شاها ز عموم نیکخواهان از جامی قطعه 13
1. شاها ز عموم نیکخواهان
کایزد ز خواص خلق دادت
1. شاها ز عموم نیکخواهان
کایزد ز خواص خلق دادت
1. دی گفت عارفی که مضیق خم سپهر
از محنت عوام عجب تنگ خانه ایست
1. هرچه از جاه تو را بینم و مال
که تو را مانع عیش ابد است
1. همه شحمی و لحم ای شوخ قصاب
خوش آن کو چون تو باری برگزیند
1. اگر ز سهم حوادث مصیبتی رسدت
درین نشیمن حرمان که موطن خطر است
1. خامیی گر رود ز بی خردی
که به طبعش ز پخته خام به است
1. جامیا در پناه فقر گریز
هوس سیم و حرص زر بگذار
1. هرکه آرد خبر به مجلس تو
که نبردت فلان به نیکی نام
1. شد تلف انبار من اکثر ز تو
چون نزنم بر خود ازین غصه کارد
1. سفله ای می خواست عذر عارفی کز آمدن
سوی تو مانع مرا اشغال گوناگون بود
1. آواز تو هست تیز و باریک
خالی نبود ز درد و سوزی
1. خلق عالم را ز گاو و خر نبینم فارقی
گر چو گاو و خر بر ایشان فرض گوش و دم کنم