1 ای کرده به بر قبای فیروزه چو گل لاله ز تو در مقام دریوزه چو گل
2 دامن مکش از دست من امروز و مباش مغرور به این جمال یکروزه چو گل
1 این خانه نه منزل نشاط است و طرب هست از پی آنکه تا کشی رنج طلب
2 هم شب آری به روز و هم روز به شب در کسب کمال نفس و تحصیل ادب
1 این کنج فراغت است و خلوتگه راز اسباب حضور دل در او یافته ساز
2 بادا بر وی صد در جمعیت باز درهای پریشانی ایام فراز
1 این نقش بدیع حیرت افزاینده صد نادره غریب بنماینده
2 بادا منشور دولت پاینده بر کار گذارنده و فرماینده
1 تا بر سر خود پات نبینم نروم تا بر در خود جات نبینم نروم
2 بهر تو ز دیده منظری ساخته ام در منظر خود تات نبینم نروم
1 رفتی سوی گشت و نامدی چونست این یک هفته گذشت و نامدی چونست این
2 گفتی که چو هفته ای شود باز آیم شد هفت تو هشت و نامدی چونست این
1 این شکل مدور که نه پایی نه سری مانع بود از گزند هر کینه وری
2 گویا که دعای خلق گرد آمده است وز سهم حوادث شده شه را سپری
1 گردون که پی پاس ز سهم خطرت گردد شب و روز چون سپر گرد سرت
2 گر بتواند به میخ انجم دوزد قبه صفت آفتاب را بر سپرت
1 ای در صف مردانگی از سست رگان وی در ره دون همتی از تیزتگان
2 جز گرد عوانان نبود گشتن تو تو سگ مگسی بلی عوانان چو سگان
1 عمری گفتم غذا ز کافور کنم تا شهوت طبع را ز خود دور کنم
2 اکنون که بیاض شیب کافورم داد از بی خردی میل سقنقور کنم