10 اثر از ۳- سورة آل عمران- مدنیة در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ۳- سورة آل عمران- مدنیة در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
خانه / آثار رشیدالدین میبدی / کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی / ۳- سورة آل عمران- مدنیة در کشف الاسرار و عدة الابرار

۳- سورة آل عمران- مدنیة در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی

بنام خداوند بخشاینده مهربان‌ ,

الم، اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ آن خدایی است که نیست خدایی جز او الْحَیُّ الْقَیُّومُ (۲) زنده پاینده، نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ فرو فرستاد بر تو این نامه، بِالْحَقِّ براستی و درستی، مُصَدِّقاً گواهی استوارگیر، لِما بَیْنَ یَدَیْهِ آن نامها را که پیش ازین فرو فرستاد، وَ أَنْزَلَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ مِنْ قَبْلُ و فرو فرستاد توریت موسی و انجیل عیسی‌ از پیش، هُدیً لِلنَّاسِ این کتاب و آن توریت و انجیل هر سه راه نمونی را فرو فرستاد مردمان را، وَ أَنْزَلَ الْفُرْقانَ (۳) و فرو فرستاد نامه که جدایی پیدا کند میان حق و باطل. ,

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا ایشان که کافر شدند، بِآیاتِ اللَّهِ بسخنان خدای، لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ ایشانراست عذابی سخت، وَ اللَّهُ عَزِیزٌ و خدای قوی است سخت گیر، ذُو انْتِقامٍ (۴) با کین کشی. ,

إِنَّ اللَّهَ لا یَخْفی‌ عَلَیْهِ شَیْ‌ءٌ خدای آنست که چیزی پوشیده نماند بر وی فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ (۵) نه در زمین و نه در آسمان. ,

این سوره آل عمران گفته‌اند دویست آیت است، و سه هزار و چهارصد و هشتاد کلمه، و چهارده هزار و پانصد و بیست و پنج حرف. جمله بمدینه فرود آمد از آسمان عزّت، از نزدیک خداوند جلّ ثناؤه، بمصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم سعید جبیر گفت: «اوّل آیت ازین سوره که فرو آمد این بود هذا بَیانٌ لِلنَّاسِ وَ هُدیً وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِینَ» و مصطفی در بیان فضیلت این سوره گفت: هر آن کس که برخواند روز آدینه خدای عزّ و جلّ و فریشتگان او بر وی ثنا گویند، و درود فرستند، تا آن گه آفتاب فرو شود. و بروایتی دیگر می‌آید که اگر شب آدینه بر خواند روز قیامت وی را دو پر دهند تا بدان دو پر اندر صراط بآسانی باز گردد. و بروایتی دیگر اگر بر اطلاق در عموم احوال و اوقات برخواند بهر آیتی وی را امانی دهند و زینهاری، فردای قیامت اندران جسر دوزخ. این مسعود گفت: «من قرأ آل عمران فهو غنی» توانگر بحقیقت آن کس است که آل عمران داند و خواند. ,

امّا سبب نزول آیات که در صدر این سورتست بر قول کلبی و بیع و انس و جماعتی مفسّران آنست که ترسایان نجران آمدند بر مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم شصت مرد سواران، چهارده از ایشان سران و سالاران و اشراف ایشان، و درین چهارده سه کس بودند که مدار کار ایشان باین سه کس بود، و بر همه مقدّم و فرمان ده بودند یکی عاقب امیر قوم بود، و صاحب مشورت ایشان، که همه گوش باشارت و رای وی داشتند، نام وی عبد المسیح بود. دیگر سیّد بود ثمال ایشان، و صاحب رحل ایشان، نام وی ایهم. سدیگر ابو حارثة بن علقمه قاضی و امام و صاحب مدار. پس ایشان آمدند و در مسجد رسول خدا شدند، بعد از نماز دیگر با جامهای نیکو، و هیئت آراسته، تا آن حدّ که یکی از صحابه گفت: مانند این قوم ما هرگز ندیده‌ایم. ,

وقت نماز ایشان در آمد، برخاستند و هم اندر مسجد نماز خویش بگزاردند رو سوی مشرق، و رسول خدا گفت بگذاریدشان تا نماز خویش بکنند. پس سیّد و عاقب هر دو در سخن آمدند و با رسول سخن درگرفتند. رسول خدا گفت: مسلمان شوید ایشان گفتند ما مسلمان شدیم پیش ازین. رسول گفت دروغ گفتید که شما مسلمان نه‌اید، نه آنکه خدای را فرزند می‌گویید؟ و صلیب می‌پرستید؟ و گوشت خوک می‌خورید؟ ایشان گفتند: إن لم یکن ولدا للَّه فمن أبوه؟ اگر عیسی فرزند اللَّه نبود پس پدر وی که بود؟ و مخاصمتی در گرفتند در کار عیسی، پس مصطفی (ص) گفت: نه شما می‌دانید و می‌شناسید که فرزند بپدر ماند لا محاله؟ که جنسیّت میان پدر و فرزند این اقتضا کند. گفتند بلی چنین است. رسول گفت پس خداوند ما عزّ و جلّ زنده است که مرگ را بوی راه نه، همیشه بود، و هست، و باشد. و عیسی نبود پس بود است. آن گه مرگ و فنا را بوی راهست! و نیز خدای ما نگهبان هر چیزست، و روزی گمار هر کس، و در عیسی ازین هیچ چیز نیست! و خداوند ما آنست که لا یخفی علیه شی‌ء فی الارض و لا فی السماء نه در زمین و نه در آسمان چیزی از وی پوشیده، و عیسی نداند مگر آنچ او را درآموختند! و خداوند ما عیسی را در رحم مادر نگاشت، چنان که خود خواست، تا مادر بوی بارور شده و او را فرو نهاد، چنان که مادر فرزند نهد، پس او را بپرورد چنان که کودک خرد را پرورند بطعام و شراب، و خداوند ما ازین همه پاکست و منزّه، نه خورد، نه آشامد، نه هیچ عیب و رنج بوی در آید، «تعالی و تقدس عما یقول الظالمون علوا کبیرا. این سخن در ایشان گرفت و خاموش شدند. تا مخاصمت منقطع گشت، و ربّ العالمین درین حال این آیات فرستاد از اوّل سوره. ,

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ عکرمه گفت: پیش از موجودات و مکوّنات خدا بود، دگر هیچ چیز نبود، نوری بیافرید و از آن نور لوح و قلم بیافرید، آن گه اوّل چیز که بر لوح نوشت بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بود. عثمان عفان از مصطفی (ص) پرسید که در این «آیت تسمیت» چه گویی؟ مصطفی گفت: «نامی از نامهای خداوند است جلّ جلاله، با نام اعظم نزدیک، و هم بر چنان که سیاهی چشم سپیدی را نزدیک است. و هم بر جعفر بن محمد گفت: بسم اللَّه کتاب خدای را همچون کلید است درها را، پس بهیچ در خانه در نتوان شدن بی کلید، همچنین دستوری نیست که بحضرت قرآن شوند بی بسم اللَّه. آن گه این بیت بر گفت جعفر: شعر ,

قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اشتقاق «اسم» از سموّ است. و معنی سموّ ارتفاع است، یعنی که نام سماء نامورست و نشان ارتفاع او. و خداوند ما را عزّ و جلّ نامهاست در کتاب و در سنّت و بدان نامها نامور است، آن نامست که هست و آن هست که نام هرگز چنو نامور بدین صفت. کدام مخلوق را شیر نام کنند و بد دل آید؟ و دریا نام کنند و بخیل بود؟ و ماه نام کنند و زشت آید؟ خالق جل ثناؤه بر خلاف اینست که خداوندی بی عیب و بر صفت کمالست. با عزت و با جلالست با لطف و با جمالست. با فضل و با نوالست. وجود او دلها را کرامت است! شهود او جانها را ولایت است! نادر یافته در عیان، و شیرین در حکایت است! یک نظر بعنایت اگر کند همه را کفایتست. ,

2 اگر روزی بیندازد کمند از برج ایوانش بسا دلها که اندر حضرت او در شکار آرد

آن پیر طریقت گفت: «خداوندا! نثار دل من امید دیدار تست، بهار جان من در مرغزار وصال تست.» آن همان آرزوست که آن مخدّره کرد «ربّ ابن لی عندک بیتا فی الجنة». ,

یحیی معاذ همین گفت «الهی! أخلی العطایا فی قلبی رجاؤک، و أحبّ الساعات إلیّ ساعة فیها لقاؤک» آن چه جایی بود که وعده دیدار فراموش کند؟، و آن چه دلی بود که نسیم معارف از گلزار وصال نبوید؟، و آن چه زبانی بود که جز نام دوست بخود راه دهد؟ کز نام دوست بوی دوست آید، و از حدیث دوست راحت جان فزاید! ,

قوله تعالی: هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ. او آنست که فرو فرستاد بر تو این نامه، مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ ازوست آیتهای استوار داشته و تمام کرده هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ معظم قرآن و مایه دین داران و علم جویان آنست. وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ و آیتهای دیگر است که بهم مانند در ظاهر، و جز از یکدیگرند در حقیقت فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ اما ایشان که در دل ایشان کژی و چفتگی است‌. ,

فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ بر پی آن متشابه ایستاده‌اند از این کتاب «ابتغاء الفتنة» جستن شور دل را و آشفتگی دین را، وَ ابْتِغاءَ تَأْوِیلِهِ و جستن تأویل آن، که تا حقیقت مراد خدای از آن چیز بدانند وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ و نداند تأویل آن مگر خدای وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ، یَقُولُونَ و تمام دانشان که در علم پای بر استواری دادند می‌گویند آمَنَّا بِهِ بگرویدیم بآنچ خدای فرو فرستاد کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا همه از نزدیک خدای ماست... وَ ما یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبابِ (۷) و حق در نیابد و پند نپذیرد مگر خداوندان مغز. ,

رَبَّنا خداوند ما! لا تُزِغْ قُلُوبَنا مجسبان دلهای ما را بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا پس آنکه راه نمودی ما را وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً و ما را از نزدیک خود رحمتی بخش إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ (۸) تویی که تویی خداوند فراح بخش نیکو دار. ,

رَبَّنا! خداوند ما، إِنَّکَ جامِعُ النَّاسِ تویی فراهم آرنده مردمان لِیَوْمٍ لا رَیْبَ فِیهِ روزی را که در بودن آن روز گمان نیست، إِنَّ اللَّهَ لا یُخْلِفُ الْمِیعادَ (۹) که خدای خلاف نکند هنگامی که نامزد کند یا وعده که دهد. ,

قوله تعالی هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ یعنی: القرآن مِنْهُ ای من القرآن آیاتٌ مُحْکَماتٌ ای متقنات مبینات مفصّلات لا اشکال فی لفظهن و ظاهرهن، یعمل بهنّ میگوید: این قرآن بعضی محکمات است و بعضی متشابهات. ,

محکمات آنست که در لفظ و معنی آن هیچ اشکال نبود، نسخ از آن باز گرفته‌اند و معارضه از آن باز گردانیده، و اختلاف را در آن حاجت بتکلف نظر نباشد، از آنک روشن و پیدا و ظاهر بود و آن فرائض و حدود است، امر و نهی، و حلال و حرام. و معظم قرآن و اصل قرآن آنست، چنان که گفت هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ أمّ هر چیز معظم آنست که قوام آن چیز بدانست و از سر جانور أمّ آنست که زندگانی آدمی در بقاء آنست و گفته‌اند: هنّ أمّ الکتاب ای: أم کل کتاب أنزله اللَّه علی کل نبی فیهن کل ما احل و کل ما حرم میگوید این آیات محکمات که درین قرآن بتو فرو فرستادیم اصل همه کتاب خدای‌اند که پیغامبران را داد، یعنی که همه را بیان حلال و حرام و فروض و حدود کردیم و روشن گفتیم. ابن عباس گفت: آنست که در سورة الانعام بسه آیت بیان کرد: قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ الی آخر الآیات الثلاث و نظیر آن در سوره بنی اسرائیل است وَ قَضی‌ رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ الآیات وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ أخر جمع أخری است میگوید: متشابهات است درین قرآن. و متشابهات آنست که بچیزی ماند در ظاهر و که جز از آن باشد در حقیقت، چنان که میگوید وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنا مُتْرَفِیها فَفَسَقُوا فِیها (فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ) فَدَمَّرْناها تَدْمِیراً. ,

و در آیتی دیگر گفت: إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِیتاءِ ذِی الْقُرْبی‌ وَ یَنْهی‌ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ ظاهر این هر دو بدان ماند که آن جا بفسق می‌فرماید و این جا نهی از آن می‌کند، تا آن گه که عالم بیان کند و گوید معنی آیت آنست که: امرناهم بالطاعة فخالفوا و فسقوا. ,

قتاده و ربیع و ضحاک و سدی گفتند: محکمات ناسخات است که موجب عمل است، و متشابهات منسوخات است که ایمان آوردن بدان واجب است، اما عمل بدان نیست. ابن زید گفت: محکمات قصص انبیاء است، که رب العالمین آن را مفصل و مبین کرده در قرآن، قصه نوح در بیست و چهار آیت، قصه هود در ده آیت، قصه صالح در هشت آیت، قصه لوط در هشت آیت، قصه شعیب در سیزده آیت، قصه موسی در آیات فراوان، و ذکر پیغامبر ما (ص) در بیست و چهار آیت باز گفته، و فضل و شرف وی در آن مبین کرده. و متشابهات آنست که درین قصه‌ها مکرر می‌شود. ,

«قوله هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ. هو نه نام است نه صفت اما اشارتست فرا هست، یعنی که خداوند ما هست و بودنی و بوده، بر مکان عالی و در صفات متعالی، شریح عابد گفت: درویشی را دیدم در مسجد حرام که خدای را عز و جل می‌خواند که «یا من هو هو! یا من لا هو إلّا هو! اغفر لی» گفتا: هاتفی آواز داد که ای درویش بآن یک بار که نخست گفتی ترا چندان ثوابست که فریشتگان تا بقیامت می‌نویسند. ,

هو دو حرف است «ها» و «واو» و مخرج «ها» آخر حلق است و مخرج «واو» اول حلق. اشارت میکند که در آمد این حروف باول از اوست! و بازگشت آن در آخر باوست! منه بدأ و الیه یعود. و گفته‌اند که اشارت بمخلوقات و مکونات است، که در آمد هر چیز در بدایت از قدرت اوست، و بازگشت همه در نهایت با حکم اوست. ,

درویشی را در حال وله پرسیدند که «ما اسمک؟» جواب داد که «هو» گفتند از کجا می‌آیی؟ گفت «هو» گفتند چه می‌خواهی؟ گفت «هو» گفتند لعلک ترید اللَّه؟ مگر بآنچه می‌گویی اللَّه را میخواهی؟ درویش که نام اللَّه شنید جان خویش نثار این نام کرد، و از دنیا بیرون شد. ,

4 نام تو بصد معنی نقّاش نگارند بر یاد تو و نام تو می جان بسپارند

قوله تعالی: إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا.... ایشان که کافر شدند (و نعمت خدای بر خود بپوشیدند) لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً بکار نیاید و سود ندارد ایشان را مالهای ایشان و نه فرزندان ایشان بنزدیک خدا هیچیز، وَ أُولئِکَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ (۱۰) و ایشان آنند که بایشان آتش افروزند (فردا). ,

کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ همچون عادت و شأن آل فرعون وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ و ایشان که پیش از ایشان بودند، کَذَّبُوا بِآیاتِنا دروغ گرفتند سخنان ما، فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ تا پس فرا گرفت خدای ایشان را بگناهان ایشان، وَ اللَّهُ شَدِیدُ الْعِقابِ (۱۱) و خدای سخت عقوبتست (و سخت گیر.) ,

قُلْ لِلَّذِینَ کَفَرُوا (جهودان و مشرکان) را گوی سَتُغْلَبُونَ آری باز مالند شما را ایدر (و باز شکنند) وَ تُحْشَرُونَ إِلی‌ جَهَنَّمَ و فردا شما را بسوی دوزخ انگیزانند وَ بِئْسَ الْمِهادُ (۱۲) و بد آرامگاههایی است (دوزخ دوزخیان را.) ,

قَدْ کانَ لَکُمْ آیَةٌ شما را شگفتی بود (سخت نیکو،) فِی فِئَتَیْنِ الْتَقَتا دو گروه که هم روی شدند و هم دیدار، فِئَةٌ تُقاتِلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یک گروه کشتن می‌کردند در پیدا کردن راه بخدای. وَ أُخْری‌ کافِرَةٌ و دیگر گروه کافران بخدا، یَرَوْنَهُمْ مِثْلَیْهِمْ (این گروه مسلمانان گروه کافران را) می‌دیدند بشمار دو بار چند خویشتن، رَأْیَ الْعَیْنِ بر دیدار چشم آشکارا وَ اللَّهُ یُؤَیِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ یَشاءُ و خدای نیرو میدهد او را که خواهد بیاری دادن خود، إِنَّ فِی ذلِکَ لَعِبْرَةً لِأُولِی الْأَبْصارِ (۱۳) در آنچه شما دیدید عبرتی است بینایان (و خردمندان) را. ,

قوله تعالی: إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا الآیه... مشرکان قریش و جهودان قریظه و نضیر در رسول خدا بدرویشی و بی‌فرزندی بغمز می‌دیدند، و بمال و فرزندان خویش می‌نازیدند، و در آن با وی مکاثرت می‌ساختند، این جواب ایشانست، میگوید لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللَّهِ أی عند اللَّه، شیئا. و قیل: من عذاب اللَّه شیئا. فردا ایشان را آن مال و فرزند بکار نیاید بنزدیک خدا، و عذاب خدا از ایشان از هیچیز باز ندارد، وَ أُولئِکَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ، این همچنانست که گفت: وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ. وقود بنصب واو آن چیز است که بآن آتش افروزند، از هیزم و جز آن، و وقود بضم واو و وقد افروختن آتش است همچون ایقاد. کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ دأب نامی است عادت را، مراد بآن‌سان و صفت است، یعنی همچون سان و صفت آل فرعون». و این کاف را سه وجه است: یکی آنست که هُم وَقُود النار کداب آل فرعون، این داب با نار پیوسته، و این آل فرعون مضاف با هم، میگوید این مشرکان قریش و جهودان هیزم دوزخند چون آل فرعون. آن گه ابتدا کرد و گفت: وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ این هم مشرکان قریش‌اند و هم آل فرعون، میگوید: و ایشان که پیش از ایشان بودند، و آن قوم نوح‌اند و عاد و ثمود. کَذَّبُوا بِآیاتِنا. دیگر وجه هُمْ وَقُودُ النَّارِ کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ میگوید ایشان هیزم دوزخ‌اند چون آل فرعون و چون ایشان که پیش از ایشان بودند تا آنجا که سخن پیوسته. آن گه آل فرعون را گفت و ایشان که پیش از ایشان بودند کَذَّبُوا بِآیاتِنا وجه سدیگر: بر نار وقف است آن گه ابتدا کرد کداب آل فرعون و سخن پیوسته تا بذنوبهم. می‌گوید: چون آل فرعون و ایشان که پیش از ایشان بودند دروغ شمردند سخنان ما تا اللَّه ایشان را فرا گرفت. همانست که جای دیگر گفت و کلّا أخذنا بذنبه و ذنب و جرم متقاربند، لکن جرم چون نتیجه و ثمره اکتابست از اجترام ثمره گرفته‌اند و ذنب چون عاقبت و آخر فعل است که بوی می‌بازگردد از ذنب گرفته‌اند همچنین عقوبت از ان عقوبت نام کرده‌اند که آن عاقبت بد کارست بر عقب بد کردن او، و تعقیب بر پی کاری یا کسی رفتن و ایستادن بود. لَهُ مُعَقِّباتٌ از آنست. و تعقیب نیز چیزی بپس باز بردن بود لا معقّب لحکمه از آنست، یعنی که باز پس برنده نیست حکم اللَّه را، و از آنست که مرتد را گفت انْقَلَبْتُمْ عَلی‌ أَعْقابِکُمْ که از سوی عقب باز می‌گردد. و عقاب و معاقبه هر دو مصدراند عقوبت کردن را، وَ اللَّهُ شَدِیدُ الْعِقابِ یعنی. إذا عاقب، میگوید خدای سخت عقوبتست هر گه که عقوبت کند، و سخت گیر است اگر گیرد. ,

قُلْ لِلَّذِینَ کَفَرُوا... این کافران مشرکان مکه‌اند و جهودان مدینه، سَتُغْلَبُونَ وَ تُحْشَرُونَ إِلی‌ جَهَنَّمَ حمزه و کسایی هر دو کلمه را بیا خوانند، باقی همه بتاء مخاطبه خوانند. ایشان که بتاء مخاطبه خوانند معنی خود ظاهر است و ایشان که بیا خوانند آن را دو وجه است: یکی آنست که الذین کفروا سیغلبون و یحشرون فقل لهم می‌گوید ایشان که کافر شدند ایشان را اینجا باز شکنند و فردا بدوزخ رانند، و فرا ایشان گو که چنین خواهد بود. وجه دیگر قُلْ لِلَّذِینَ کَفَرُوا ,

یعنی الیهود. سیغلبون یعنی کفار مکه، فرا کافران اهل توریت گوی: که این مشرکان قریش که دشمنان منند ایشان را بازخواهند شکست امروزه در دنیا، و بدوزخ خواهند راند فردا بقیامت. و این شکستن روز بدر است که مسلمانان کافران را بکشند و بهزیمت کردند. مصطفی ص آن روز که این آیت آمد کافران را گفت: إن اللَّه غالبکم و حاشرکم إلی جهنم ,

و این آیت دلیلی روشنست بر صدق نبوت مصطفی و صدق سخن وی که پیش از آن خبر باز داد که مسلمانان را غلبه و قوت خواهد بود بر کافران یعنی روز بدر، و هم چنان بود که وی گفته بود و خبر داده. ,

قوله تعالی: إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ الآیه... جلیلا! خدایا! کریما! مهربانا! که در وعید کافران مومنان را وعده می‌دهد! و در ذم ایشان اینان را می‌نوازد، میگوید: کافران را فردای قیامت مال و فرزند بکار نیاید، و ایشان را سود ندارد، یعنی که مؤمنانرا بکار آید هر گه که حقوق آن بجای آرند، و آن را دام دین خویش سازند، و سعادت ابدی بدان جویند. مصطفی ص گفت: «نعم المال الصالح للرجل الصالح، نعم العون علی تقوی اللَّه المال» ,

همانست که رب العالمین گفت: وَ ابْتَغِ فِیما آتاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ می‌گوید: در آنچه ترا داد ازین جهان آن جهان بدست آر! و سعادت آخرت طلب کن! و این سعادت آخرت در معرفت خدای است، و معرفت از نور دلست، و نور دل از چراغ توحید، و اصل این چراغ موهبت الهی است امّا مادّت آن از اعمال و طاعات تن است، و طاعات از قوه نفس است، و قوه نفس از طعام و شراب و کسوتست، و طعام و شراب و کسوة عین مالست. پس مال بدین تدریج سبب سعادت ابدی است. اما باید که بقدر کفایت برنگذرد، که آن گه سبب طغیان شود، چنان که گفت: إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغی‌ أَنْ رَآهُ اسْتَغْنی‌ وز بهر این رسول خدا دعا کرد گفت: بار خدایا! قوت آل محمد قدر کفایت کن! این قدر کفایت چون برای فراغت عبادت بود خود عین عبادتست که زاد راه است و زاد راه هم از راهست. ,

شیخ ابو القاسم گرگانی را ضیعتی بود حلال، که از آن کفایت وی در آمدی، یک روز غله آن ضیعة آورده بودند. شیخ یک کف از آن بر گرفت و گفت: «این با توکل همه متوکلان عوض نکنم» و سر این کسی شناسد که بمراقبت دل مشغول بود، و داند که فراغت از کفایت چه مدد دهد رفتن راه راه.. ,

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ الایة... اگر هر چه خزائن زمین است و اموال دفین است کافران را باشد و جمله فدای تن خویش کنند تا خود را بآن باز خرند، و از عذاب اللَّه برهند، ازیشان نپذیرند و آن انفاق مال ایشان را سود ندارد و بکار نیاید، خواه تا در مواساة درویشان بود، خواه تا در مصالح عموم خلق از بهر آنکه عبادت مالی در مراتب طاعت رتبت سوّم است: نخست اعتقاد صافی باید، پس عبادت بدنی، پس عبادت مالی. و کافران را نه اعتقادست، و نه عبادت بدنی پس عبادت مالی ایشان را بچه کار آید و چه سود دارد؟ باز بنده مومن دلی دارد معتقد، زبانی دارد موحّد، ارکانی دارد متعبّد، پس اگر سر اعتقاد دل و ذکر زبان و تعبّد ارکان صدقه دهد، یا بوجهی از وجوه خیرات خرجی کند، اگر چه شبهت را در آن مدخل بود امیدست که چون بدرقه اعتقاد با آن همراه بود، آن را ردّ نکنند. ازین عجبتر که با صفای اعتقاد احکام اصول سنت اگر از اعمال خیزد ز دیوان وی چیزی بر نیاید هم امید رستگاری هست. بحکم آن خبر که مصطفی ص گفت: «یقول اللَّه تعالی قد شفع النبیون و الملائکه و المؤمنون و بقی ارحم الراحمین.» قال: فیقبض قبضة او قبضتین من النار فیخرج خلقا کثیرا لم یعملوا خیرا. ,

آثار رشیدالدین میبدی

10 اثر از ۳- سورة آل عمران- مدنیة در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ۳- سورة آل عمران- مدنیة در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی