شعر در عرف قدما و حکما کلامیست مؤلف از مقدمات مخیله یعنی از شأن آن باشد که در خیال سامع اندازد معانی را که موجب اقبال باشد بر چیزی یا اعراض از چیزی، خواه فی نفسه صادق باشد و خواه نی، و خواه سامع اعتقاد صدق آن داشته باشد یا نی. ,
چنان که گویند خمر لعلی است مذاب یا یاقوتی است سیال یا عسل چیزی است تلخ یا شور، قی کرده زنبور و متأخرین حکما به آن وزن و قافیه را اعتبار کرده اند فاما در عرف جمهور جز وزن و قافیه در آن معتبر نیست پس شعر کلامی باشد موزون و مقفی و تخیل و عدم تخیل و صدق و عدم صدق را در آن حقیقت اعتبار نی ولله درالشعر ما اعظم شانه و ما ارفع مکانه و لیت شعری ایة فضیلة اجل من الشعر و ای سحر اجزل من هذا السحر. ,
3 هیچ شاهد چو سخن موزون نیست سر خوبی ز خطش بیرون نیست
4 صبر ازو صعب و تسلی مشکل خاصه وقتی که پی بردن دل
رودکی - رحمه الله تعالی، وی از ماوراء لنهر است و از مادر نابینا زاده است، اما چنان ذکی و تیزفهم بوده است که در هشت سالگی قرآن را بتمام حفظ کرد و قرائت بیاموخت و شعر گفتن گرفت و به واسطه حسن صوت در مطربی افتاد و عود بیاموخت و در آن ماهر شد، و نصر بن احمد سامانی او را تربیت کرد. ,
گویند که او را دویست غلام بود و چهار صد شتر در زیر رخت و بار او می رفت. بعد از وی هیچ شاعری را این مکنت نبوده و اشعار وی، والعهدة علی الراوی، صد دفتر برآمده است، و در شرح یمینی مذکور است که اشعار وی هزار هزار و سیصد بیت بوده است، و از سخنان وی است در صفت شراب: ,
3 آن عقیقی میی که هر که بدید از عقیق گداخته نشناخت
4 هردو یک جوهرند لیک به طبع این بیفسرد و آن دگر بگداخت
دقیقی - رحمه الله تعالی - از شعرای ماتقدم است و ابتدای شاهنامه او کرده است و بیست هزار بیت کمابیش گفته و فردوسی آن را به اتمام رسانیده و از جمله سخنان وی است این دو بیت: ,
2 یاری گزیدم از همه مردم پری نژاد زان شد ز پیش چشم من امروز چون پری
3 لشکر برفت و آن بت لشکرشکن برفت هرگز مباد دل که دهد کس به لشکری
و این قطعه دیگر: ,
عماره - رحمه الله تعالی، وی نیز از متقدمان است و در ایام دولت سامانیان بوده است و طبعی خوش و شعری دلکش داشته است و از جمله سخنان وی است این دو بیت: ,
2 جهان ز برف اگر چندگاه سیمین بود زمرد آمد و بگرفت جای توده سیم
3 نگارخانه کشمیریان به وقت بهار به باغ کرد همه نقش خویشتن تسلیم
و این قطعه دیگر: ,
عنصری - رحمه الله تعالی - مقدم شعرای عصر خود بوده است و وی را یمین الدوله محمود سبکتگین به نظر قبول ملاحظات فرموده و سخنان وی است این دو بیت در مدح: ,
2 تو آن شاهی که اندر شرق و در غرب جهود و گبر و ترسا و مسلمان
3 همی گویند در تسبیح و تهلیل که یارب عاقبت محمود گردان
واین رباعی دیگر: ,
عسجدی - رحمه الله تعالی، وی از مرو است و از جمله مادحان یمین الدوله بود و در تهنیت فتح وی مر هندوستان را قصیده ای دارد که مطلعش این است: ,
2 تا شاه خورده بین سفر سومنات کرد کردار خویش را علم معجزات کرد
و در صفت خربوزه می گوید: ,
4 آن زبرجد رنگ مشکین بوی و طعمش طعم شهد رنگ دیبا دارد او گویی و بوی عود خام
فرخی - رحمه الله تعالی - وی نیز در ایام دولت یمین الدوله بود و از فواضل انعامات وی مالی خطیر به دست آورد و عزیمت تماشای سمرقند کرد. ,
چون نزدیک آن خطه رسید قطاع طریق هرچه داشت ببردند، به سمرقند درآمد و خود را ظاهر نکرد روزی چند آنجا بود، این قطعه را بگفت و بازگشت: ,
3 همه نعیم سمرقند سر به سر دیدم نظاره کردم در باغ و راغ و وادی و دشت
4 چو بود کیسه و جیب من از درم خالی دلم ز صحن امل فرش خرمی بنوشت
فردوسی - رحمه الله تعالی، وی از طوس است و فضل و کمالات وی ظاهر کسی را که چون شاهنامه نظمی بود چه حاجت به مدح و تعریف دیگران. ,
می گویند که وی به دهقنت مشغول می بود، بر وی تعدی رفت، به قصد تظلم روی به غزنین که تختگاه سلطان محمود بود آورد و چون به آنجا رسید و بر باغستان آنجا می گذشت، دید که سه کس نشسته اند و به معاشرت اشتغال تمام دارند، دانست که از ملازمان سلطانند. ,
با خود گفت پیش ایشان روم و از ایشان کیفیت حال معلوم کنم چون نزدیک ایشان رسید از وی متوحش شدند و گفتند: مجلس ما را منغص خواهد ساخت، هیچ به از آن نیست که چون بیاید گوییم ما شاعران پادشاهیم و با غیر شاعران صحبت نمی داریم، و سه مصراع بگوییم که رابع نداشته باشد، پس گوییم هر کس مصراع رابع بگوید با او صحبت می داریم و اگر نه ما را معذور دارد. ,
چون به ایشان رسید آنچه با خود مخمر ساخته بودند با وی بگفتند گفت: آن مصراعها که گفته اید بخوانید! ,
ناصر خسرو الانصاری - رحمة الله علیه - در صناعت شعر ماهر بود و در فنون حکمت کامل اما به سوی اعتقاد و میل به زندقه و الحاد متهم شده بود، و او را سفرنامه ایست که در اکثر معموره کرده و محاوراتی که با افاضل کرده در آنجا به نظم آورده و این ابیات که عین القضات - قدس سره - در کتاب زبده الحقایق ایراد کرده از جمله منظومات اوست: ,
2 همه جور من از بلغاریان است که مادامم همی باید کشیدن
3 گنه بلغاریان را نیز هم نیست بگویم گر تو بتوانی شنیدن
4 خدایا این بلا و فتنه از توست ولیکن کس نمی یارد چخیدن
ازرقی هروی - رحمة الله علیه - در قواعد شعر ماهر بود و بر قوانین علم و حکمت کامل ممدوح او را عارضه ای حادث شد که قوت مباشرت ساقط گشت اطبا از معالجه آن عاجز آمدند. ,
ازرقی کتاب الفیه و شلفیه را به نظم آورد و تصویر کرد و غلامی را از خواص پادشاه با کنیزکی عقد بست و ایشان را در حرم پادشاه که میان ایشان و پادشاه شبکه ای بیش حایل نبود منزل داد و این کتاب را پیش ایشان نهاد و فرمود که بر آن صورتهای مختلف که در آن کتاب تصویر کرده بودند به معاشرت و مباشرت مشغول باشند و پادشاه را فرمود که از قفای شبکه بی وقوف ایشان احوال ایشان را مشاهده کند. ,
چون این مشاهده مکرر شد حرارت غریزی قوت گرفت و آن ماده را که مانع قیام آلت بود منقطع گردانید و بر مثال پنیر مایه منجمد از منفذ احلیل بیرون آمد و مقصود حاصل شد و از سخنان وی است در وصف شراب: ,
4 ساقی بیار لعل میی کز خیال آن اندیشه لاله زار شود دیده گلستان