جامی ارباب کرم نایاب چون عنقا از جامی قطعه 37
1. جامی ارباب کرم نایاب چون عنقا شدند
اهل همت را بود قاف قناعت فرض عین
1. جامی ارباب کرم نایاب چون عنقا شدند
اهل همت را بود قاف قناعت فرض عین
1. مشو مغرور حسن خوبرویان
به زلف دلکش و روی نگارین
1. هر که دل بر عشوه گیتی نهاد
بر حذر باش از غرور و جهل او
1. درین نشیمن حرمان مکن به کس پیوند
که هر کسی که نهی دل بر آشنایی او
1. تا نیفتادت ز کار ای پیر کار از رعشه دست
نامدت باور که ناید هیچ کار از دست تو
1. حرص چه ورزی که ز سودا و سود
پنج تو شش گردد و هشت تو نه
1. به مه آن رخ چرا کنم تشبیه
ترک تشبیه ناموجه به
1. بیشه فقر جای شیران است
شیر این بیشه باش تا باشی