آثار جامی

صفحه 1 از 4
4 اثر از روضهٔ نخستین (در ذکر احوال مشایخ صوفیه) در بهارستان جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر روضهٔ نخستین (در ذکر احوال مشایخ صوفیه) در بهارستان جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار جامی / بهارستان جامی / روضهٔ نخستین (در ذکر احوال مشایخ صوفیه) در بهارستان

روضهٔ نخستین (در ذکر احوال مشایخ صوفیه) در بهارستان جامی

سیدالطایفه جنید - قدس سره - می گوید: حکایات المشایخ جند من جنودالله، یعنی سخنان مشایخ در علم و معرفت راسخ لشکریست از لشکرهای خدای تعالی به کشور هردل که عزیمت تابد مخالفان نفس و هوا را روی در هزیمت یابد. ,

2 هجوم نفس و هوا گر سپاه شیطانند چو زور بر دل مرد خداپرست آرند

3 بجز جنود حکایات رهنمایان را چه تاب آنکه بر آن رهزنان شکست آرند

خدای تعالی با رسول خود - صلی الله علیه و سلم - خطاب می کند که «و کلا نقص علیک من انباء الرسل مانثبت به فؤادک » یعنی می خوانیم بر تو قصه های پیغمبران تا دل تو را ثابت گردانیم بر آنچه هستی در آن. ,

2 چو صورتی به دلت سازی از ارادت راست ز نفخ صور دم عارفان حیاتش ده

3 و گر شود متزلزل دلت ز جنبش طبع به شرح قصه صاحبدلان ثباتش ده

پیر هرات - رضی الله عنه - اصحاب خود را وصیت کرده است که از هر پیری سخنی یاد گیرید و اگر نتوانید نام ایشان را به یاد دارید تا بهره یابید. ,

2 آنی تو که از نام تو می بارد عشق وز نامه و پیغام تو می بارد عشق

3 عاشق گردد هر که به کویت گذرد آری ز در و بام تو می بارد عشق

در خبر است که خدای تعالی فردای قیامت با بنده از مفلسی و بی مایگی شرمنده می گوید که فلان دانشمند یا عارف را در فلان محله می شناختی؟ گوید: آری می شناختم فرمان رسد تو را به وی بخشیدم. ,

2 قدر من در صف عشاق تو زان پستتر است که زنم گام ارادت به مقامات وصول

3 در دلم نقش شده نام گدایان درت بس بود نامه احوال مرا مهر قبول

سری سقطی - قدس الله تعالی سره - جنید را کاری فرمود و به موجب دلخواه وی به آن قیام نموده کاغذپاره ای به وی انداخت در وی نوشته که: سمعت حادیا یحد فی البادیة یقول: ,

2 ابکی و مایدریک ما یبکینی ابکی حذار ان تفارقینی

3 و تقطعی حبلی و تهجرینی می گوید:

4 خون می گریم از تو چه پنهان دارم کز بهر تو این دو چشم گریان دارم

حلاج را - قدس سره - پرسیدند که مرید کیست؟ گفت: مرید آن است که از نخست بار که حضرت حق را نشانه قصد خود سازد، تا به وی نرسد به هیچ نیارامد و به هیچ کس نپردازد. ,

2 بهر تو به بر و بحر بشتافته ام هامون ببریده کوه بشکافته ام

3 از هر چه رسیده پیش رو تافته ام تا ره به حریم وصل تو یافته ام

ابوهاشم صوفی - قدس سره - گفته است که کوه را به نوک سوزن از بیخ کندن آسانتر است از زنگ کبر از دل بیفکندن. ,

2 لاف بی کبری مزن کان از نشان پای مور در شب تاریک بر سنگ سیه پنهانتر است

3 وز درون کردن برون آسان مگیر آن را کزان کوه را کندن به سوزن از زمین آسانتر است

ذوالنون - قدس سره - پیش یکی از مشایخ مغرب رفت به جهت مسئله ای؟ گفت: بهر چه آمدی؟ اگر آمده ای که علم اولین و آخرین بیاموزی آن را روی نیست این همه خالق داند، و اگر آمده ای که او را جویی آنجا که اول گام برگرفتی او خود آنجا بود. ,

2 زین پیش برون ز خویش پنداشتمت در غایت سیر خود گمان داشتمت

3 اکنون که تو را یافتم آنی دانم کاندر قدم نخست بگذاشتمت

پیر هرات گوید او با جوینده خود همراه است دست او گرفته در طلب خود می تازاند. ,

2 آن که نی نام به دست است مرا زو نه نشان دست بگرفته مرا در عقب خویش کشان

3 اوست دست من و پا نیز به هر جا که رود پایکوبان ز پیش می روم و دست فشان

فضیل عیاض - رضی الله عنه - گوید که من حق را سبحانه به دوستی پرستم که نشکیبم که نپرستم بعضی ازین طایفه را پرسیدند که سفله کیست؟ گفت: آن که حق را بر بیم و امید پرستد پس گفتند تو چون پرستی؟ گفت: به مهر و دوستی که مهر و دوستی وی مرا بر خدمت و طاعت دارد. ,

2 جانا ز در تو دور نتوانم بود قانع به بهشت و حور نتوانم بود

3 سر بر در تو به حکم عشقم نه به مزد زین در چه کنم صبور نتوانم بود

4 کی شود سوز قتیلت کشته زیر تیره خاک زانکه این آتش ز جان روشن او خاسته ست

آثار جامی

4 اثر از روضهٔ نخستین (در ذکر احوال مشایخ صوفیه) در بهارستان جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر روضهٔ نخستین (در ذکر احوال مشایخ صوفیه) در بهارستان جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.