آثار کمال خجندی

صفحه 106 از 109
109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار کمال خجندی / غزلیات کمال خجندی

غزلیات کمال خجندی

1 باز خود را چو گل تازه بر آراسته ای باغ رخسار بگلهای نر آراسته ای

2 خلق بر یکدگر افتاده ز نظاره تو که دو رخ خوبتر از یکدگر آراسته ای

3 ابروی شوخ که با ماه نوش سر بسر است بسر زلف سیه سر بسر آراسته ای

4 شوخی و فتنه گر و سنگدل و عهد شکن چشم بد دور بچندین هنر آراسته ای

1 دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری کردی پری به شیشه همین است ساحری

2 پیوسته در برابر چشمم نشسته ای آری مرا به چشم جهان بین برابری

3 در پرده های چشم خیالت مصور است چشم بد از تو دور که روح مصوری

4 از بس که دوش بر در تو دیده در فشاند بستیم حلقه گرد درت از در دری

1 شبت خوش باد ای باد سحرگاه که آوردی هوای زلف آن ماه

2 چه سود از ناله شبها که جانان ز حال دردمندان نیست آگاه

3 در آن حضرت اگر چه راه آن نیست که باشم من ز نزدیکان درگاه

4 ولی عبیی چنان نبود ز درویش که دارد آرزوی صحبت شاه

1 باز دست از جانفشانان بر فشاندی داد بیدادی ز مظلومان ستاندی

2 رفتی و آن عارض چون آب و آتش یاد گارم در دل و در دیده ماندی

3 بر تو گفتی سوره ای خوانم چو میری مردم و الحمدالله هم نخواندی

4 داشتی در سر که خونم ریزی از چشم کامت این بود از دلم این نیز راندی

1 هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی اگر این نبدی عاشق درویش چه خوردی

2 دل چاره درد تو به این کرد که خون شد این چاره نبودی دل بیچاره چه کردی

3 میسوخت سراپای وجودم ز دل گرم گرمی نزدم هر دم ازین غم دم سردی

4 حوران کفن من همه در روی بمالند با خاک لحد گر برم از کوی تو گردی

1 هر نیر که بر جان ز تو از دور رسیده صد دفتر شعر از حسن و خسرو سلمان

2 ما روی تو دیدیم و زجان مهر بریدیم دل آمده نزدیک و بر او دوخته دیده

3 هر زاهد انگشت نمائی که بمحراب نظارگی یوسف اگر دست بریده

4 من چون کشم آن زلف که صورتگر چینش ابروی تو دیده سر انگشت گزیده

1 راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی ای صبا پیش کس از قصه مادم نزنی

2 شمع میخواست که راند سخن راز نیک بودش که بر آمد به زبان سوختنی

3 خلوت راز واعظا نعرهٔ مستانه کجا و تو کجا عاشقی ناشده گرمی مکن ای ناشدنی

4 شیشه رند توان زیر قدم زور شکست قدم آن باشد و مردی که خمارش شکنی

1 سالها گر بنویسم صفت مشتاقی ماند از شوق تو صد ساله حکایت باقی

2 غایت ابرویش از دیده دلا حاضر باش ترسمت بشکنی این شیشه که دور از طاقی

3 غمزهات هیچ فروداشت ز تیزی نکند تا به آن زخمه نو در ره زدن عشانی

4 ای خوش آن مجلس خالی شده از مدعیان مانده از می قدری باقی و آن لب ساقی

1 ای دل این بیچارگی و مستمندی تا به کی چون نداری روی درمان دردمندی تا به کی

2 بر دل پرخون من بگریست امشب چشم جام شمع مجلس را بگو کاین هرزه‌خندی تا به کی

3 از هواداران ما و تو چو مستغنی است یار ای رقیب این چاپلوسی و لوندی تا به کی

4 پیش قد بارهای سرو سهی شرمی بدار در چمن با پای چوبین سربلندی تا به کی

1 من کیم گفتی که گویم خاک نعلین منی ماه من تا چند نسل باژگونه می‌زنی

2 گفته بودی دامنم روزی به دست افتد ترا وعده افتادگان در پای تا کی افکنی

3 دم به دم آهنگ رفتن می‌کنی از پیش من عمری ای اندک وفا چون عمر از آن در رفتنی

4 من سزایم گفته در کشتن تو ای رقیب راست می‌گویی تو دشمن خود نه‌ای ای کشتنی

آثار کمال خجندی

109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی