1 ای روی تو آرزوی دلها شادیّ غمت به روی دلها
2 ای حلقۀ زلف تو همیشه آشفته ز گفتوگوی دلها
3 بشکسته به جویبار عشقت سنگین دل تو بوی دلها
4 در انگلههای زلف مشکینت فکند زمانه گوی دلها
1 خیز در ده شراب گلگون را شادی اندرون و بیرون را
2 آن چنان مست کن ز باده مرا که ندانم ز کوه هامون را
3 چون ز باده سرم شود گردان نارم اندر شمار گردون را
4 خون من خورد چرخ ساغر شکل باز خواهم ز ساغر آن خون را
1 تا که برگرد سبزه لاله برست در گمان می فتد که چون رخ تست
2 نام روی تو می برد لاله زان دهان را بمشک و باده بشست
3 جز بیاد رخ تو گل نشکفت بی مثال خطت بنفشه نرست
4 سرو در خدمت قدت دامن بکمر در زدست چابک و چست
1 گل رخت بباغ در فکندست وز چهره نقاب بر فکندست
2 بر راه صبا ز شکل غنچه صد صرّۀ پر ز زر فکندست
3 اسباب نشاط و عیش عالم نوروز بیکدگر فکندست
4 شد تشنه بخون لاله سوسن زین روی زبان بدر فکندست
1 هر کرا دل باختیار خودست آرزوهاش در کنار خودست
2 غمگساری ندارد و عجب آنک هم غم یار غمگسار خودست
3 گله از دوست چون کنم که مرا همه رنج از دل فکار خودست؟
4 دوست را هر که بهر خود خواهد او نه عاشق که دوستار خودست
1 شاخ سر سبز و چمن دلشادست عالم از عدل بهار آباد است
2 غنچه تا روی به صحرا آورد گرهی ا ر دل بگشادست
3 سرو در خدمت گل برپایست بید در پای چنار افتادت
4 بندۀ سوسن مشکین نفم کوست کز بند جهان آزاداست
1 هر که اندر موسم گل همچو گل می خواره نیست آنچنان پندار کوخود در جهان یکباره نیست
2 نرگس صاحب نظر تا دید احوال جهان اختیارش از جهان جز مستی و نظّاره نیت
3 تا صبا شد حلّه باف و ابر شد گوهرفشان هیچ لعبت در جهان خالی ز طوق و یاره نیست
4 گل ز بلبل طیره شد، زان جامه برخود پاره کرد زآنکه پر گویست و او را طاقت گفتاره نیست
1 بس شگرفست کار و بار لبت بس عزیزست روزگار لبت
2 ای بسا جان و دل که چون زلفت بر عم افتند روزبار لبت
3 بلبم گوییا که باز خورد چشمۀ نوش خوشگوار لبت
4 سالها شد که مانده ایم دژم همچو چشم تو در خمار لبت
1 کی بود؟کی بود؟ که در آیم ز درت همچو زلف تو در افتم ببرت
2 تا که از بوسه بتاراج دهم شکر ننگت و تنگ شکرت
3 آه کز زلف تو آمیخت دلم بستۀ موی شدن چون کمرت
4 همه فتنه شده بر یکدیگر حلقۀ زلف یک اندر دگرت
1 ندانم غنچه را بلبل چه گفتست که بس خونین دل و چهره کشفتست
2 مگر رازی که او را با صبا بود یکایک فاش در رویش بگفتست
3 تو گویی آتش افتادست در خار ز بس گلها که از گلبن شکفتست
4 بجز در حلقۀ لاله نیایی گهر هایی که چشم ابر سفتست