1 گر به گستاخی گرفتم بر زبان اوصاف شاه حکم المأمور معذور مرا بس عذر خواه
2 طبع تیره فهم خیره عمر بر عزم رحیل نیست شغلی زان ضروری تر که سازم زاد راه
3 می کنم تسوید شعر و شعر من بیهوده است نامه خود را به بیهوده همی سازم سیاه
4 چون نمی آید سخن زانسان که خواهم بر زبان به که چون سوسن زبان را از سخن دارم نگاه
1 بنامیزد این منزل روح پرور بهشتیست رو کرده در حوض کوثر
2 نه کوثر پر از نجم سیاره چرخی ز گردنده مرغابیان شناور
3 ز غوطه زدن در غروب و طلوعی که آید پیاپی ز رخشنده اختر
4 نه چرخی که بحریست ماهی ز آبش نمایان چو از خنجر شاه جوهر
1 قبه بر کیوان رساند این کاخ گردون آستان گو کلاه انداز ازین شادی زمین برآسمان
2 دورها می گشت در دل آرزویی چرخ را تا نهاد این آرزو در دامن آخر زمان
3 بیت معمور از سپهر ای کاش می آمد فرو تا درون نه صدف باشند با هم توامان
4 تا نسوزد قدسیان را پر فروغ شمسه اش در میان فراش صنع افراخت نیلی سایبان
1 منم چو گوی به میدان فسحت مه و سال به صولجان قضا منقلب ز حال به حال
2 به سال هشتصد و هفده ز هجرت نبوی که زد ز مکه به یثرب سرادقات جلال
3 ز اوج قله پروازگاه عز قدم بدین حضیض هوان سست کردهام پر و بال
4 به هشتصد و نود و سه کشیدهام امروز زمام عمر درین تنگنای حس و خیال
1 صبح ازل به خامه زرین آفتاب بر لوح سیم چرخ نوشتند این خطاب
2 کین سبز خشت مدرسه زرنگار نیست جز بهر هر هنر طلب دانش کتاب
3 بتراش حرفهای جهالت ز دل که هست خطهای نادرست سیه رویی کتاب
4 باشد لباب عالمیان نوع آدمی هستند زمره علما لب آن لباب
1 منزلی خوش خانه ای دلکش مقامی دلگشاست ساقی گلچهره کو و مطرب خوشگو کجاست
2 تا دهد آن با خیال لعل جانان جام می تا کند این بر سرود بزم شاه آهنگ راست
3 خسرو و غازی معز ملک و دین سلطان حسین آن که پیش طلعتش خورشید را قدر سهاست
4 روشن است اسرار گیتی بر ضمیر او بلی ساغر می بر کفش آیینه گیتی نماست
جواب نامه یعقوب سلطان ,
2 تبارک الله ازین طایر همایون فال خجسته نامه اقبال بسته بر پر و بال
3 نه نامه نافه ای از مشک خالص آمده پر نه نافه طبله ای از عطر ناب مالامال
4 منصه ایست ز کافور کرده ساز و بر او نموده جلوه عروسان عنبرین سربال