18 اثر از ۲- سورة البقره‏ در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ۲- سورة البقره‏ در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار رشیدالدین میبدی / کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی / ۲- سورة البقره‏ در کشف الاسرار و عدة الابرار

۲- سورة البقره‏ در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی

قوله تعالی: مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ کیست آنک خدای را وامی دهد؟ قَرْضاً حَسَناً وامی نیکو فَیُضاعِفَهُ لَهُ تا وی را آن وام توی بر توی کند أَضْعافاً کَثِیرَةً تویهای فراوان وَ اللَّهُ یَقْبِضُ وَ یَبْصُطُ و اللَّه میگیرد روزی، بر کس کس تنگ می‌کند، و میگشاید روزی، بر کس کس فراخ میکند، وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ و با وی خواهند گردانید شما را. ,

أَ لَمْ تَرَ إِلَی الْمَلَإِ دانسته نه‌ای و نرسید علم تو بآن گروه مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ از فرزندان یعقوب مِنْ بَعْدِ مُوسی‌ از پس موسی إِذْ قالُوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ که پیغامبری را گفتند از آن خویش ابْعَثْ لَنا مَلِکاً ما را پادشاهی انگیز از میان ما نُقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ تا با وی بغزا شویم و در راه خدا کشتن کنیم، قالَ هَلْ عَسَیْتُمْ گفت شما هیچ بر آنید؟ إِنْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ اگر بر شما نویسند غزا کردن و شما را بآن فرمایند أَلَّا تُقاتِلُوا که جنگ نکنید و باز نشینید قالُوا وَ ما لَنا گفتند چیست و چه رسید ما را أَلَّا نُقاتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ که کشتن نکنیم در سبیل خدا و از بهر او، وَ قَدْ أُخْرِجْنا مِنْ دِیارِنا وَ أَبْنائِنا و ما را بیرون کردند از سراهای ما و جدا کردند از پسران ما، فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ چون بریشان نبشتند غزا کردن و ایشان را بآن فرمودند تَوَلَّوْا برگشتند از فرمان برداری، إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ مگر اندکی ازیشان وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ و اللَّه داناست بستم کاران. ,

وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ و گفت ایشان را پیغامبر ایشان، إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً اللَّه شما را طالوت بپادشاهی برانگیخت، قالُوا أَنَّی یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنا گفتند طالوت را بر ما ملک چون بود؟ «وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ» و ما سزاوارتریم بملک ازو، که او نه از سبط نبوت است نه از سبط ملک، وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ و فراخی مال ندادند او را، قالَ جواب داد پیغامبر ایشان را، و گفت: إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ اللَّه او را بر شما ملک را برگزید وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ و وی را افزونی داد در دانش و در قد و بالا، وَ اللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشاءُ و اللَّه ملک خویش او را دهد که خود خواهد وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ و خدای فراخ توانست و دانا. ,

قوله تعالی: مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً خداوند کریم، نامبردار عظیم، مهربان نوازنده بخشنده دارنده، جلت احدیته و تقدست صمدیته، در این آیت بندگان را می‌نوازد هم توانگران را و هم درویشان را، توانگران را می‌نوازد، که ازیشان قرض میخواهد و قرض از دوستان خواهند. یحیی معاذ گفت عجبت ممّن یبقی له مال و رب العرش استقرضه. و فی الخبر الصحیح ینزل اللَّه عز و جل، فیقول من یدعونی فاجیبه؟ ثم یبسط یدیه، فیقول من یقرض غیر عدوم و لا ظلوم؟ ,

چه دانی تو؟ که این قرض خواستن چه کرامت و چه نثار است! نثاری که بر روی جان گویی نگارست، و درخت سرور از وی ببارست، و دیده طرب بوی بیدارست. میگوید کیست او که قرض دهد باو که ظالم نیست تا به برد و درویش نیست که از باز دادن درماند، و آن کس که قدر این خطاب شناسد، فضل از مال جان و دل در پیش نهد گوید: ,

3 جز با تو بجان و دل تکلف نکنم دل ملک تو شد درو تصرف نکنم

4 گر جان باشارتی بخواهی ز رهی در حال فرستم و توقف نکنم

قوله تعالی: لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ خدای راست هر چه در آسمانهاست و هر چه در زمین وَ إِنْ تُبْدُوا ما فِی أَنْفُسِکُمْ و اگر پیدا کنید آنچه در دلها دارید و باز نمائید بکردار، أَوْ تُخْفُوهُ یا نهان دارید در دل و پیدا نکنید بکرد یُحاسِبْکُمْ بِهِ اللَّهُ شمار کند اللَّه با شما بآن فَیَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ تا بیامرزد ان را که خواهد وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ و عذاب کند آن را که خواهد وَ اللَّهُ عَلی‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ (۲۸۴) و خدای بر همه چیز تواناست. ,

آمَنَ الرَّسُولُ استوار گرفت و گروید پیغامبر بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ بآنچه فرو فرستادند بوی مِنْ رَبِّهِ از خداوند وی وَ الْمُؤْمِنُونَ و گرویدگان همه کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ هر یکی بگروید بخدای وَ مَلائِکَتِهِ و فریشتگان وی وَ کُتُبِهِ و نامهای وی وَ رُسُلِهِ و فرستادگان وی لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ جدا نکنیم میان یکی از پیغامبران وی و میان دیگران وَ قالُوا و گفت رسول و مؤمنان همه سَمِعْنا وَ أَطَعْنا بشنیدیم و فرمانبردار آمدیم غُفْرانَکَ رَبَّنا آمرزش تو خواهیم از تو خداوند ما وَ إِلَیْکَ الْمَصِیرُ (۲۸۵) و بازگشت با توا است. ,

لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها بر ننهد خدای بر هیچ تن مگر توان آن لَها ما کَسَبَتْ هر تن راست آنچه بکردار کند از نیکی وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَبَتْ و بر هر تن است از بدی آنچه کند رَبَّنا رسول گفت و مؤمنان خداوند ما لا تُؤاخِذْنا مگیر ما را إِنْ نَسِینا اگر فراموش کنیم أَوْ أَخْطَأْنا یا بی قصد خطایی کنیم رَبَّنا خداوند ما وَ لا تَحْمِلْ عَلَیْنا إِصْراً بر ما منه گرانباری در فرمان و در پیمان کَما حَمَلْتَهُ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِنا چنانچه بریشان نهادی که پیش از ما بودند رَبَّنا خداوند ما وَ لا تُحَمِّلْنا بر ما منه ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ چیزی که تاوستن نیست ما را و از آن وَ اعْفُ عَنَّا و فراخ فرا گذار از ما وَ اغْفِرْ لَنا و بیامرز ما را وَ ارْحَمْنا و ببخشای بر ما أَنْتَ مَوْلانا تو خدای مایی یار و مهربانی فَانْصُرْنا عَلَی الْقَوْمِ الْکافِرِینَ (۲۸۶) یاری ده ما را بر گروه کافران. ,

قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذی‌ ای شما که مؤمنانید و گرویدگانید مواساة که با درویشان کنید از فرائض زکاة و تطوّع صدقات و انواع برّ و مکرمات، نگرید تا منّ و اذی فرا پی آن ندارید، و درویش را نرنجانید، بآنک روی ترش کنید، و پیشانی فراهم کشید، و سخن با وی بعنف گوئید، و وی را بدان عطا کار فرمائید، و بسبب درویشی خوار دارید، و بچشم حقارت بوی نگرید، که اگر چنین کنید عمل شما باطل شود و ثواب آن ضایع گردد. ,

عایشه و ام سلمه را عادت بودی که چون درویش را چیزی فرستادندی، گفتندی یاد گیر تا چه دعا کند، تا هر دعائی بدعایی مکافات کنیم، تا صدقه خالص بماند مکافات ناکرده، بنگر! که از درویش دعا روا نداشتند بدان احسان که کردند، فضل از آنک بر وی منت نهادندی یا آذی نمودندی. و گفته‌اند منت بر نهادن آنست که چون صدقه داد باز گوید که من با فلان نیکی کردم، و او را بپای آوردم، و شکستگی وی را جبر کردم. و اذی نمودن آنست که احسان خود با درویش فاکسی گوید که درویش نخواهد که آن کس از حال وی خبر دارد و نام و ننگ وی داند. ,

کَالَّذِی یُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ الآیة... کابطال الذی ینفق ماله رئاء الناس و هو المنافق یعطی، لیوم انه مؤمن. میگوید شما که مؤمنان اید صدقات خویش بمنّ و اذی باطل مکنید چنانک آن منافق که ایمان بخدای و روز رستاخیز ندارد صدقات خود بریاء مردم باطل میکند، و ریاء وی آنست که بمردم می‌نماید که وی مؤمن است بآن صدقه که میدهد، پس رب العالمین این منافق را و آن منت بر نهنده را مثل زد گفت: «فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفْوانٍ» ای فمثل صدقته، مثل صدقه ایشان راست مثل سنگی نرم است سخت که بر آن خاک خشک باشد و بارانی تیز بوی رسد، چنانک از آن خاک بر سنگ هیچیز بنماند و نتوانند که از آن چیزی با دست آرند، فردا در قیامت کردارهای ایشان همه باطل و نیست شود، و نتوانند که از ثواب آن نفقه ایشان چیزی با دست آرند. اینست که اللَّه گفت لا یَقْدِرُونَ عَلی‌ شَیْ‌ءٍ مِمَّا کَسَبُوا همانست که جای دیگر گفت مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ کَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِی یَوْمٍ عاصِفٍ لا یَقْدِرُونَ مِمَّا کَسَبُوا عَلی‌ شَیْ‌ءٍ جای دیگر گفت وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ بِقِیعَةٍ الآیة. ,

روی عن ابن عباس رض ان النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم قال «اذا کان یوم القیمة نادی منادیا یسمع اهل الجمع این الذین کانوا یعبدون الناس؟ قوموا فخذوا اجورکم ممّن عملتم له، فانّی لا اقبل عملا خالطه شی‌ء من الدنیا و اهلها» ,

قوله تعالی: اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ خدای اوست که نیست هیچ خدا مگر وی الْحَیُّ الْقَیُّومُ زنده پاینده لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ نگیرد وی را نه نیم خواب و نه خواب لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ هر چه در آسمان و زمین چیزست ویراست مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ کیست آنک شفاعة کند بنزدیک وی مگر بدستوری وی یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ میداند آنچه پیش خلق فاست از بودنی و آنچه پس خلق واست از بوده وَ لا یُحِیطُونَ بِشَیْ‌ءٍ مِنْ عِلْمِهِ و نرسند خلق بچیزی از دانش خدای إِلَّا بِما شاءَ مگر بآنچه خواست که دانند وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ و رسیده است کرسی وی بهفت آسمان و هفت زمین، وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما و گران نمی‌آید بر خدای نگاه داشت آسمان و زمین، وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ و اوست برتر و مهتر. ,

لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ بنا کام در دین آوردن نیست قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ پیدا شد راست راهی از کژ راهی به پیغام و رسول، فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ هر که کافر شود بهر معبود جز خدای وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ و بگرود باللّه، فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی‌ او دست در زد در گوشه محکم استوار، لَا انْفِصامَ لَها آن را شکستن نیست وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (۲۵۶) و خدای شنواست دانا، سخن همگان می‌شنود و ضمیر دل همگان داند. ,

قوله تعالی: لِلَّذِینَ یُؤْلُونَ مِنْ نِسائِهِمْ الآیة... از روی اشارت درین آیات موعظتی بلیغ است و نصیحتی تمام مراعات حقوق حق را جل جلاله، که چون حق خلق را چندین وزن و خطر نهاد که آن را فرمان جزم فرستاد، و از بگذاشت آن بیم داد، پس حق اللَّه سزاوارتر که نگه دارند، و از بگذاشت آن به بیم باشند. در بعضی اخبار بیاید که فردا در قیامت جوانی را بیارند که حقوق اللَّه ضایع کرده باشد در دنیا، رب العزة بنعت هیبت و عزت با وی خطاب کند که شرم نداشتی و از خشم و سیاست من نه ترسیدی؟ که حق من ضایع کردی؟ و آن را تعظیم و شکوه ننهادی؟ ندانستی که من ترا در آن تهاون و تغافل می‌دیدم؟ و کرد تو بر تو می‌شمردم؟ خذوه الی الهاویة ببرید او را بدوزخ، که وی سزای آتش است و آتش سزای وی. ,

و عن ابن عباس رض عن النبی قال قال اللَّه عز و جل «انی لست بناظر فی حق عبدی حتّی ینظر عبدی فی حقی» ,

و در صحف است که اللَّه گفت: «انا اکرم من اکرمنی و اهین من هان علیه امری» ,

من او را گرامی دارم که او مرا گرامی دارد، و او را خوار کنم که او فرمان من خوار دارد. بنگر این انتقام که از بنده می‌کشد بحق خود، بآنک حق وی را بنا بر مسامحت است، و بیشتر آن باشد که در گذارد. اما حقوق مخلوق که در آن هیچ مسامحت نرود انتقام اللَّه لا جرم در آن بیشتر بود، تا بدان حد که گفته‌اند اگر کسی را ثواب هفتاد پیغامبر بود، و یک خصم دارد به نیم دانگ که بر وی حیف کرده بود، تا آن خصم از وی راضی نشود در بهشت نرود. ,

قوله تعالی: اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا ولیّهم و مولاهم و والیهم و متولیهم از روی معنی همه یکسان‌اند، میگوید اللَّه خداوند مؤمنان است، کار ساز و یاری دهنده ایشانست، و راهنمای و دلگشای دوست ایشانست. در بعضی اخبار می‌آید از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم که گفت کسی که کعبه مشرف معظم خراب کند و سنگ از سنگ جدا کند و آتش در آن زند در معصیت چنان نباشد که بدوستی از دوستان اللَّه استخفاف کند، اعرابیی حاضر بود، گفت یا رسول اللَّه این دوستان اللَّه که‌اند؟ گفت مؤمنان همه دوستان خدااند و اولیاء وی، نخوانده‌ای این آیت که اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا نظیرش آنست که گفت جل جلاله ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ أَنَّ الْکافِرِینَ لا مَوْلی‌ لَهُمْ میگوید اللَّه یار و دوست مؤمنانست و کافران را نه. و نه خود درین جهان دوست و کار ساز مؤمنانست که در آن جهان همچنانست، چنانک گفت «نَحْنُ أَوْلِیاؤُکُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ» ,

و در حکایت از قول یوسف گفت أَنْتَ وَلِیِّی فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ بسا فرقا که میان هر دو آیت است از نَحْنُ أَوْلِیاؤُکُمْ‌ ,

تا أَنْتَ وَلِیِّی بس دورست، و انکس که بدین بصر ندارد معذور است، نَحْنُ أَوْلِیاؤُکُمْ‌ ,

از عین جمع رود و أَنْتَ وَلِیِّی اشارتست بتفرقت، نه از آنک ولی را بر نبی فضل است که نهایت کار ولی همیشه بدایت کار نبی است، لکن با ضعیفان رفق بیشتر کنند و عاجزان را بیش نوازند، که جسارت دعوی آشنایی ندارند، و از آنک خود را آلوده دانند زبان گفتار ندارند! هر که درمانده‌تر بدوست نزدیکتر! هر که شکسته تر بدوستی سزاوارتر! «انا عند المنکسرة قلوبهم من اجلی» در خبر می‌آید که روز قیامت یکی را بحضرت برند، ازین شکسته سوخته، اللَّه گوید بنده من چه داری؟ گوید دو دست تهی و دلی پر درد و جانی آشفته و حیران، در موج اندوه و غمان، گوید همچنین می رو تا بسرای دوستان، که من شکستگان و اندوهگنان را دوست دارم «انین المذنبین احب الی من زجل المسبحین» ,

قوله تعالی: إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتی‌ الآیة... این آیه بزبان کشف بر ذوق ارباب حقائق رمزی دیگر دارد و بیانی دیگر. ,

گفتند ابراهیم مشتاق کلام حق بود و سوخته خطاب او، سوزش بغایت رسیده و سپاه صبرش بهزیمت شده، و آتش مهر زبانه زده، گفت خداوندا بنمای مرا، تا مرده چون زنده کنی؟ گفت یا ابراهیم أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ ایمان نیاورده که من مرده زنده کنم؟ ,

گفت آری و لکن دلم از آرزوی شنیدن کلام تو و سوز عشق خطاب تو زیر زبر شده بود، خواستم تا گویی أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ مقصود همین بود که گفتی و در دلم آرام آمد. ,

4 آرام من پیغام تو وین پای من در دلم تو

قوله تعالی: وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْمَحِیضِ مردی آمد بر رسول خدا نام وی ثابت بن الدحداح گفت یا رسول اللَّه! زنان را در حال حیض نزدیکی کنیم و پاسیم یا نه؟ که بگذاریم ایشان را در وقت حیض و نپاسیم؟ آیت آمد وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْمَحِیضِ قُلْ هُوَ أَذیً، فَاعْتَزِلُوا النِّساءَ فِی الْمَحِیضِ حیض و محیض یکی است، همچون کیل و مکیل و عیش و معیش. و معنی حیض رفتن خون است، یعنی آن دم معروف سیاه رنگ، بحرانی که از قعر رحم برآمد، کمینه آن یک شبانروزست و مهینه پانزده شبانروز، و غالب آن شش یا هفت روز است، و هر چه نه از قعر رحم بیامد و نه سیاه رنگ بود آن را دم استحاضه گویند. و احکام حیض در آن نرود. ,

روی ان فاطمة بنت ابی حبیش قالت لرسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم: «انی مستحاض أ فأدع الصلاة؟ فقال صلّی اللَّه علیه و آله و سلم: ان دم الحیض اسود یعرف، فاذا کان کذلک فامسکی عن الصلاة، و اذا کان الآخر فتوضئ و صلی فانما هو عرق.» ,

فاطمة بنت ابی حبیش گفت یا رسول اللَّه من زنی مستحاضه‌ام نماز بگذارم در حال استحاضه یا نه؟ رسول خدا گفت دم حیض دم سیاه است معروف‌ که در آن نماز نگذارند، چون آن باشد نماز مگذار، و اما چون دم استحاضه باشد وضو کن و نماز کن، که آن رگی است که روان میشود، و نماز منافی آن نیست ابن عباس گفت آن رگ در ادنی الرحم است نه در قعر رحم، و حکم مستحاضه آنست که خویشتن را بشوید و استوار به بندد، و هر نماز فریضه را بعد از دخول وقت وضو کند، و بعد از وضو البته در نماز تأخیر نکند. چون این حدود بجای آرد اگر چه قطرات خون از وی میرود نماز وی درست بود، و کسی را که ادرار البول باشد یا سلس المذی بود، حکم وی همین باشد. ,

اما احکام حیض آنست که بر زن حرام بود در حال حیض خواندن قرآن، که مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت: لا یقرأ الجنب و لا الحائض شیئا من القرآن» ,

قوله تعالی: الطَّلاقُ مَرَّتانِ آن طلاق که از آن آشتی توان گرفت دواست، فَإِمْساکٌ بِمَعْرُوفٍ و پس از آن دو طلاق نگاه داشتن است بچم. ,

أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسانٍ یا گسیل کردنی است بنیکویی، وَ لا یَحِلُّ لَکُمْ و شما را حلال نیست أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَیْتُمُوهُنَّ شَیْئاً که چیزی ازیشان باز ستانید از آن کاوین که ایشان را داده باشید، إِلَّا أَنْ یَخافا مگر که بدانند و ترسند أَلَّا یُقِیما حُدُودَ اللَّهِ که ایشان را با هم بر آورد نخواهد بود، و فرمانهای خدا و شرطهای صحبت بپای نتوانند داشت، فَإِنْ خِفْتُمْ اگر بدانید و بترسید أَلَّا یُقِیما حُدُودَ اللَّهِ که ایشان را با هم بر آورد نخواهد بود که حدهای فرمان اللَّه و اندازه آن در معاملت و صحبت بروزگار با یکدیگر نگاه دارند و بپای دارند فَلا جُناحَ عَلَیْهِما فِیمَا افْتَدَتْ بِهِ تنگی نیست بر ایشان درین که زن خویشتن بچیزی از کاوین خویش از شوی باز خرد تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَعْتَدُوها این اندازهااند که خدای نهاد از آن در مگذرید وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ و هر که از اندازه خدای در گذرد فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ ایشانند بر خویش ستمکاران. ,

فَإِنْ طَلَّقَها اگر که مرد زن را طلاق دهد فَلا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ آن زن وی را بزنی حلال نیست پس از آن، حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ تا آن گه که شویی دیگر کند و آن شوی بوی رسد، فَإِنْ طَلَّقَها اگر این شوی دوم وی را طلاق دهد فَلا جُناحَ عَلَیْهِما تنگی نیست برین زن و بر شوی پیشین، أَنْ یَتَراجَعا که با هم آیند «به نکاحی نو» إِنْ ظَنَّا اگر دانند أَنْ یُقِیما حُدُودَ اللَّهِ که بپای خواهند داشت در معاملت و صحبت و حدها و شرطها آنچه فرمان است از خدای وَ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ و این اندازهای خدااند یُبَیِّنُها لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ پیدا میکند آن را و در می‌آموزد دانایان را. ,

وَ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ و چون زن را طلاق دهید فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ و این زن عدت بکران برد، فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ آن زن را نگاه دارید، و بزنی باز آرید بنیکویی بچم، أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ یا بگشائید او را و گسیل کنید بنیکویی و بچم، وَ لا تُمْسِکُوهُنَّ ضِراراً و با خود مگیرید اگر بستیز گیرید ایشان را و بزیان کاری، لِتَعْتَدُوا تا اندازه خشنودی من در گذارید و پای از پسند من فرا نهید وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ و هر که آن کند فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ بر خویشتن بیداد کرد وَ لا تَتَّخِذُوا آیاتِ اللَّهِ هُزُواً و سخنان و دین خدای بافسوس مگیرید، وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ و یاد کنید نیکو کاری خدای بر خود وَ ما أَنْزَلَ عَلَیْکُمْ و آنچه فرو فرستاد بر شما مِنَ الْکِتابِ وَ الْحِکْمَةِ از نامه و دانش راست، یَعِظُکُمْ بِهِ که پند میدهد شما را بآن وَ اتَّقُوا اللَّهَ و بپرهیزید از خشم و عذاب خدای وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ عَلِیمٌ و بدانید که خدای بهمه چیزها دانا است از کرد و گفت و نیت خلق‌ ,

آثار رشیدالدین میبدی

18 اثر از ۲- سورة البقره‏ در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ۲- سورة البقره‏ در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی