آثار جامی

صفحه 28 از 30
30 اثر از خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار جامی / دیوان اشعار جامی / خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار

خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی

1 زلفت که رفت رونق مشک سیاه ازو مشکین شود نفس چو برآریم آه ازو

2 دارد دل از عنایت تو چشم یک نگاه چندین مدار چشم عنایت نگاه ازو

3 این مهر نیست ماه رخت کرد جلوه ای عکسی گرفت آینه صبحگاه ازو

4 زندان اهل دل بود این کاخ زرنگار خوشوقت عارفی که بدر برد راه ازو

1 شنیده ام که ز من یاد می کنی گاهی خوش آن گدا که گهی یاد او کند شاهی

2 به ذوق چاشنی این لطیفه پی نبرد جز از حقیقت اسرار عشق آگاهی

3 به جهد خود بسی احرام آن حرم بستم ولی چه سود که ننمود دولتم راهی

4 ندارم از تو نصیبی جز اینکه هر ساعت گشایم از مژه اشکی کشم ز دل آهی

1 ای که افسانه این دیدهٔ تر می‌پرسی حال این غرقه به خوناب جگر می‌پرسی

2 نیست بر مردم روشن بصر این پوشیده پرس ازین جان و دل سوخته گر می‌پرسی

3 دیده بر طلعت خوبان نگشایی زنهار ای که از فتنه ارباب نظر می‌پرسی

4 عیب در مذهب ما زهد و هنر عشق بود گفتم اینک اگر از عیب و هنر می‌پرسی

1 یار شد شهرگرد و هر جایی جاکن ای دل به کنج تنهایی

2 رخش آلوده نظرها شد نظر خود به وی چه آلایی

3 چون ز معشوقیش نیاسودی به که از عاشقی برآسایی

4 گر چه بینایی بصرها شد طلعت او به حسن و زیبایی

1 بیا ساقی که شد با می پرستان عهد گل تازه فکند آواز بلبل در چمن زین معنی آوازه

2 کهن رسمیت توبه ترک آن خوشتر درین موسم که سبزه خرم است و سوری و سوسن تر و تازه

3 ز باد محنت دوران شد ابتر دفتر عیشم کند زابریشم چنگش مغنی کاش شیرازه

4 در ایوان خرابات آر رو ازکعبه تا بینی علو همت بانی و حسن صنعت رازه

1 با این همه کین با من بیدل که تو داری نشکیبم ازین شکل و شمایل که تو داری

2 دیوانگی آرد همه ارباب خرد را برطرف مه این طرفه سلاسل که تو داری

3 هر اشک مرا بر درت افتاده سوالیست کس را نبود این همه سایل که تو داری

4 مپسند که چون مه ز مقابل شودم دور این طلعت با ماه مقابل که تو داری

1 چه عجب بود ز تو ای پسر که به حال ما نظری کنی ز سر صفا قدمی نهی به ره وفا گذری کنی

2 توهمی روی و من از عقب به فغان که ازسرمرحمت چو رسد به گوش تو آن صدا به سوی قفانظری کنی

3 چه جفا ازان بترم بود که کنی وفا به دگر کسان به وفای تو که نه راضیم ز جفا که با دگری کنی

4 چو رسی به کلبه محنتم چه کشم به پیش تو ماحضر که تو نور دیده چنان نیی که نظر به ماحضری کنی

1 ای ماه که می نپرسی از من زانگاه که می نپرسی از من

2 آوازه فکند در همه شهر بدخواه که می نپرسی از من

3 شاهی تو گدا چگونه گوید با شاه که می نپرسی از من

4 پرسی همه را و جز تو کس نیست آگاه که می نپرسی از من

1 نگارا بر گرفتاران ببخشای خدا را بر گرفتاران ببخشای

2 که را یارا که گوید با تو یارا که یارا بر گرفتاران ببخشای

3 به راهت پی سپر گشته چو مورم سوارا بر گرفتاران ببخشای

4 رخ خود را به خط و خال ازین بیش میارا بر گرفتاران ببخشای

1 ای شده روی زمین زیر زمینم بی تو روی بنما که عجب بی دل و دینم بی تو

2 نه تو را رحم که یکجا بنشینی با من نه مرا صبر که یکدم بنشینم بی تو

3 چون روم طوف کنان روز فراقت به چمن جز گل حسرت و اندوه نچینم بی تو

4 بر سر راه تو بیمار فتم بو که ز دور بینی از گوشه چشمی که چنینم بی تو

آثار جامی

30 اثر از خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی