1 خواجه را بر کتابه خانه می نوشتند دی که طال بقاه
2 بر سر خاک او گذر امروز تا ببینی نوشته طاب ثراه
1 همه شحمی و لحم ای شوخ قصاب خوش آن کو چون تو باری برگزیند
2 اگر اسب تو هرگز جو نیابد ز ضعف و لاغری کی رنج بیند
3 تو هرگاهی که بر وی می نشینی دوصد من گوشت بر وی می نشیند
1 به گرد عارض تو گر دمیده یک دو سه موی مکن ز عشق من و حسن خویش قطع امید
2 که نگسلم ز تو پیوند مهر اگر به مثل خط تو زلف شود زلف ریش و ریش سفید
1 شاها ز عموم نیکخواهان کایزد ز خواص خلق دادت
2 گر زانکه یکی برفت یا دو صد بهتر ازان عوض دهادت
3 هر رشته جان شان که بگسیخت پیوند طناب عمر بادت
1 هرکه آرد خبر به مجلس تو که نبردت فلان به نیکی نام
2 قول آن ناکس استماع مکن زانکه او مفتریست یا نمام
1 شد تلف انبار من اکثر ز تو چون نزنم بر خود ازین غصه کارد
2 نیست جز این کیفر آن کو نهاد پیش سگ گرسنه انبان آرد
1 چو راند از در خود قهر حق لئیمی را به میل نیل امانی و حرص جمع حطام
2 هوای مال و منالش چنان فرو گیرد کزان نه روز قرارش بود نه شب آرام
3 نه سیر سازد عز قناعتش ز حلال نه دور دارد حکم زهادتش ز حرام
4 گهی ز ظلم نهد در ره ضلال قدم گهی ز فسق زند در طریق خذلان گام
1 عالم از مردم پر است اما نباشد در میان فارق ایشان ز گاو و خر بجز گوش و دمی
2 کرد دانا وضع آیینه که چون آن را گهی پیش روی خود نهد آید به چشمش مردمی
1 آواز تو هست تیز و باریک خالی نبود ز درد و سوزی
2 فریاد مقلدان ازو نیست جز بانگ خر از جوالدوزی
1 جامی نفاق پیشه کن و ترک صدق گیر تا از خلاف خلق رهی وز نزاعشان
2 ور میل تو به مرکز صدق است و راستی یکسو نشین ز دایره اجتماعشان