آثار جامی

صفحه 2 از 3
3 اثر از واسطة العقد - قصاید در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر واسطة العقد - قصاید در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار جامی / دیوان اشعار جامی / واسطة العقد - قصاید در دیوان اشعار

واسطة العقد - قصاید در دیوان اشعار جامی

1 مرا دل از همه عالم گرفته ست چه جای عالم از خود هم گرفته ست

2 ز دلگیری کم هر کس گرفتم کسی را دل بدینسان کم گرفته ست

3 چنان از هستی خود زیر بارم که پشت طاقت من خم گرفته ست

4 ز خورشید طرب کی گرم گردم چو عالم از غمام غم گرفته ست

1 حبذا منزلی که چرخ برین به تماشای اوست رو به زمین

2 می گشاید به دیدنش شبها ز اختران چشمهای عالم بین

3 دورها شد که با هزاران چشم هیچ جا منزلی ندیده چنین

4 بر برون روضه هابهشت آسا در درون برجها سپهر آیین

1 زین مروح خانه بادی می وزد بس دلپذیر برمشام جانت ای دل قوت جان زین بادگیر

2 زین معطر باد هرکس شمه ای چون گل شنید می رود دامان پر از مشک و گریبان پر عبیر

3 بین مشبکها دراو هر سو به صد بند و گره تا کند آیندگان را دل به دام خود اسیر

4 از صفا دیوار او بنموده بی رنج قلم هرچه گشته نقشبندان را مصور در ضمیر

1 چیست آن شاهد سفید عذار رو برهنه روان به هر بازار

2 بس که بر وی رسیده کوب ز دهر مانده بر پشت و روی او آثار

3 صورت اوبافضل الاشکال می رباید دل از صغار و کبار

4 اختر روشن است لیک او را بخل ثابت کند کرم سیار

فی نعت النبی علیه الصلوة و السلام ,

2 ماییم که چون لاله صحرای مدینه داریم به دل داغ تمنای مدینه

3 سودای بهشت از سر دانا برود لیک ممکن نبود رفتن سودای مدینه

4 هرگز به تماشای بهشتت نکشد دل گر چشم گشایی به تماشای مدینه

1 طوبی لروضة سجدت ارضها الجباه بشری لسدة لثمت تربها الشفاه

2 این آستانه ایست که از خاک او برند شاهان ملک افسر عز و سریر جاه

3 رخ چون نهد به سدره والایش آفتاب چرخ ار نه زیر پاش کشد قامت دوتاه

4 چون ابر اگر ز سقف رواقش چکد مطر سربر زند ز طارم چرخ برین گیاه

1 رخشنده جرم خور که بر این سبز طارم است قندیل گورخانه شاهان عالم است

2 کردند روشنان فلک را کبود پوش یعنی که این سراچه ارباب ماتم است

3 سخت است بار فرقت آزادگان دهر آری به هرزه نیست که پشت فلک خم است

4 ایمن مزی ز زخم که این پر ستاره چرخ پیرامن تو حلقه زده مار ارقم است

فی العزلة ,

2 من کیم از دام حرص و آز رهیده پای به دامان فقر و فاقه کشیده

3 عرق تمنا ز هر چه هست گسسته تار تعلق ز هر چه هست بریده

4 بسته زبان هم ز خوانده هم ز نوشته شسته ورق هم ز گفته هم ز شنیده

1 کی بر این عشرت سرا خاطر نهد ارباب راز زانکه از رنگ بقا خالیست این نقش مجاز

2 ساختند از بهر تو زین پیش منزل دیگران ساز با آن وز برای دیگران منزل مساز

3 نام خود از دفتر صورت پرستان محو کن تا شود القاب تو منشور معنی را طراز

4 کعبه آسا خانه دل را بپرداز از بتان تا نهندت راستان بر آستان روی نیاز

1 خاک ازین عالی بنا بر کاخ گردون سرکشید تا بنای عالم است اینسان عمارت کس ندید

2 بینمش پاک از سرشت آب و گل گویا خدای همچو قصر خلدش از یک دانه گوهر آفرید

3 بین در و دیوارش از نقاش پر نقش لطیف کلک او آمد مگر گنج لطایف را کلید

4 شاهد معنی ز صورتهاش از بس جلوه کرد خاطر ناظر ز هر صورت به صد معنی رسید

آثار جامی

3 اثر از واسطة العقد - قصاید در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر واسطة العقد - قصاید در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.