1 هر نغمه که از هزار دستان شنوی آن را بحقیقت از گلستان شنوی
2 هر ناله که از باده پرستان شنوی آن میگوید ولی ز مستان شنوی
1 در خانقه از بهر جهت میبویی در وی همه ذکر از این جهت میگویی
2 در هر جهتی ز بیجهت بیخبری بگذر ز جهت چو بیجهت میجویی
1 در جمله صور عابد و معبود توئی زان روی که هم ساجد و مسجود توئی
2 زان روی که هر که عابد و معبود است موجود یقین بدان که موجود توئی