1 آن خوش پسر که بردند در مکتب نظامش مشتاق اوست از جان دارد ورا گرامی
2 سیمین ذقن نگریست دیوان شیخ دردست یارب نگاه دارش از خمسه نظامی
1 ای طالب معانی در شاعری ز هر در در حجره معاذی چون آیی و نشینی
2 از بس تواضع او را کوچک دل شناسی لیکن برادر او مرد بزرگ بینی
1 براه گرم بغداد این سلمان در آن حالت که از جان می بریدی
2 نبودش گوییا شعر پدر یاد که آنرا خواندی و بر خود دمیدی
1 دعای من این است در هر نمازی به خلوت که یا ملجایی یا ملاذی
2 نگه دار اصحاب ذوق و طرب را ز چنگ ملاطی و شعر معاذی
1 بسمع معجری ای پیک عاشقان برسان حدیث شوق ملاقات و آرزمندی
2 ز بعد آنکه زدی حلقه بر در و خود را در آن جناب همایون چو حلقه افکندی
3 بگویش این قدر از من که ای برتبت و فضل گذشته قدر تو از پایه هنرمندی
4 چه گل شکفت ازاینت که بر سبیل خلاف درخت مهر و محبت ز بیخ برکندی
1 چو دیوان کمال افتد بدستت نویس از شعر او چندانکه خواهی
2 خیالات غریب و لفظ و حرفش اگر خواهی که دریایی کماهی
3 زهر لطفش روان مگذر چو خامه بهر حرفی فرو رو چون سیاهی
1 دریاب کمال این سخن نازک و باریک آزرده مکن خاطرت از کس سر مویی
2 گر با تو برابر زید آن صوفی اقرع یا دست مرا در حق او نیست نکویی
3 بدخواه تو خود را ببزرگی چو تو داند لیکن مثل است این که خیاری و کدویی
1 شیر مردانه بگفتم پندیت روبهی باشی اگر بپذیری
2 برکس آن به که نگیری آهو که سگی باشی ار آهو بگیری
1 طاس بازی بدیدم از بغداد چون جنید از سلوکش آگاهی
2 رفت در جبه وقت بازی و گفت لیس فی جبتی سوی اللهی
1 عمارت چرا میکند چیم آقا درین شهر ویران انده فزای
2 یکی خانه او را مگر بس نبود که دو خانه میسازد اندر سرای