شیخ ابو سعید ابوالخیر را - قدس سره - پرسیدند که تصوف چیست؟ گفت: آنچه در سر داری بنهی و آنچه در کف داری بدهی و از آنچه بر تو آید نجهی. ,
2 خواهی که به صوفیگری از خود برهی باید که هوا و هوس از سر بنهی
3 وان چیز که داری به کف از کف بدهی صد زخم بلا خوری و از جا نجهی
رویم - قدس سره - گفته است: جوانمردی آن است که برادران خود را معذور داری و بر زلتی که از ایشان واقع شود با ایشان چنان معامله نکنی که از ایشان عذر باید خواست. ,
2 جوانمردی دو چیز است ای جوانمرد به سویم گوش کن تا گویمت راست
3 یکی آن کز رفیقان درگذاری اگر هر لحظه بینی صد کم و کاست
4 دویم آن کز تو ناید هیچگاهی چنان کاری که باید عذرشان خواست
بشر حافی را - رحمة الله علیه - مریدی با وی گفت: چون نان به دست آورم نمی دانم که به کدام نان خورش خورم فرمود که نعمت عافیت را فرا یاد آر و آن را نان خورش خویش انگار. ,
2 چو نان خشک نهد پیش خویش ناداری که روح را دهد از خوان فقر پرورشی
3 به نان خورش چو شود طبعش آن زمان مایل چو ذکر عافیتش نیست هیچ نان خورشی
شقیق بلخی - قدس الله تعالی سره - گفته است: بپرهیز از صحبت توانگر زیرا که چون دلت بدو پیوند گرفت و به داده وی خرسند شدی، پروردگاری گرفتی غیر خدای تعالی. ,
2 گر درآید توانگری با تو بهر روزی بدو مکن پیوند
3 ممسکی را کفیل خود مشمار مدبری را خدای خود مپسند
یوسف بن الحسین - قدس الله سره - گفته است: همه نیکوییها در خانه ایست و کلید آن تواضع و فروتنی؛ و همه بدیها در خانه ایست و کلید آن مایی و منی. ,
2 جمع است خیرها همه در خانه و نیست آن خانه را کلید بغیر از فروتنی
3 شرها بدین قیاس به یک خانه است جمع وان را کلید نیست بجز مایی و منی
4 هان احتیاط کن که نلغزی ز راه خیر خود را به معرض خطر شر نیفکنی
سمنون المحب - قدس سره - گفته است: بنده را محبت خداوند صافی شود تا زشتی بر همه عالم نیفکند. ,
2 گر کند جای به دل عشق جمال ازلت چشم امید به حوران بهشتی ننهی
3 کی مسلم شودت عشق جمال ازلی تا بر آفاق همه تهمت زشتی ننهی
ابوبکر وراق - قدس سره - گفته است: اگر طمع را پرسند که پدرت کیست؟ گوید: شک در مقدرات کردگاری، و اگر گویند: پیشه تو چیست؟ گوید: اکتساب مذلت و خواری، و اگر گویند: غایت تو چیست؟ گوید: به محنت حرمان گرفتاری. ,
2 اگر پرسی طمع راکت پدر کیست؟ بگوید: شک در اقدار الهی
3 و گر گویی که کارت چیست؟ گوید: به محنتهای حرمان عمر کاهی
ابراهیم خواص - قدس سره - گفته است: رنج مکش در طلب آنچه در قسمت ازلی برای تو کفایت کرده اند و آن روزیست، و ضایع مگردان آنچه از تو طلب کفایت آن کرده اند و آن انقیاد احکام الهیست از اوامر و نواهی. ,
2 قسمت رزقت ز ازل کرده اند چند پی رزق پراکندگی
3 فایده زندگیت بندگیست سر مکش از قاعده بندگی
ابوعلی رودباری - قدس سره - گفته است: تنگترین زندانها معاشرت اضداد است. ,
2 گر چه زندان است بر صاحبدلان هر کجا بویی ز وصل یار نیست
3 هیچ زندان عاشق مشتاق را تنگتر از صحبت اغیار نیست
شیخ ابوالعباس قصاب - قدس سره - درویشی را دید که جامه خود را می دوخت هر درزی را که راست نیامدی بگشادی و باز بدوختی شیخ فرمود: آن بت توست. ,
2 صوفی که به خرقه دوزیش بازاریست گر بخیه فقر می زند خوش کاریست
3 ور جنبش طبع دست او جنباند هر بخیه و رشته اش بت و زناریست