1 بر روی تو مهربان و دلسوز منم پیش تو به مهرگان و نوروز منم
2 بر لشگر هجران تو پیروز منم سر دفتر عاشقان امروز منم
1 تن کوبم و سرپیچم و بر روی زنم آماده درد و رنج و اندوه منم
2 نه ریزم و نه گدازم و نه شکنم فولاد رخ و سنگ سر و روی تنم
1 نه از همه خلق حق گزاری دارم نه نیز به حبس غمگساری دارم
2 از آهن بر دو پای ماری دارم ناخوش عمری و روزگاری دارم
1 هر گه که فلک دل مرا ریش کند تنها فکند مرا و فرویش کند
2 در سمج کند مرا و در پیش کند پس هر ساعت عذاب من بیش کند
1 من همت باز دارم و کبر پلنگ ز آن روی مرا نشست کوه آمد و تنگ
2 روزی روزی گردهدم چرخ دو رنگ بر پر تذرو غلطم و سینه رنگ
1 کس نتواند ز بد رهانید مرا زیرا ثقت الملک برانید مرا
2 از رنج عدو باز رهانید مرا وز خاک بر آسمان رسانید مرا
3 ای دوست به امید خیالت هر شب این دیده گرینده نخسبد ز طرب
4 در خواب همت ببیند ای نوشین لب بی روزی تر ز من که باشد یارب
1 هر مرد که لاف زد شدش مردی باد شد رادی خاک چو به منت بر داد
2 من بنده آن که چون هنر گیرد یاد بی لاف مبارز است و بی منت راد
1 در فرقت آن کس که تن و جان تو اوست این ناله سر بسته بی دل نه نکوست
2 در انده هجرانش اگر داری دوست چون نای ز دل نال نه چون چنگ ز پوست
1 از کوفتن پای تو و گشتن تو لعبی است هر اندام تو را بر تن تو
2 ماهی تو از جیب تو تا دامن تو چون چرخ همی گردد پیرامن تو
1 زاری و دعا کن به سحرگاه ای تن توفیق و سداد و راستی خواه ای تن
2 گر کژ بروی به خدمت شاه ای تن برخورداری مبادت از چاه ای تن