ عیسی پسر مریم است نه پسر خدا، چنان که ترسایان گفتند. «رَسُولُ اللَّهِ» رسول خدا است، نه چنان که جهودان گفتند که نیست. باین دو کلمه بر هر دو گروه رد کرد آنچه در عیسی گفتند. وَ کَلِمَتُهُ معنی آنست که بکلمه حق در وجود آمد، که وی را گفت «کن فکان»، و گفته‌اند وی را کلمت خواند، از بهر آنکه خلق بوی هدی یافتند، چنان که بکلام وی یافتند. ,

قوله تعالی: یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَکُمُ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ مِنْ رَبِّکُمْ فَآمِنُوا خَیْراً لَکُمْ اشارت آیت آنست که درگاه ربوبیّت و جلال احدیّت بی‌نیاز است از طاعت مطیعان، و پاکست از عبادت خلقان، در زمین و در آسمان. اگر هر چه آفرینش است: افلاک و سماوات، موجودات و متلاشیات، همه بکتم عدم باز شود، پاکی و خداوندی وی را زیانی نیست، و از ایشان هیچ پیوندی در نباید. احدیّت وی را صمدیّت وی جمالست، و صمدیّت وی را فردانیّت وی جلالست. ,

خبر درست است از ,

ابو ذر غفاری عن رسول اللَّه (ص) عن اللَّه عزّ و جلّ، انّه قال: «یا عبادی انی حرمت الظلم علی نفسی و جعلته بینکم محرما، فلا تظالموا یا عبادی! انکم الذین تخطئون باللیل و النهار، و أنا الذی اغفر الذنوب و لا ابالی، فاستغفرونی اغفر لکم، یا عبادی! لو ان اولکم و آخرکم و انسکم و جنکم کانوا علی اتقی رجل منکم لم یزد ذلک فی ملکی شیئا. یا عبادی! لو أن اولکم و آخرکم و انسکم و جنکم کانوا علی افجر قلب رجل منکم لم ینقص ذلک من ملکی شیئا. یا عبادی! لو أن اولکم و آخرکم و انسکم و جنکم سألونی و اعطیت کل انسان منهم ما سأل لم ینقص ذلک منی شیئا الا کما ینقص البحر ان یغمس فیه المحیط غمسة واحدة». ,

وَ إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ میگوید: اگر خلایق جمله فعل بندگی بگذارند، و کمر طاعت بندگی بگشایند، نتوانند که از بندگی بیرون شوند، یا از روی خلقت بند بندگی از خود برگیرند، تا عزت قرآن این خبر میدهد که: إِنْ کُلُّ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا آتِی الرَّحْمنِ عَبْداً. امّا فرق است میان بنده‌ای که از روی آفرینش اسم بندگی بر وی افتاد، و میان بنده‌ای که از روی نواخت و لطف این نام بر وی افتاد، که أَسْری‌ بِعَبْدِهِ، وَ عِبادُ الرَّحْمنِ، «فبشر عبادی»، إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ. اینان مقبولان حضرت‌اند، و آنان مطرودان قطیعت. نه هر که بنده است او نواخته لطف است یا در بند مهر است. بنده براستی دانی کدام است؟ او که آراسته انعام و اکرام است، و در حضرت وصال و مجلس انس شراب مهر، او را در جام است. ,

آثار رشیدالدین میبدی

9 اثر از ۴- سورة النساء- مدنیة در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ۴- سورة النساء- مدنیة در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی شعر مورد نظر پیدا کنید.