آثار کمال خجندی

صفحه 103 از 109
109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار کمال خجندی / غزلیات کمال خجندی

غزلیات کمال خجندی

1 ز من که مهر تو دارم به سینه روی چه تابی الا تعرض عینی و انت تعلم مآبی

2 بیا معاینه بنگر که چونم از غم عشقت ذات بک جسمی بشیب یوم شیابی

3 تن ضعیف نزارم اگر چنان که ببینی تراک مثل خلال مدنی حلال نیابی

4 اذوب من حسراتی و ما أرید حیونی گرم به تیغ زنی به از آنکه روی بتابی

1 ای صبا بر خاک کوی یار ما خوش می‌روی شبه سراندازان بر آن زلف دوتا خوش می‌روی

2 می‌روی و باز می‌گویی به زلفش خال ما گرچه می‌گویی پریشان ای صبا خوش می‌روی

3 واعظا تحسین خود تا کی که خوش‌ها می‌روم گر به زودی می‌روی از پیش ما خوش می‌روی

4 ناوکش چون می‌رود در سینه می‌گوید دلم گر از آن مژگانی ای تیر بلا خوش می‌روی

1 دل رفت به باد دلپذیری کسی را نبود زجان گزیری

2 از عشق بتان جوان شود پیر این نکه شنیده ام ز پیری

3 گیرم سر زلف و دارمش دوست زینگونه کراست دار و گیری

4 صد چرخ زند بر آتش از ذوق صیدی که تو افکنی به تیری

1 گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی دری پیش هر حوری ز آب دیده باشد کوثری

2 گرنه در هر غرفه زنجیری بود از موی دوست در بهشت از هر دری آید عذاب دیگری

3 گرنه آن سرو افکند بر شاخ طوبی سایه هر ورق در شرح بی برگی بر آرد دفتری

4 با لب رضوان ما از ما بگو ای سلسبیل ساقی جانها روان کن باده روشنتری

1 وصال اوست بخت ما نبینم آن به بیداری خیالش دولتست ای دل تو باری دولتی داری

2 به مستان و نظر بازان نظرها دارد آن چشمان مگر دیوانه زاهد که جوئی عقل و هشیاری

3 در و دیوار در رقصند صوفی در سماع ما چه بر دیوار چسبیدی به آخر نقش دیواری

4 چو خس بر خاک راه تو بدان امید افتادم که چون باد صبا آی مرا از خاک برداری

1 من اوصاف حست ندانم کماهی ولی این قدر روشنم شد که ماهی

2 مرا در سرست اینکه باشم غلامت گدا بین که دارد نمای شاهی

3 به زلف چو شستت گرفتار باشد من و هر که گیری ز مه تا به ماهی

4 مرا توبه فرمودن از خال مشکین بود شستن از روی رنگی سیاهی

1 ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی به حال بی سروپائی نظر کند شاهی

2 چراغ صبحدم دل فروز عالم را چه کم شود که شود رهنمای گمراهی

3 نسیم را چه زیان گر ز راه هم نفسی کند عنایت دل خسته ای سحرگاهی

4 به جان و دل شده ام پای بند بند گیت نه از سر غرضی نه ز روی اکراهی

1 اگر در کشتنم تأخیر کردی نبود از مرحمت تقصیر کردی

2 رها کردی چو من دیوانه ای گرفتی زلف را زنجیر کردی

3 را از دل خونها چکید آن دم که بر ما بقصد جان مزه چون تیر کردی

4 چه شوخی ای پسر کز عهد طفلی بخونم میل بیش از شیر کردی

1 گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه گفتم چه نمک‌هاست در آن گفت ترا چه

2 گفتم دهن تنگ را در لب خاموش لطفی‌ست که گفتن نتوان گفت ترا چه

3 گفتم به خوشی گر لب شیرین تر جانست قد نیز روانست روان گفت ترا چه

4 گفتم که تو جانی و بی‌دوستر از جان هم جانی و هم شوخ جهان گفت ترا چه

1 نو درد نداری و رخ زرد نداری ای عاشق بیدرد چه نالی و چه زاری

2 دلها برد آن آه که از درد برآرند فریاد ز آهی که نور بیدرد برآری

3 رخساره بخون مژه بنگار دم نقد کز اشک فشان عاشق رخسار نگاری

4 غم روند و محنت دمد و درد برآید بر خاک شهیدان غمش هر چه بکاری

آثار کمال خجندی

109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی