آثار جامی

صفحه 87 از 103
103 اثر از فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار جامی / دیوان اشعار جامی / فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار

فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی

1 هر چند بینی عالمی صید کمند خویشتن چندین جفاکاری مکن با دردمند خویشتن

2 چون کشته افتم بر رهت بر من مران اسب جفا حیف است کآلایی به خون نعل سمند خویشتن

3 گر نیست آن بختم که جان سازم سپند خوبیت تن هیمه باد آنجا که تو سوزی سپند خویشتن

4 اوصاف لعل خود مگو هر لحظه با دون همتان قوت مگس طبعان مکن جلاب قند خویشتن

1 با یار کوچ کرده که گوید پیام من وانجا به جز صبا که رساند سلام من

2 من کیستم که نامه فرستم به سوی او در نامه سگانش نویسید نام من

3 جانم ستد که از لب شیرین عوض دهم رفت آخر و به گردن خود برد وام من

4 عمری ز اشک دانه فشاندم ولی چه سود چون نامد آن کبوتر رحمت به دام من

1 چو نای بر دل من تنگ شد فضای جهان رسد به عرش نفیرم ز تنگنای جهان

2 نه این کبودی چرخ است بلکه شد نیلی ز زخم سیلی صاحبدلان قفای جهان

3 مجو دوام طرب زانکه چار حد دارد به شاهراه حوادث طرب سرای جهان

4 فتاد رخنه به دیوار دین و پنداری که هست کنگره کاخ دلگشای جهان

1 زهی رویت ز هر رویی نموده به جز روی تو خود رویی نبوده

2 نموده روی خویش از حسن خوبان دل عشاق بی سامان ربوده

3 فروغ روی تو عالم بگیرد ز زلفت گر شود تاری گشوده

4 نداند سر عشقت کس به از تو که هم خود گفته ای هم خود شنوده

1 بیمار غمت را نفس بازپس است این پاس نفسش دار که آخر نفس است این

2 بی واسطه گفت زبان پرسش او کن کش واسطه رحمت جاوید بس است این

3 ای بوالهوس از معرکه عشق و ملامت بگذر به سلامت که نه جای هوس است این

4 از ناله ما فارغی ای صاحب محمل در گوش تو گویی نغمات جرس است این

1 منم امروز و اشک دانه دانه که رفت از چشمم آن در یگانه

2 نجوید دل به جز آن عارض و خال ندارد چاره مرغ از آب و دانه

3 ز بس افسانه عشق تو خواندم میان عاشقان گشتم فسانه

4 سرود عشق هم با عاشقان گوی چه داند زاهد خشک این ترانه

1 دلا کام از لبش با چشم تر جو والا لم تجد ما کنت ترجو

2 پر است این چشم تر زان عارض و لب کسی کم دیده زین پر آبتر جو

3 کشد یکبارگی پیش توام دل اگر بنماییم یک بار گیسو

4 تو را موی از درازی تا میان است خدا را این میان توست یا مو

1 تا بسته ای به طره عنبرفشان گره عشاق را فتاده به رگهای جان گره

2 می کرد شانه شرح جمال تو مو به مو ناگه فکند زلف تواش بر زبان گره

3 ساقی ز جام لعل تو یک نکته گفت دوش در حلق شیشه شد می چون ارغوان گره

4 خواهد فریب مرغ چمن باغبان که زد جعد بنفشه بر طرف بوستان گره

1 دل کان میان نازک با خود خیال بسته پیش تو مرغ جان را زان رشته بال بسته

2 چون خواسته مصور تصویر ابروی تو بر آفتاب تابان مشکین هلال بسته

3 پی چون به بزم وصلت آرم که غیرت تو ره بر صبا گرفته در بر شمال بسته

4 تا در رکابت از نو رنگین دوال بندم تا دامنم ز دیده خون بین دوال بسته

1 بریز ای هجر خونم چند سوزی جان من بی او مرا صد بار مردن به که یک دم زیستن بی او

2 نسیما سوی او کن ره ببر همراه خود جان را که جان آنجا رسد باری اگر ماند بدن بی او

3 مذاق جان شیرین چاشنی هجر نادیده چه داند تلخی عیشی که دارد کوهکن بی او

4 ز هر گل می خلد در سینه خاری بی رخ خویش چه می خوانی مرا ای باغبان سوی چمن بی او

آثار جامی

103 اثر از فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی