آثار جامی

صفحه 1 از 3
3 اثر از واسطة العقد - قصاید در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر واسطة العقد - قصاید در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار جامی / دیوان اشعار جامی / واسطة العقد - قصاید در دیوان اشعار

واسطة العقد - قصاید در دیوان اشعار جامی

فی توحید الباری عز اسمه ,

2 درین صحیفه چو آغاز کردم املا را گرفتم از همه اولی ثنای مولی را

3 زهر چه هست طریق ثنای او اولیست به پای صدق سپردم طریق اولی را

4 مقدری که به صنع بدیع خود پوشید لباس حسن عبارت عروس معنی را

فی نعت النبی علیه الصلوة و السلام ,

2 ماییم که چون لاله صحرای مدینه داریم به دل داغ تمنای مدینه

3 سودای بهشت از سر دانا برود لیک ممکن نبود رفتن سودای مدینه

4 هرگز به تماشای بهشتت نکشد دل گر چشم گشایی به تماشای مدینه

1 منم چو گوی به میدان فسحت مه و سال به صولجان قضا منقلب ز حال به حال

2 به سال هشتصد و هفده ز هجرت نبوی که زد ز مکه به یثرب سرادقات جلال

3 ز اوج قله پروازگاه عز قدم بدین حضیض هوان سست کرده‌ام پر و بال

4 به هشتصد و نود و سه کشیده‌ام امروز زمام عمر درین تنگنای حس و خیال

فی العزلة ,

2 من کیم از دام حرص و آز رهیده پای به دامان فقر و فاقه کشیده

3 عرق تمنا ز هر چه هست گسسته تار تعلق ز هر چه هست بریده

4 بسته زبان هم ز خوانده هم ز نوشته شسته ورق هم ز گفته هم ز شنیده

1 مرا دل از همه عالم گرفته ست چه جای عالم از خود هم گرفته ست

2 ز دلگیری کم هر کس گرفتم کسی را دل بدینسان کم گرفته ست

3 چنان از هستی خود زیر بارم که پشت طاقت من خم گرفته ست

4 ز خورشید طرب کی گرم گردم چو عالم از غمام غم گرفته ست

1 رخشنده جرم خور که بر این سبز طارم است قندیل گورخانه شاهان عالم است

2 کردند روشنان فلک را کبود پوش یعنی که این سراچه ارباب ماتم است

3 سخت است بار فرقت آزادگان دهر آری به هرزه نیست که پشت فلک خم است

4 ایمن مزی ز زخم که این پر ستاره چرخ پیرامن تو حلقه زده مار ارقم است

1 صبح ازل به خامه زرین آفتاب بر لوح سیم چرخ نوشتند این خطاب

2 کین سبز خشت مدرسه زرنگار نیست جز بهر هر هنر طلب دانش کتاب

3 بتراش حرفهای جهالت ز دل که هست خطهای نادرست سیه رویی کتاب

4 باشد لباب عالمیان نوع آدمی هستند زمره علما لب آن لباب

1 منزلی خوش خانه ای دلکش مقامی دلگشاست ساقی گلچهره کو و مطرب خوشگو کجاست

2 تا دهد آن با خیال لعل جانان جام می تا کند این بر سرود بزم شاه آهنگ راست

3 خسرو و غازی معز ملک و دین سلطان حسین آن که پیش طلعتش خورشید را قدر سهاست

4 روشن است اسرار گیتی بر ضمیر او بلی ساغر می بر کفش آیینه گیتی نماست

1 این ملمع پیکر فیروزه رنگ زرنگار چون فلک بی خشت و گل دارد بنایی استوار

2 لاژوردی ساخت خود را چرخ تا در وی برند نقشبندان بر مکان لاژورد آن را به کار

3 نقش دیوار و درش گر بنگرد نقاش چین در زمین رو همچو سقف او بماند شرمسار

4 چون درخت اصل وی از چوب است وین طرفه کزو رسته چندین شاخ و برگ و گل نه در فصل بهار

1 قبه بر کیوان رساند این کاخ گردون آستان گو کلاه انداز ازین شادی زمین برآسمان

2 دورها می گشت در دل آرزویی چرخ را تا نهاد این آرزو در دامن آخر زمان

3 بیت معمور از سپهر ای کاش می آمد فرو تا درون نه صدف باشند با هم توامان

4 تا نسوزد قدسیان را پر فروغ شمسه اش در میان فراش صنع افراخت نیلی سایبان

آثار جامی

3 اثر از واسطة العقد - قصاید در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر واسطة العقد - قصاید در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.