آثار جامی

صفحه 26 از 30
30 اثر از خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار جامی / دیوان اشعار جامی / خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار

خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی

1 مرا بر نوک مژگان بس که خون دل جگر بندد به رویت مردم چشم مرا راه نظر بندد

2 مزن آتش به من ای مه ز داغ هجر خویش امشب مبادا دود من راه دمیدن بر سرح بندد

3 کشد لطف نقابم گاه و گه حرمان دیدارت چو زلفت بر گل سوری نقاب از مشک بربندد

4 رگ جانم ز ذوق آن میان شد با کمر همبر چو باشد از میان محروم خود را بر کمر بندد

1 خدایا به آن سرو نازم رسان به آن دلبر دلنوازم رسان

2 سرم را بود منزل آن آستان به سرمنزل خویش بازم رسان

3 پریشانم از هجر همراز خویش به جمعیت آباد رازم رسان

4 بود روی او قبله هر نیاز به آن قبله هر نیازم رسان

1 به رخسار و جبین و روی و عارض بردی ای دلبر فروغ از صبح و نور از روز و عکس از ماه و تاب از خور

2 فروغ و نور و عکس و تاب رویت کرده عاشق را بصر بینا خرد دانا روان روشن ضمیر انور

3 سگ و سنگ در و سگبان و دربان تو را هر شب فتم در پا نهم بر سر برم فرمان شوم چاکر

4 نباشد در همه روم و ری و چین و چگل شوخی چو تو خونریز و شورانگیز و رنگ آمیز و جنگاور

1 رخصتم ده که سر زلف سیاهت گیرم دیده را روشنی از روی چو ماهت گیرم

2 چون تو را نیست سرآنکه بیابم به تو راه داد خواهم نه بیایم سر راهت گیرم

3 گر چه بیشم گنهی نیست زنم دست نیاز دامن لطف پی عفو گناهت گیرم

4 سایه افکن به من ای سرو که افتم به هلاک گر نه از حادثه دهر پناهت گیرم

1 تیر باران رسد از قوس قزح بر نرگس سر ازین سهم کشد در سپر زر نرگس

2 جام زر بین که ز اثنای چو سیم انگشتان چون نموده ست چو خوبان سمنبر نرگس

3 گنج قارون بدر آورد همانا ز زمین که چنین از زر و سیم است توانگر نرگس

4 آبروی دگر آورد چمن را که نوشت بر مطول الفی میم مدور نرگس

1 قدت سرویست جانا سایه پرور به صد دل در هوای او صنوبر

2 به آن خط بردی از اهل قلم دست نباشد آری انگشتان برابر

3 چنان با دعویت در تابم از شمع که خواهم از تن او برکنم سر

4 همین بس در معارف وجد واعظ که کوبد پای بر بالای منبر

1 فصل دی کوته بود ساقی برای عیش روز رشته گیر از شمع و از شب وصله ای بر روز دوز

2 از فروغ فضله شهدم چه حاصل فضل کن وز رخ شاهد حریم مجلسم را برفروز

3 در جوانی بود سجده پیش شاهد عادتم یادگاری مانده زان در پیریم این پشت کوز

4 نیست بر من داغی از محرومی از داغت بتر جز بدین داغم به هر داغی که می خواهی بسوز

1 بیا که قاصد فرخنده پی ز راه رسید رساند مژده که شاه جهان پناه رسید

2 فروغ نور جمالش به چشم مهر افتاد صدای کوس جلالش به گوش ماه رسید

3 سرود مجلس رندان دردنوش اینست که شاه تخت جلالت به تختگاه رسید

4 شدند نعره زنان ناشنیده نغمه نی که این نوا به مقیمان خانقاه رسید

1 ای پای دل ز زلفت در عنبرین سلاسل زین عنبرین سلاسل مشکل خلاصی دل

2 آرد به هوش زنجیر آن را که گشت مجنون زنجیر تو ربوده هوش هزار عاقل

3 هرگز نشد خیالت دور از مقابل جان ما را خیالت آری با جان بود مقابل

4 گلها به وصف رویت رنگین رسایل آمد کرده صبا تک و پو در نشر آن رسایل

1 خوشا منازل سلمی و ربع و اطلالش که برد رسم و اثر گردش مه و سالش

2 کدام کاخ سرافراخت زین نشیمن خاک که دستبرد حوادث نکرد پامالش

3 عجب زناله به تنگم که ناگذشته زلب یکی هنوز، رسد دیگری ز دنبالش

4 درآی ساقی و درده میی که پیش خرد لقب عقیق مذاب است و لعل سیالش

آثار جامی

30 اثر از خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی