1 تن در پی جان میرود ای بخت کجایی موقوف تو ماندیم که راهی بنمایی
2 از کار فرو بسته در هم شده ما لطفی بنمایی گرمی باز گشایی
3 گویند که تعجیل مکن تا برسد وقت پیداست که تا چند بود مد جدایی
4 ای دل مکن اندیشه از این راه که صعب است نومید نشاید شدن از لطف خدایی
1 گر سر طلبی بر درت آریم به دیده چون اشک همه جانب کوی تو دیده
2 بگشای به ابروی سیه چشم که بینی از بارب ما دود به محراب رسیده
3 زاهد چه عجب بی لبش ار کام تو تلخست کامیست ز حلوای محبت نچشیده
4 در صحبت صاحب نظران بار ندارد صاحب هوس بار ملامت نکشیده
1 چرا هر دم از پیش ما میگریزی شهی از گدایان چرا میگریزی
2 به بخیلی مگر ای بخوبی توانگر که از عاشق بینوا میگریزی
3 چرانی چرا از دعاگو گریزانت بلانی بلا از دعا میگریزی
4 و آن تازه برگ گلی کز لطافت از آسیب باد صبا میگریزی
1 گر همه وقتی همه دل خون نیی لیلی وقتی نو و مجنون نیی
2 نیست چو ما مردی خون خوردنت درخور این باره گلگون نیی
3 در طلب زر چکنی گنج عشق خواجه گدانی و فریدون نیی
4 پیش دهان و لبش ای قند مصر قند چه خوانیم ترا چون نیی
1 این چه نبهاست وین چه شیرینی وآن چه گفتار و آن شکر چینی
2 صورت جان در آب عارض بین با چنان رخ رواست خود بینی
3 گرمنت پیش خویش بنشانم تو نه آن آتشی که بنشینی
4 سوز جانم که کشته آنم ریز خونم که تشنه اینی
1 ناوک غمزه چو هر سو به شتاب اندازی دل شتابد که سوی جان خراب اندازی
2 گرم از پا نکند خال لبت سهل مگیر به مگس سهل نباشد که عقاب اندازی
3 دل تحمل نکند جان نتواند برداشت بار آن سایه که با رخ به نقاب اندازی
4 شمع آخر شده یارب چه شبی باشد آن که منت بوسم و خود را تو به خواب اندازی
1 نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد کسی در نظرت جهان و جان نیست به قیمت خسی
2 شادی جان اگر توئی نیست غم جهان مرا غصه چه وحشت آورد با رخ چون تو مونسی
3 از لب و غمزة توأم باده پرست و مست هم باده و ساقئی چنین نیست به هیچ مجلسی
4 زیر دو لبه سه بوسه ام گفتی و چشم چار شد چون به یکی نمیرسی وعده چه میدهی بسی
1 ای آفتاب روی تو در اوج دلبری پروانه چراغ رخت شمع خاوری
2 سودای زلف تست که روزم سیاه کرد تا خود به حسن رونق خورشید می بری
3 زاف است آنکه حلقه زند گرد آفتاب با مشک می دمد ز بناگوش مشتری
4 بالای دل فریب تو گویم به راستی سرویست گلعذار به بستان دلبری
1 ترکمن مه بود بترکی آی خوش بود یکشبی به پیش من آی
2 دیده مه که چون رود بر بام نو مهی هم به بام دیده برای
3 خانه بنده بنده خانه تست خیر مقدم خوش آمدی فرمای
4 گریه عاشقان به بین ز برون روز باران بیا به خانه در آی
1 باز به ناز کش مرا چیست که ناز میکنی ناز نمیکنم دگر گونی و باز میکنی
2 من چو شهید عشقم و بر در تو بهشتیم بر رخ من در بهشت از چه فراز میکنی
3 از دهنت چو میرود پیش دو لب حکایتی جان مرا در آن سخن محرم راز میکنی
4 از تو چگونه جان برم چون تو به مرغ آن حرم حمله باز میکنی چشم چو باز میکنی