1 در حیز دهر برفی افتاد شگرف خواهد شد ازان جهان یکی قلزم ژرف
2 خورشید غزاله نام نخجیرآسای از کوه برآمد و فرو رفت به برف
1 این شکل مدور که نه پایی نه سری مانع بود از گزند هر کینه وری
2 گویا که دعای خلق گرد آمده است وز سهم حوادث شده شه را سپری
1 ای عشق که با هزار چون بی چونی از هر چه گمان برند ازان بیرونی
2 هفتاد و دو ملت آنچه گفتند تو را هستی همه و از همه هم افزونی
1 خواهیم به بستر هلاک افتادن وز پایه عالی به مغاک افتادن
2 ناپخته هنوز میوه جان به کمال خواهد ز درخت تن به خاک افتادن
1 آن گل که اجل به سینه چاک افکندش صد رخنه به جان دردناک افکندش
2 چون نیم شکفت غنچه بشکافته سر تیغ ستم خسان به خاک افکندش
1 رفتی سوی گشت و نامدی چونست این یک هفته گذشت و نامدی چونست این
2 گفتی که چو هفته ای شود باز آیم شد هفت تو هشت و نامدی چونست این
1 یارب برهان ز قید اسباب مرا وز ربقه بندگی ارباب مرا
2 گر دولت یافت را نیم شایسته محروم مکن ز درد نایاب مرا
1 دوران فلک نیست به ما راست هنوز با ما در بند شور و غوغاست هنوز
2 بی جرم بریخت خون ما خسته دلان وین طرفه که جرم از طرف ماست هنوز
1 ای مه ز فروغ رایت افروخته چهر بر رسم فدی گرد سرت گشته سپهر
2 افشان ز سحاب کرم آبی که دمد از شوره زمین اهل کین سبزه مهر
1 نی دفع عطش ز تشنگان آب کند نی رفع کلال خفتگان خواب کند
2 حاشا که کند غیر مسبب کاری لیکن ز پس پرده اسباب کند