1 احمد که اجل به قتل او تیغ کشید وز دهر بجز زهر شهادت نچشید
2 آورد خرد برون چو این نکته شنید تاریخ وفات او ز مقتول شهید
1 این خانه نه منزل نشاط است و طرب هست از پی آنکه تا کشی رنج طلب
2 هم شب آری به روز و هم روز به شب در کسب کمال نفس و تحصیل ادب
1 زان گونه کز ابر آمدی برف به بار امروز کند شکوفه را باد نثار
2 بین برف و شکوفه چه به هم می مانند آن هست شکوفه دی این برف بهار
1 از تیغ خسان اگرچه بیداد رسد صد زخم ستم بر دل ناشاد رسد
2 خاموش کنم که دانم آخر روزی خاموشان را خدا به فریاد رسد
1 جامی روزی فلک به دادت برسد وز بند زمانه صد گشادت برسد
2 پای از سر خویش و کرسی از زانو کن تا دست به دامن مرادت برسد
1 ای خاک رهت سرمه روشن بصران سوی تو روان به دیده صاحبنظران
2 ناید از ما شکسته یا بسته پران جز سوی تو پرواز به بال دگران
1 دارم دلی از خون جگر مالامال کو قاصد باد صبح یا پیک شمال
2 کز پیر بلادیده کنعان فراق گوید خبری به یوسف مصر جمال
1 ای کرده به بر قبای فیروزه چو گل لاله ز تو در مقام دریوزه چو گل
2 دامن مکش از دست من امروز و مباش مغرور به این جمال یکروزه چو گل
1 آب سخنم روان که می خواهم نیست شایسته به هر زبان که می خواهم نیست
2 از گفت و شنید و خواندن آن هستم شرمنده که آنچنان که می خواهم نیست
1 گردون که پی پاس ز سهم خطرت گردد شب و روز چون سپر گرد سرت
2 گر بتواند به میخ انجم دوزد قبه صفت آفتاب را بر سپرت