آثار جویای تبریزی

صفحه 108 از 109
109 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی

1 پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آینه مضطرب چون مهر تابان شد صفا در آینه

2 هیچ کس از صاف باطن عیب بی رویی ندید می نماید صورت این مدعا در آینه

3 چهرهٔ ما بسکه پر گرد غبار کلفت است روی بر دیوار دارد عکس ما در آینه

4 داشتن چشم نگاه از نرگس او سادگیست او که نتواند ببیند از حیا در آینه

1 به جام لاله می رنگ تا بود در کوه بنوش می به دف و چنگ تا بود در کوه

2 بده به سختی ایام دل که مینا را نمی رسد خطر از سنگ تا بود در کوه

3 چنان ر شعلهٔ آهم فضای دهر پر است که نیست جا به شرر تنگ تا بود در کوه

4 کمال مرد عیان گردد از جلای وطن که نیست آینه جز سنگ تا بود در کوه

1 نور عرفان در دل صافی ضمیران برده راه مطلع خورشید زیبد در بیاض صبحگاه

2 بس بود روزی که روها از گنه گردد سیاه برگ عیش اهل ندامت را زبان عذرخواه

3 می نماید فیض جمعیت ضعیفان را قوی کاروان مور زنجیر است چون افتد به راه

4 عیب نخوت بر نتابد طینت اهل کمال ماه نو از ناتمامی کج نهد بر سر کلاه

1 چو شمع بزم حسن روستایی رود آخر به چشم از خودنمایی

2 یک امشب شمع خلوتخانه ام باش که باشد آشنای روشنایی

3 به گرد معنی بیگانه می گرد بخواهی با سخن گر آشنایی

4 به رنگ غنچه در کسب هواکوش دگر دریاب فیض دل گشایی

1 کشید شور جنونم سوی بیابانی که نه فلک بودش گرد طرف دامانی

2 ز من غزال هوس کرده صد بیابان رم دلم به سینه چو شیری است در نیستانی

3 شب وصال چه حاجت به باده پیمایی بس است باده و نقلم لبی و دندانی

4 دلم ز یاد نگاهش به خویش می لرزد هزار خنجر مژگان و او، من و جانی

1 چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست تو گویی این نالش ز دست کیست آه از دست تو

2 از فشار پنجهٔ جورت چه مالش‌ها نیافت ار دلم رحمی که خون شد بی‌گناه از دست تو

3 نور رخسار تو شب را کرده روشن‌تر ز روز اوفتاد از بام گردون طشت ماه از دست تو

4 بس که رنگین است چون گل از حنا سرپنجه‌ات رشتهٔ یاقوت برگردد نگاه از دست تو

1 دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی جان می دهم خندهٔ پنهان تو جتی

2 در دم چو اثر کرد در او منصب دل یافت در پهلوی من غنچهٔ پیکان تو جتی

3 بیهوشی ام از نشئهٔ سرجوش طهور است باشد می و نقلم لب و دندان تو جتی

4 صدمرتبه افسرده تر از اشمع مزار است گر نیست دل سوخته سوزان تو جتی

1 به چشمم موج می دور از تو شمشیر است پنداری تبسم بر لب گل خندهٔ شیر است پنداری

2 ز درد جوهر فریاد بلبل دل دو نیم افتد چمن را خرمی از آب شمشیر است پنداری

3 ز بس سنگین ز گرد کلفت خاطر بود آهم چنان بر دست و پا پیچد که زنجیر است پنداری

4 خزان به شدن را دست یغمایی بر او نبود گل داغ دل از گلهای تصویر است پنداری

1 به زر نگین صفت از بس دل تو بند شده چو سکه نام تو از روی زر بلند شده

2 در این محیط که موجش کمند صید بلاست حباب وار دل ما به هیچ بند شده

1 مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی گویی که منکسف شد از آفتاب نیمی

2 چون برگ لاله را هر لخت دلی ز داغت خون گشته است نیمی، گشته کباب نیمی

3 در حیرتم که چون رفت از خط تمام حسنش بایست گردد آن رو بی آب و تاب نیمی

4 در دور رخ خط او نام خدا چو ماه است بیرون ابر نیمی، زیر سحاب نیمی

آثار جویای تبریزی

109 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی