1 دلم که مرغ تو آمد به دام باز گرفتی نه خاک تو شدم از من چه گام باز گرفتی
2 مرا به نیم کرشمه تمام کشتی و آنگه نظر ز کام دل من تمام باز گرفتی
3 سه بوسه خواستم از تو ز من دو اسبه برفتی چو وقت خون من آمد لگام باز گرفتی
4 مترس ماه نگیرد، گرم نمائی یاری خبر فرستی اگرچه سلام باز گرفتی
1 به خرد راه عشق میپوئی به چراغ آفتاب میجوئی
2 تو هنوز ابجد خرد خوانی وز معمای عشق میگوئی
3 مرد کامی و عشق میورزی در زکامی و مشک میپوئی
4 زلف جانان ترازوی عشق است رنگ خالش محک دل جوئی
1 کاشکی جز تو کسی داشتمی یا به تو دسترسی داشتمی
2 یا در این غم که مرا هر دم هست همدم خویش کسی داشتمی
3 کی غمم بودی اگر در غم تو نفسی، همنفسی داشتمی
4 گر لبت آن منستی ز جهان کافرم گر هوسی داشتمی
1 هرگز بود به شوخی چشم تو عبهری یا راستتر ز قد تو باشد صنوبری
2 یا داشت خوبتر ز تو معشوق، عاشقی یا زاد شوختر ز تو فرزند، مادری
3 گر بگذرم به کوی تو روزی هزار بار بینم نشسته بر سر کویت مجاوری
4 یا دست بر دلی ز تو یا پای در گلی یا باد در کفی ز تو یا خاک بر سری