آثار جامی

صفحه 3 از 4
4 اثر از روضهٔ نخستین (در ذکر احوال مشایخ صوفیه) در بهارستان جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر روضهٔ نخستین (در ذکر احوال مشایخ صوفیه) در بهارستان جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار جامی / بهارستان جامی / روضهٔ نخستین (در ذکر احوال مشایخ صوفیه) در بهارستان

روضهٔ نخستین (در ذکر احوال مشایخ صوفیه) در بهارستان جامی

شقیق بلخی - قدس الله تعالی سره - گفته است: بپرهیز از صحبت توانگر زیرا که چون دلت بدو پیوند گرفت و به داده وی خرسند شدی، پروردگاری گرفتی غیر خدای تعالی. ,

2 گر درآید توانگری با تو بهر روزی بدو مکن پیوند

3 ممسکی را کفیل خود مشمار مدبری را خدای خود مپسند

ابوبکر وراق - قدس سره - گفته است: اگر طمع را پرسند که پدرت کیست؟ گوید: شک در مقدرات کردگاری، و اگر گویند: پیشه تو چیست؟ گوید: اکتساب مذلت و خواری، و اگر گویند: غایت تو چیست؟ گوید: به محنت حرمان گرفتاری. ,

2 اگر پرسی طمع راکت پدر کیست؟ بگوید: شک در اقدار الهی

3 و گر گویی که کارت چیست؟ گوید: به محنتهای حرمان عمر کاهی

شبلی را - قدس الله تعالی سره - شوری افتاد، به بیمارستان بردند جمعی به نظاره وی رفتند پرسید که شما کیانید؟ گفتند: دوستان تو سنگ برداشت و بر ایشان حمله کرد جمله بگریختند بخندید گفت: بازآیید ای مدعیان که دوستان از دوستان نگریزند و از سنگ جفایشان نپرهیزند. ,

2 آن است دوستدار که هر چند دشمنی بیند ز دوست بیش، شود دوستدارتر

3 بر سر هزار سنگ ستم گر خورد ازو گردد بنای عشقش ازان استوارتر

و هم از وی آرند که وقتی بیمار شد، خلیفه طبیب ترسا به معالجت وی فرستاد از وی پرسید که خاطر تو چه می خواهد؟ گفت: آنکه تو مسلمان شوی گفت: اگر من مسلمان شوم تو نیک می شوی و از بستر بیماری برمی خیزی؟ گفت: آری! ,

پیر هرات - رضی الله عنه - اصحاب خود را وصیت کرده است که از هر پیری سخنی یاد گیرید و اگر نتوانید نام ایشان را به یاد دارید تا بهره یابید. ,

2 آنی تو که از نام تو می بارد عشق وز نامه و پیغام تو می بارد عشق

3 عاشق گردد هر که به کویت گذرد آری ز در و بام تو می بارد عشق

شیخ ابوالعباس قصاب - قدس سره - درویشی را دید که جامه خود را می دوخت هر درزی را که راست نیامدی بگشادی و باز بدوختی شیخ فرمود: آن بت توست. ,

2 صوفی که به خرقه دوزیش بازاریست گر بخیه فقر می زند خوش کاریست

3 ور جنبش طبع دست او جنباند هر بخیه و رشته اش بت و زناریست

ابوالحسن فوشنجی - قدس سره - گفته است که در دنیا هیچ چیز ناخوشتر نیست از دوستی که دوستی وی از برای غرضی یا عوضی باشد. ,

2 عاشق که ز هجر دوست دادی خواهد یا بر در وصلش ایستادی خواهد

3 ناکس تر ازو کس نبود در عالم کز دوست بجز دوست مرادی خواهد

پیر هرات گوید او با جوینده خود همراه است دست او گرفته در طلب خود می تازاند. ,

2 آن که نی نام به دست است مرا زو نه نشان دست بگرفته مرا در عقب خویش کشان

3 اوست دست من و پا نیز به هر جا که رود پایکوبان ز پیش می روم و دست فشان

سیدالطایفه جنید - قدس سره - می گوید: حکایات المشایخ جند من جنودالله، یعنی سخنان مشایخ در علم و معرفت راسخ لشکریست از لشکرهای خدای تعالی به کشور هردل که عزیمت تابد مخالفان نفس و هوا را روی در هزیمت یابد. ,

2 هجوم نفس و هوا گر سپاه شیطانند چو زور بر دل مرد خداپرست آرند

3 بجز جنود حکایات رهنمایان را چه تاب آنکه بر آن رهزنان شکست آرند

حلاج را - قدس سره - پرسیدند که مرید کیست؟ گفت: مرید آن است که از نخست بار که حضرت حق را نشانه قصد خود سازد، تا به وی نرسد به هیچ نیارامد و به هیچ کس نپردازد. ,

2 بهر تو به بر و بحر بشتافته ام هامون ببریده کوه بشکافته ام

3 از هر چه رسیده پیش رو تافته ام تا ره به حریم وصل تو یافته ام

حصری - قدس الله تعالی سره - گفته است: الصوفی (هو)الذی لایوجد بعد عدمه و لایعدم (بعد) وجوده یعنی: صوفی آن است که چون از وجود طبیعی خود فانی شود دیگر به آن باز نگردد که: الفانی لا یرد و بعد از آن چون به وجود حقانی و بقای بعد الفنا محقق گردد دیگر فانی نشود. ,

2 خوش آن که چون نیست شد از این نقش مجاز دیگر به وجود خویشتن نامد باز

3 زان پس چو وجود یافت زان مایه ناز جاوید بر او در عدم گشت فراز

آثار جامی

4 اثر از روضهٔ نخستین (در ذکر احوال مشایخ صوفیه) در بهارستان جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر روضهٔ نخستین (در ذکر احوال مشایخ صوفیه) در بهارستان جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.