1 شنیده ای که معزی چه گفت با سنجر چو ذکر جودت اشعار و منت صله رفت
2 مدیح من پی نشر فضایلی که تو راست به شرق و غرب رفیق هزار قافله رفت
3 عطیه تو که وافی به جوع و آز نبود ز حبس معده چو آزاد شد به مزبله رفت
1 جامی به شعر مدحت شیران ملک کن نی مدح هر عوان که به سیرت سگ است و گرگ
2 مدح کسان به سر به مثل خاک خوردن است چون خاک می کنی به سر از توده بزرگ
1 شاها ز عموم نیکخواهان کایزد ز خواص خلق دادت
2 گر زانکه یکی برفت یا دو صد بهتر ازان عوض دهادت
3 هر رشته جان شان که بگسیخت پیوند طناب عمر بادت
1 دی گفت عارفی که مضیق خم سپهر از محنت عوام عجب تنگ خانه ایست
2 گفتم ز تنگ خانه یکی نقطه محو کن کز منت لیام عجب ننگ خانه ایست
1 هرچه از جاه تو را بینم و مال که تو را مانع عیش ابد است
2 بهر امروز تو هرچند نکوست بهر فردای تو بسیار بد است
3 بهر آن دشمن بدخواه تو گر با تو در معرض بغض و حسد است
4 بگشا چشم حقیقت بین را که تو را بینش اهل خرد است
1 همه شحمی و لحم ای شوخ قصاب خوش آن کو چون تو باری برگزیند
2 اگر اسب تو هرگز جو نیابد ز ضعف و لاغری کی رنج بیند
3 تو هرگاهی که بر وی می نشینی دوصد من گوشت بر وی می نشیند
1 اگر ز سهم حوادث مصیبتی رسدت درین نشیمن حرمان که موطن خطر است
2 مکن به دست جزع خرقه صبوری چاک که فوت اجر مصیبت مصیبتی دگر است
1 خامیی گر رود ز بی خردی که به طبعش ز پخته خام به است
2 عفو کن عفو زانکه پیش کریم لذت عفو ز انتقام به است
1 جامیا در پناه فقر گریز هوس سیم و حرص زر بگذار
2 خرمزاجان حرص و شهوت را مست خواب و اسیر خور بگذار
3 رو به عزلت سرای عیسی نه وین خران را به یکدگر بگذار
1 هرکه آرد خبر به مجلس تو که نبردت فلان به نیکی نام
2 قول آن ناکس استماع مکن زانکه او مفتریست یا نمام