آثار جویای تبریزی

صفحه 92 از 109
109 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی

1 برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ایمن کن!‏ چراغی بر مزار کشتگان خویش روشن کن!‏

2 گل شب زنده داری از ریاض زندگانی چین ‏ متاع فیض بر بالای هم چون ماه، خرمن کن!‏

3 ز کتمان غمش تنگ آمدم، بی طاقتی رحمی گل چاک دلم را لاله سان در جی و دامن کن!‏

4 چراغان ساز جویا تربت فرهاد و مجنون را گل از اشک جگرگون کوه و صحرا را به دامن کن

1 تو و نامهربانی و به قصد ما میان بستن من و از جان و دل، دل بر خدنگ جانستان بستن

2 در آتش ریشه اش مانند نخل شعله جان دارد سمندر را سزد بر سرو آهم آشیان بستن

3 پی قتلم که عمری شد هلاک آن بر و دوشم به رنگ غنچه رنگین است دامن بر میان بستن

4 تو ترک جور کمتر کن که پیمان محبت را نمک دارد گسستن از تو و از بیدلان بستن

1 چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم بیخود شدهٔ ساغر سر جوش نگاهم

2 باز آی که چون شمع بود تا به سحر باز در راه تو بر ششجهت آغوش نگاهم

3 شبنم صفت از فیض سبکباری تجرید در راه تماشای تو همدوش نگاهم

4 دور از گل رخسار تو بر عرش برین شد صد رنگ فغان از لب خاموش نگاهم

1 دشت را از جلوه اش رشک گلستان دیده ام گل به دامان هوا از گرد جولان دیده ام

2 داشت امشب یاد گرمیهایش دل را در میان تا سحر پروانه ای را در چراغان دیده ام

3 گشت در پیری بهار خاطرم یاد کسی فیض شام وصل را در صبح هجران دیده ام

4 بر کنار جوی چاک دل به رنگ نخل آه سرو یاد قامت او را خرامان دیده ام

1 کرد دلها را به مژگان نرگس جانانه موم می کند فولاد را سرپنجهٔ مردانه موم

2 اضطرابم یار سرکش را ملایم می کند شمع محفل گشته از بیتابی پروانه موم

3 کیسهٔ نقد وجودم سر به مهر حیرت است تا بشد از آتش عشقش دل دیوانه موم

4 در حریم چرب نرمی جوش عشرت می زند همچو زنبور عسل آن را که باشد خانه موم

1 تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن غنچه تا نشکفت روی دل ندیدیم از چمن

2 رنگ گل در چشم ما از بو سبک جولانتر است تا حدیث بی ثباتیها شنیدیم از چمن

3 نسخهٔ اوراق گل را بارها گردیده ایم معنی بی اعتباری را رسیدیم از چمن

4 ناز بی اندازه را طاقت ندارد وحشتم ما ز شور نالهٔ بلبل رمیدیم از چمن

1 بسکه با سامان شد از حسن ملیحی دیدنم بر کباب دل نمک پاشد نگه دزدیدنم

2 آه کز غم در شب هجران او فریاد را نالهٔ زنجیر می سازد به خود پیچیدنم

3 هر دو عالم کفهٔ میزان سزد قدر مرا عقل کل از روی دقت خواهد ار سنجیدنم

4 گر به قدر شوق جانان جسم را سامان دهند می شکافد نه فلک را چون قفس بالیدنم

1 آشنا خواهد شدن ما و ترا دلها بهم نسبتی دارند آخر شیشه و خارا بهم

2 نوبهاران هر کجا می کشی در پرده است بسته ابر از هر طرف امروز دامنها بهم

3 کفر و ایمان پیش سعت مشربان باشد یکی می رسند این هر دو راه آخر در این صحرا بهم

4 او به حال من بگرید خون و من بر حال دل چون فتد در مجلسی چشم من و مینا بهم

1 خود را به تو بی راحله رفتم برسانم چون گرد پی قافله رفتم برسانم

2 چون دیدهٔ گریان به زبانی که ندارم از دل به تو حرف گله رفتم برسانم

3 خود را ز ره شوق به سر منزل تحقیق از خویش دو صد مرحله رفتم برسانم

4 در تاب و تب امشب جگر از تشنگیم سوخت جامی به لب از آبله رفتم برسانم

1 فصل بهار اسیر گل و سرو و سوسنم در دام خود کشیده چو طاؤس گلشنم

2 داغ جنون گلی است که چون بر سرش زدم مانند شمع ریشه دوانید در تنم

3 بیخود فتاده ام چو در آیینه شخص عکس اما همیشه پشت به دیوار آهنم

4 گاه نظارهٔ تو ز مژگان بهم زدن هر دم بر آتش جگر تشنه دامنم

آثار جویای تبریزی

109 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی