آثار کمال خجندی

صفحه 92 از 109
109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار کمال خجندی / غزلیات کمال خجندی

غزلیات کمال خجندی

1 داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیرین بر رخ خطی و خالی مشکین ولی چه مشکین

2 غارتگریست زلفت ظالم ولی چه ظالم عاشق کشیست چشمت بیدین ولی چه بیدین

3 از ماه رنگ گیرد هر چیز و اشک ما هم از عکس آن دو رخ شد رنگین ولی چه رنگین

4 بینم بهشت شاید در خواب خوش که شبها دارم ز آستانت بالین ولی چه بالین

1 چندین چه بلا و درد است این آه از عشق تو بر دل من ای ماه

2 از مجمر سینه می بر آرم هر لحظه هزار نکهت آه

3 در راه غمش به سر رو ای دل کاین است طریق و شرط این راه

4 دل رفت به چاه لعلش از زلف کس چون برود بشب تک چاه

1 شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون که از دل بروما نیارده شبیخون

2 گر آن مه پذیرد ز من ناله و آه از اینان متاعش فرستم بگردون

3 خیالت چون بر آب چشمم نشیند بگویند بنشست شیرین به گلگون

4 چو باد آید آن ابروان در نمازم که دارند از نوجگرهای پر خون

1 ای خوش آن باد که از کوی تو آید بر من مشت خاک درت باز نهه بر سر من

2 نفروزد شبم از مه که فتد بر در و بام خانه روشن کن و چون شمع درآ از در من

3 تیره جانیست دل سوخته بر دیده نشین که بود دیده تره خانه روشنتر من

4 شربت وصل بده از لب جانبخش مرا ک ز نب هجر تو بگداخت تن لاغر من

1 اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سودای او چون سر زلفش بیفشانم به خاک پای او

2 چشم ما از گریه شد تاریک چون سازیم جاش نیست جای چشم روشن خود که باشه جای او

3 با خیالش مردم چشمم نمی آید به چشم دیگری را چون توانم دید در مأواری او

4 در چمن ها زآن قد و بالا حکایت کرد سرو هر کجا مرغیست عاشق گشت بر بالای او

1 ای بدل نزدیک و دور از دیدن گریان من نیستی غایب زمانی از دل من جان من

2 گر نمیخواهی بوصلم شادمان باری بپرس کان فلان چون میگذارد در غم هجران من

3 درد اگر اینست کز هجرت من دلخسته راست نیست غیر از جانسپاری چاره و درمان من

4 دست عشقت خون من چندانکه ریزد بیگناه گر بگیرم دامنت دست تو و دامان من

1 دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من که برفت از بر من بار ستمکاره من

2 دل نهادم من مسکین به هلاک تن خویش چه کنم در غم او نیست جز این چاره من

3 وای بر جان من از بی کسی و تنهانی گر نبودی غم او مونس و غمخوارة من

4 هوس لعل لب او به خرابات مغان کرد صد باره گرو خرقه صد پاره من

1 نخواهم بیش از این از خلق راز خویش پوشیدن نمی آید ز من کاری بغیر از باده نوشیدن

2 اگرچه دیدن خوبان همه عین بلا باشد به هر صورت که می بینیم دیدن به ز نادیدن

3 دل و دین را ز درویشی ببخشیدم به درویشی بیاموزید ای شاهان از این درویش بخشیدن

4 اگرچه عشق ناگاهان به خاطرها فرود آید ولیک او را به مدتها بیاید نیز ورزیدن

1 ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو بادت مبارک اینکه جهان شد به کام تو

2 از من به رسم بنده نوازی به او بگو مشتاق خدمت است غلام غلام تو

3 آخر نه از توأم همه وقت آمدی پیام آخر کجا شد آن کرم مستدام تو

4 پیش از سلام پیش روم قاعد ترا گر در نماز باشم و آرد سلام تو

1 ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو تا زنده گشتمی نفسی از نسیم تو

2 از تو امید قطع کنم این روا بود ما را امیدهاست به لطف عمیم تو

3 گر بگذری نو از سر عهد قدیم ما ز ما نگذریم از سر عهد قدیم تو

4 ای آنکه منع می کنی از عاشقی مرا فریاد از این طبیعت نا مستقیم تو

آثار کمال خجندی

109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی