معزی - رحمه الله تعالی، وی در زمان دولت معز الدنیا و الدین سنجر بن ملکشاه بود و از مداحان اوست و معزی نسبت به اوست. ,
و آنچه او را در زمان وی از علو شأن و رفعت درجه میسر شد کم شاعری را میسر شده و گویند که سه کس از شعرا در سه دولت اقبالها دیدند و قبولها یافتند که کس نیافت: رودکی در عهد سامانیان و عنصری در دولت محمودیان و معزی در دولت سنجریان. ,
و سبب وفات وی آن بود که روزی سلطان از درون خرگاه تیر می انداخت و او بیرون خرگاه ایستاده بود، ناگاه تیری خطا شد و بر وی آمد، بیفتاد و مرد و از جمله سخنان وی است این چند بیت: ,
4 تا نگار من ز سنبل بر سمن پرچین نهاد داغ حسرت بر دل صورتگران چین نهاد
عبدالواسع جبلی - رحمة الله علیه، وی فاضل کامل و شاعری ماهر بوده به هر دو زبان تازی و فارسی سخن گفته و اتفاق است که هیچ کس از عهده جواب قصیده مشهور وی که مطلعش این است چنانچه می باید بیرون نیامده است: ,
2 که دارد چون تو معشوقی نگار و چابک و دلبر و در مفتتح بعضی قصاید گفته:
3 در دهر نیست از تو دلفروزتر نگار در شهر نیست از تو جگر سوزتر پسر
4 تا کرده ام به لاله سیراب تو نگاه تا کرده ام به نرگس پرخواب تو نظر
ادیب صابر ترمذی - رحمة الله علیه، وی شاعری فصیح و فاضلی لبیب بوده و اشعار وی را لطافتی کامل و ملاحتی تمام حاصل است، و افاضل به تقدم وی معترفند چنان که انوری وی را بر خود ترجیح نهاده آنجا که در قطعه ای تعداد کمالات خود می کند و در آن می گوید: ,
2 این همه بگذار با شعر مجرد آمدم چون سنایی هستم آخر گر نه همچون صابرم
و از جمله سخنان وی است این چند بیت: ,
4 ای روی تو چون خلد و لب تو چو سلسبیل بر خلد و سلسبیل تو جان و دلم سبیل
انوری - رحمة الله تعالی، حکیمی کامل و فصیحی فاضل بود، و حسن شعر و لطف نظم شمه ایست از علو حال او و خالی است از جمال کمال او سخنان او مشهور است و دیوان او مسطور و از لطایف اشعار وی یک قطعه که مشعر است به نصیحت شعرا نوشته می شود: ,
2 دی مرا عاشقکی گفت: غزل می گویی گفتم: از مدح و هجا دست بیفشاندم هم
3 گفت: چون گفتمش آن حالت گمراهی بود حالت رفته دگر باز نیاید ز عدم
4 غزل و مدح و هجا هر سه ازان می گفتم که مرا حرص و غضب بود و به آن شهوت ضم
رشید وطواط - رحمه الله تعالی، وی از شعرای ماوراء النهر است در وقت خود استاد شعرا و مقدم و پیشوای آن طبقه بود، و کتاب حدایق السحر در صنایع شعر تصنیف اوست و در مخاطبه بعضی از وزرا می گوید: ,
2 تو وزیری و مدح گوی تو من دست من بی عطا روا بینی
3 تو وزارت به من گذار و مرا مدحتی گوی تا عطا بینی
و این دو رباعی نیز از زاده طبع وی است: ,
عمعق - رحمه الله تعالی، وی نیز از شعرای ماوراء النهر است و استاد شعرای وقت خود است و این چند بیت که در مفتتح یکی از قصاید گفته بغایت بدیع و لطیف است: ,
2 اگر موری سخن گوید و گر مویی روان دارد من آن مور سخنگویم من آن مویم که جان دارد
3 تنم چون سایه مویست و دل چون دیده موران ز هجر غالیه مویی که چون موران میان دارد
4 اگر با موی و با موری شبانروزی شوم همره نه مور از من خبر یابد نه موی از من نشان دارد
سوزنی - رحمه الله تعالی، وی از نسف بوده است، و به تحصیل به بخارا آمد و بر شاگرد سوزنگری عاشق شد و به شاگردی استاد وی رفت و در آن مهارتی تمام حاصل کرد و هزل بر طبیعت وی غالب بود، بنابر آن هذیانات بسیار گفته است، و این دو بیت از قصیده ایست که در اعتذار از آنها می گوید: ,
2 تا کی ز گردش فلک آبگینه رنگ بر آبگینه خانه طاعت زَنیم سنگ
3 بر آبگینه سنگ زدن کار ما و ما تهمت نهیم بر فلک آبگینه رنگ
و این چند بیت از قصیده دیگر است هم در آن معنی: ,
خاقانی حقایقی شروانی - رحمه الله تعالی، وی را به سبب کمالی که در صناعت شعر داشته حسان العجم لقب کرده اند از همه شعرا در اسلوب سخن ممتاز است و در آن شیوه غریب بی انباز در مواعظ و حکم طریقه حکیم سنایی سپرده است و در آن گوی مسابقت از اقران برده و در قطعه ای بر وجه مفاخرت می گوید: ,
2 شاعر مبدع منم خوان معانی مراست ریزه خور خوان من عنصری و رودکی
3 زنده چون نفس حکیم نام من از تازگی گشته چو مال کریم حرص من از اندکی
و رشیدالدین وطواط در مدح وی گفته است: ,
فخری جرجانی - رحمه الله تعالی - از اماثل و افاضل روزگار است میزان کمال فضل و دقت شعر وی کتاب ویس و رامین است و آن در این روزگار مهجور و نایاب، و این چند بیت از مواضع متعدد آن کتاب است: ,
2 خوش است این نکته از گیتی شناسان که باشد جنگ بر نظاره آسان
3 مرا آن طشت زرین نیست درخور که دشمن خون من بیند بدو در
4 نباشد مار را بچه بجز مار نیارد شاخ بد جز تخم بدبار
ظهیر فاریابی - رحمه الله تعالی، وی از مشاهیر جهان است و از افاضل دوران تمام دیوان او مطبوع و مقبول است به لطافت و سلاست سخن او هیچ کس نیست، دیوان وی مشهور است و اشعار وی بر زبانها مذکور در دور اتابک ابوبکر تربیتها یافت شبی در مجلس وی این رباعی بگفت: ,
2 ای ورد ملایکه دعای سر تو سر نیست زمانه را به جای سر تو
3 با دشمن تو نیام شمشیر تو گفت سر دل من باد قضای سر تو
بفرمود تا هزار دینار زر سرخ در مجلس نثار او کردند بر اثر این رباعی دیگر گفت: ,