4 اثر از قصاید (گزیدهٔ ناقص) در دیوان اشعار مسعود سعد سلمان در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید (گزیدهٔ ناقص) در دیوان اشعار مسعود سعد سلمان شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار مسعود سعد سلمان / دیوان اشعار مسعود سعد سلمان / قصاید (گزیدهٔ ناقص) در دیوان اشعار

قصاید (گزیدهٔ ناقص) در دیوان اشعار مسعود سعد سلمان

1 چون نای بی‌نوایم از این نای بینوا شادی ندید هیچ کس از نای بینوا

2 با کوه گویم آنچه از او پر شود دلم زیرا جواب گفتهٔ من نیست جز صدا

3 شد دیده تیره و نخورم غم ز بهر آنک روزم همه شب است و صباحم همه مسا

4 انده چرا برم چو تحمل ببایدم؟ روی از که بایدم؟ که کسی نیست آشنا

1 شد مشک شب چو عنبر اشهب شد در شبه عقیق مرکب

2 زان بیم کافتاب زند تیغ لرزان شده به گردون کوکب

3 ما را به صبح مژده همی داد آن راست گو خروس مجرب

4 می‌زد دو بال خود را برهم از چیست آن؟ ندانم یارب

1 به نظم و نثر کسی را گر افتخار سزاست مرا سزاست که امروز نظم و نثر مراست

2 به هیچ وقت مرا نظم و نثر کم نشود که نظم و نثرم در است و طبع من دریاست

3 به لطف آ ب روان است طبع من لیکن به گاه قوت و کثرت چو آتش است و هواست

4 اگر چه همچو گیا نزد هر کسی خوارم وگرچه همچو صدف غرق گشته تن بی‌کاست،

1 دلم از نیستی چو ترسانیست تنم از عافیت هراسانیست

2 در دل از تف سینه صاعقه‌ایست بر تن از آب دیده توفانیست

3 گه دلم باد تافته گوییست گه تنم خم گرفته چوگانیست

4 موی چون تاب خورده زوبینی است مژه چون آب داده پیکانیست

1 امروز هیچ خلق چو من نیست جز رنج ازین نحیف بدن نیست

2 لرزان تر و ضعیف‌تر از من در باغ، شاخ و برگ و سمن نیست

3 انگشتری است پشتم گویی اشکم جز از عقیق یمن نیست

4 از نظم و نثر عاجز گشتم گویی مرا زبان و دهن نیست

1 این عقل در یقین زمانه گمان نداشت کز عقل راز خویش زمانه نهان نداشت

2 در گیتی‌ای شگفت کران داشت هرچه داشت چون بنگرم عجایب گیتی کران نداشت

3 هرگونه چیز داشت جهان تا بنای داشت ملکی قوی چو ملک ملک ارسلان نداشت

4 پاینده باد ملکش و ملکی است ملک او که ایام نوبهار چنان بوستان نداشت

1 احوال جهان بادگیر، باد! وین قصه ز من یادگیر یاد

2 چون طبع جهان باژگونه بود کردار همه باژگونه باد

3 از روی عزیزی است بسته باز وز خاری باشد گشاده خاد

4 بس زار که بگذاشتیم روز چون گرمگهش بود بامداد

1 روزگاری است سخت بی‌بنیاد کس گرفتار روزگار مباد

2 شیر بینم شده متابع رنگ باز بینم شده مطاوع خاد

3 نه به جز سوسن ایچ آزادست نه به جز ابرهست یک تن راد

4 نه نگفتم نکو معاذالله این سخن را قوی نیامد لاد

1 چون منی را فلک بیازارد خردش بی‌خرد نینگارد؟

2 هر زمانی چو ریگ تشنه‌ترم گرچه بر من چو ابر غم بارد

3 چون بیفسایدم چو مار، غمی بر دل من چو مار بگمارد

4 تا تنم خاک محنتی نشود به دگر محنتیش نسپارد

1 چو سوده دوده به روی هوا برافشانند فروغ آتش روشن ز دود بنشانند

2 سپهر گردان آن چشم‌ها گشاید باز که چشم‌های جهان را همه بخسبانند

3 از آن سبیکهٔ زر کافتاب گویندش زند ستامی کان را ستارگان خوانند

4 چنان گمان بودم کاسیای گردون را همی به تیزی بر فرق من بگردانند

آثار مسعود سعد سلمان

4 اثر از قصاید (گزیدهٔ ناقص) در دیوان اشعار مسعود سعد سلمان در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید (گزیدهٔ ناقص) در دیوان اشعار مسعود سعد سلمان شعر مورد نظر پیدا کنید.