4 اثر از قصاید (گزیدهٔ ناقص) در دیوان اشعار مسعود سعد سلمان در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید (گزیدهٔ ناقص) در دیوان اشعار مسعود سعد سلمان شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار مسعود سعد سلمان / دیوان اشعار مسعود سعد سلمان / قصاید (گزیدهٔ ناقص) در دیوان اشعار

قصاید (گزیدهٔ ناقص) در دیوان اشعار مسعود سعد سلمان

1 چو عزم کاری کردم مرا که دارد باز؟ رسد به فرجام آن کار کش کنم آغاز

2 شبی که آز برآرد کنم به همت روز دری که چرخ ببندد کنم به دانش باز

3 اگر بتازم گیتی نگویدم که بدار وگر بدارم، گردون نگویدم که بتاز

4 نه خیره گردد چشم من از شب تاری نه سست گردد پای من از طریق دراز

1 مقصور شد مصالح کار جهانیان بر حبس و بند این تن رنجور ناتوان

2 در حبس و بند نیز ندارندم استوار تا گرد من نگردد ده تن نگاهبان

3 هر ده نشسته بر در و بر بام سمج من بایکدگر دمادم گویند هر زمان:

4 خیزید و بنگرید نباید به جادویی او از شکاف روزن پرد بر آسمان!

1 روزگاری است سخت بی‌بنیاد کس گرفتار روزگار مباد

2 شیر بینم شده متابع رنگ باز بینم شده مطاوع خاد

3 نه به جز سوسن ایچ آزادست نه به جز ابرهست یک تن راد

4 نه نگفتم نکو معاذالله این سخن را قوی نیامد لاد

1 چو مردمان شب دیرنده عزم خواب کنند همه خزانهٔ اسرار من خراب کنند

2 نقاب شرم چو لاله ز روی بردارند چو ماه و مهر سر و روی در نقاب کنند

3 رخم ز چشمم هم چهرهٔ تذرو شود چو تیره شب را هم‌گونهٔ غراب کنند

4 تنم به تیغ قضا طعمهٔ هزبر نهند دلم به تیر عنا مستهٔ عقاب کنند

1 چرا نگرید چشم و چرا ننالد تن؟ کزین برفت نشاط و از آن برفت وسن

2 چنان بگریم کم دشمنان ببخشایند چو یادم آید از دوستان و اهل وطن

3 سحر شوم ز غم و پیرهن همی بدرم ز بهر آن که نشان تن است پیراهن

4 ز رنج و ضعف بدان جایگه رسید تنم که راست ناید اگر در خطاب گویم من

1 ای سرد و گرم چرخ کشیده شیرین و تلخ دهر چشیده

2 اندر هزار بادیه گشته بر تو هزار باد وزیده

3 بی‌حد بنای آز کآشفته بی‌مر لباس صبر دریده

4 در چند کارزار فتاده در چند مرغزار چریده

1 شخصی به هزار غم گرفتارم در هر نفسی به جان رسد کارم

2 بی‌زلت و بی‌گناه محبوسم بی‌علت و بی‌سبب گرفتارم

3 در دام جفا شکسته مرغی‌ام بر دانه نیوفتاده منقارم

4 خورده قسم اختران به پاداشم بسته کمر آسمان به پیکارم

1 این عقل در یقین زمانه گمان نداشت کز عقل راز خویش زمانه نهان نداشت

2 در گیتی‌ای شگفت کران داشت هرچه داشت چون بنگرم عجایب گیتی کران نداشت

3 هرگونه چیز داشت جهان تا بنای داشت ملکی قوی چو ملک ملک ارسلان نداشت

4 پاینده باد ملکش و ملکی است ملک او که ایام نوبهار چنان بوستان نداشت

1 عمرم همی قصیر کند این شب طویل وز انده کثیر شد این عمر من قلیل

2 دوشم شبی گذشت چه گویم چگونه بود؟ همچون نیاز تیره و همچون امل طویل

3 کف‌الخضیب داشت فلک ورنه گفتمی بر سوک مهر جامه فرو زد مگر به نیل

4 از ساکنی چرخ و سیاهی شب مرا طبع از شگفت خیره و چشم از نظر کلیل

1 تا کی دل خسته در گمان بندم جرمی که کنم بر این و آن بندم

2 بدها که ز من همی رسد بر من بر گردش چرخ و بر زمان بندم

3 ممکن نشود که بوستان گردد گر آب در اصل خاکدان بندم

4 افتاده خسم چرا هوس چندین بر قامت سرو بوستان بندم

آثار مسعود سعد سلمان

4 اثر از قصاید (گزیدهٔ ناقص) در دیوان اشعار مسعود سعد سلمان در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید (گزیدهٔ ناقص) در دیوان اشعار مسعود سعد سلمان شعر مورد نظر پیدا کنید.