آثار جامی

صفحه 27 از 30
30 اثر از خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار جامی / دیوان اشعار جامی / خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار

خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی

1 خوش آنکه در چمن ای نازنین تو باشی و من به پای سرو و سمن همنشین تو باشی و من

2 نشسته بر سر سبزه به روی ساغر می فشانده برگ گل و یاسمین تو باشی و من

3 ز عکس اشک من و لعل تو درآب روان به طرف جوی می و انگبین تو باشی و من

4 ز بس که از کف هم خورده جام مالامال نه عقل مانده به جای و نه دین تو باشی و من

1 عجب در عربده‌ست امروز با من ترک مست من گریبانم به دست او و دامانش به دست من

2 منم پر سرو و گل باغی ز فکر قد رخسارش که باشد تیر طعن عیب‌جویان خاربست من

3 به دارم سر بلندی داد آن نخل جهان آرا چه عالی شد ببین ز اقبال عشقش قدر پست من

4 مرا شد عمر شست و ماهی آن ساعد سیمین نیفتاد اندرین گرداب غم هرگز به شست من

1 چه کاریست خوش دل به جانان سپردن چو افتد به جان کار دل جان سپردن

2 به هرگام دشواریی پیشت آید نشاید ره عشق آسان سپردن

3 چون آن کافر آید به یغما چه چاره جز از دین گذشتن جز ایمان سپردن

4 ز وصلی که باشد طفیل رقیبان بود خوشترم جان به هجران سپردن

1 ای ماه که می نپرسی از من زانگاه که می نپرسی از من

2 آوازه فکند در همه شهر بدخواه که می نپرسی از من

3 شاهی تو گدا چگونه گوید با شاه که می نپرسی از من

4 پرسی همه را و جز تو کس نیست آگاه که می نپرسی از من

1 زلفت که رفت رونق مشک سیاه ازو مشکین شود نفس چو برآریم آه ازو

2 دارد دل از عنایت تو چشم یک نگاه چندین مدار چشم عنایت نگاه ازو

3 این مهر نیست ماه رخت کرد جلوه ای عکسی گرفت آینه صبحگاه ازو

4 زندان اهل دل بود این کاخ زرنگار خوشوقت عارفی که بدر برد راه ازو

1 شد وقت گل به باده مرا طیلسان گرو با زاهدان به توبه چه دارم زبان گرو

2 ماه زمین تویی چه عجب گر به نزد حسن ماه زمین برد ز مه آسمان گرو

3 بوسی به نسیه ام بده از لب که می نهم پیش تو در برابر آن نقد جان گرو

4 در داستان عشق تو بگذشت عمرها رفتیم و دل هنوز بدین داستان گرو

1 ای شده روی زمین زیر زمینم بی تو روی بنما که عجب بی دل و دینم بی تو

2 نه تو را رحم که یکجا بنشینی با من نه مرا صبر که یکدم بنشینم بی تو

3 چون روم طوف کنان روز فراقت به چمن جز گل حسرت و اندوه نچینم بی تو

4 بر سر راه تو بیمار فتم بو که ز دور بینی از گوشه چشمی که چنینم بی تو

1 ای ترک نازنین بشکن گوشه کلاه آشوب جان شاه شو و فتنه سپاه

2 دریوزه جمال کنان از تو روز و شب گردند گرد خانه تو آفتاب و ماه

3 تیغت کشیده صد الف و زخم تیر تو هرجا چو دو رهی به درون کرده است راه

4 لوحیست گوییا تن من کز غمت بر او سر تا به پانوشته شده ست آه آه آه

1 بر رخت گل گل که تأثیر شراب انداخته هست برگی چند گل بر روی آب انداخته

2 کرده مهد از لاله و گل نرگس رعنای تو زیر مشکین سایه بان خود را به خواب انداخته

3 نیست آن غنچه فراز شاخ در بستان که گل بر رخ از شرم تو زنگاری نقاب انداخته

4 گیسو اندر پاکشان در دل خیالت کرده جای شهریاری سایه بر شهر خراب انداخته

آثار جامی

30 اثر از خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی