آثار جویای تبریزی

صفحه 98 از 109
109 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی

1 ما دل خویش به ابروی خم آویخته ایم همچو قندیل ز طاق حرم آویخته ایم

2 بر نداریم ز مژگان کجت دست امید همچو خون در دم تیغ ستم آویخته ایم

3 آشنای تو بود هر که ز خود بیگانه است رام عشقیم و به دامان رم آویخته ایم

4 لرزد از دهشت ما شعلهٔ دوزخ بر خویش تا که در دامن لطف و کرم آویخته ایم

1 در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین افکند یاقوت را دستم چو اخگر بر زمین

2 در هوای عل میگونش شراب رنگ گل ترسم از موج تپش ریزد ز ساغر بر زمین

3 می رسد افتادگان را فیض عالی همتان پرتو افکن گشته دایم مهر انور بر زمین

4 تا قیامت برنخیزد همچو نقش پا ز جای چون به روز عجز ما افتد ستمگر بر زمین

1 به سعی در طلبش راه جستجو سر کن می دگر ز گداز نفس به ساغر کن

2 حدیث ریختن خونم از تو کس نشنید از این شراب برای شگون لبی تر کن

3 به سینه داغ تو زان بیشتر که نیک شود به کاو کاو سر ناخنش نکوتر کن

1 کبود از بوسه امشب لعل آن رشک پری دیدم گل شفتالوی این باغ را نیلوفری دیدم

2 بود در دیده ام افتادگی را رتبهٔ دیگر زمین را بر فراز عرش و کرسی برتری دیدم

3 نهان در زنگ کلفت تا به کی باشد دلم، زاهد!‏ من این آیینه را از موج روشنگری دیدم

4 به روی آتش دل همچو مویی جسم زارم را بسی شبها فکندم تا نشان از آن پری دیدم

1 بستهٔ خود بودم از فیض ریاضت وا شدم برگداز خویش تا بستم کمر، دریا شدم

2 بستن لب، بال پرواز است مرغ ناله را تا خموشی پیشه کردم، بیشتر رسوا شدم

3 گشته ام دیوانه تر تا سوختم داغ جنون لاله سان گنجینه دار مایهٔ سودا شدم

4 زان می ام جویا که در کام دل امشب ریختند فارغ از اندیشهٔ دنیا و مافیها شدم

1 چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین فروغ دیدهٔ شیر خدا امام حسین

2 غریق لجهٔ کرب و بلا، شه مظلوم شهید تشنه لب کربلا امام حسین

3 بسی چشیدی از اشرار ز هر محنت و غم بسی کشیدی از اغیار یا امام حسین

4 چها رسید ز بیداد و جو زادهٔ هند به پارهٔ جگر مصطفی امام حسین

1 گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال من مو برآرد دیدهٔ آیینه از تمثال من

2 با کدورت بسکه بگذشت از غمت احوال من در گذشتن سایه در پی داشت ماه و سال من

3 گردهٔ تصویر برخیزد غبار از تربتم شد نهان در پرده های دل ز بس آمال من

4 نور شمع جان مرا در پرده هستی ازوست می شود فانوس بزم آیینه را تمثال من

1 شمعی که مرا روشنی جان تن است آن زینت ده هر محفل و هر انجمن است آن

2 دردی که رسد از تو چو جان است عزیزم داغی که ز دست تو بود چشم من است آن

3 در موج لطافت شده پنهان تن سیمش گل پیرهنان! نکهت گل پیرهن است آن

4 گردد ز نسیم دم سردم متبسم ای همنفسان غنچهٔ گل یا دهن است آن

1 ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد ازو یک بغل چاکم به رنگ غنچه در دل داد ازو

2 بسکه با درد فراق دوستان رفتم به خاک تربتم را گر بیفشاری چکد فریاد ازو

3 دل خرابی را غمی امشب عمارت می کند کاشیان جغد را محکم بود بنیاد ازو

4 درد عشق خوبرویان هر قدر باشد کم است آنقدر غم کو که گردد خاطر کس شاد ازو

1 دور از تو زبسکه بی دماغم داغ دل شب بود چراغم

2 از درد چسان رهم که در تن چون شمع دوانده ریشه داغم

3 عشقم چو نهاد داغ بر داغ از جوش نشاط باغ باغم

4 از فیض خیال او چو طاؤس هر جا باشم میان باغم

آثار جویای تبریزی

109 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی