جامی نفاق پیشه کن و ترک صدق گیر از جامی قطعه 25
1. جامی نفاق پیشه کن و ترک صدق گیر
تا از خلاف خلق رهی وز نزاعشان
1. جامی نفاق پیشه کن و ترک صدق گیر
تا از خلاف خلق رهی وز نزاعشان
1. به یک لطیفه فرستاد ابره جامه
برایم آن که بود خلعت کرم به برش
1. عقد دینارها که از کف جود
کرد شاه جهان پناه نثار
1. هیچ دانی کف دهنده چرا
برتر است از کف ستاننده
1. خواجه را بر کتابه خانه
می نوشتند دی که طال بقاه
1. دلا چو روی در ارباب معنی آوردی
مبر به کار قوانین شعر و انشا را
1. پیری دیدم خمیده قامت
دنبال جنازه جوانی
1. دی رسید از مطبخ خواجه که بادا دود آن
رفته چون ظل زمین تا طارم فیروزه رنگ
1. هرچند بود آیینه احوال دگر ضد
از عیب کسان زان هنر خود بشناسی
1. ایا دقیقه شناسی که سر هر مشکل
به پیش خاطر وقاد تو بود مکشوف
1. کرد تهمت حاسدی کز شهر یاران کهن
می رود جامی ز بس آزارهای نو به نو
1. ای زده دم ز سبکروحی خویش
انت والله تقیل و ثقیل