آثار جامی

صفحه 2 از 4
4 اثر از روضهٔ نخستین (در ذکر احوال مشایخ صوفیه) در بهارستان جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر روضهٔ نخستین (در ذکر احوال مشایخ صوفیه) در بهارستان جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار جامی / بهارستان جامی / روضهٔ نخستین (در ذکر احوال مشایخ صوفیه) در بهارستان

روضهٔ نخستین (در ذکر احوال مشایخ صوفیه) در بهارستان جامی

سری سقطی - قدس الله تعالی سره - جنید را کاری فرمود و به موجب دلخواه وی به آن قیام نموده کاغذپاره ای به وی انداخت در وی نوشته که: سمعت حادیا یحد فی البادیة یقول: ,

2 ابکی و مایدریک ما یبکینی ابکی حذار ان تفارقینی

3 و تقطعی حبلی و تهجرینی می گوید:

4 خون می گریم از تو چه پنهان دارم کز بهر تو این دو چشم گریان دارم

یوسف بن الحسین - قدس الله سره - گفته است: همه نیکوییها در خانه ایست و کلید آن تواضع و فروتنی؛ و همه بدیها در خانه ایست و کلید آن مایی و منی. ,

2 جمع است خیرها همه در خانه و نیست آن خانه را کلید بغیر از فروتنی

3 شرها بدین قیاس به یک خانه است جمع وان را کلید نیست بجز مایی و منی

4 هان احتیاط کن که نلغزی ز راه خیر خود را به معرض خطر شر نیفکنی

سهل عبدالله تستری - قدس سره - می گوید: که هر که بامداد کند و همت وی آن باشد که چه خورد، دست از وی بشوی. ,

2 هرکه خیزد بامداد از خواب و نبود در سرش جز خیال خورد ازو آیین بیداری مجوی

3 وانکه شوید دست چون پای از سر بستر کشید تا به خوان و سفره آرد دست، دست از وی بشوی

شیخ ابو سعید ابوالخیر را - قدس سره - پرسیدند که تصوف چیست؟ گفت: آنچه در سر داری بنهی و آنچه در کف داری بدهی و از آنچه بر تو آید نجهی. ,

2 خواهی که به صوفیگری از خود برهی باید که هوا و هوس از سر بنهی

3 وان چیز که داری به کف از کف بدهی صد زخم بلا خوری و از جا نجهی

خواجه عبدالخالق غجدوانی را - قدس سره - روزی درویشی پیش او گفت: اگر خدای تعالی مرا مخیر گرداند میان بهشت و دوزخ من دوزخ را انتخاب کنم زیراکه بهشت مراد نفس است و دوزخ مراد خدای تعالی خواجه او را رد کردند و فرمودند که بنده را به اختیار چه کار؟ هر جا گوید رو رویم و هرجا گوید باش باشیم. ,

2 کار بی اختیار خواجه مکن ای که داری به بندگی اقرار

3 هرکجا اختیار خواجه بود بندگان را به اختیار چه کار

ابوبکر واسطی - قدس سره - گوید: آن که گوید نزدیکم، دور است، و آن که گوید دورم به نیستی خود در هستی او مستور است. ,

2 هر که گوید که به آن جان جهان نزدیکم باشد آن دعوی نزدیکی او از دوری

3 وان که گوید که ازو دورم، آن دوری او هست در پرتو نزدیکی او مستوری

خواجه بهاء الدین نقشبند را - قدس سره - پرسیدند که سلسله شما به کجا می رسد؟ فرمودند که از سلسله کسی به جایی نرسد. ,

2 از دلق و عصا صدق و صفایی نرسد وز سبحه بجز بوی ریایی نرسد

3 هردم به کجا رسد مگو سلسله ات کز سلسله هیچ کس به جایی نرسد

ابوعلی دقاق - قدس سره - گوید در آخر عمر چندان درد بر وی پدید آمده بود که آخر هر روز به بام برآمدی و روی بر آفتاب کردی و گفتی: ای سرگردان مملکت، امروز چون بودی و چون گذرانیدی، هیچ جای بر اندوهگین این حدیث تافتی؟ هیچ جای از زیر و زبر شدگان این واقعه خبر یافتی؟ هم از این جنس می گفتی تا آفتاب فرو شدی. ,

2 ای مهر که نیست چون تو عالم گردی زین رهرویم ببخش راه آوردی

3 امروز که را دیدی کاندر ره عشق بر رخ بودش گردی و در دل دردی

سمنون المحب - قدس سره - گفته است: بنده را محبت خداوند صافی شود تا زشتی بر همه عالم نیفکند. ,

2 گر کند جای به دل عشق جمال ازلت چشم امید به حوران بهشتی ننهی

3 کی مسلم شودت عشق جمال ازلی تا بر آفاق همه تهمت زشتی ننهی

ابوهاشم صوفی - قدس سره - گفته است که کوه را به نوک سوزن از بیخ کندن آسانتر است از زنگ کبر از دل بیفکندن. ,

2 لاف بی کبری مزن کان از نشان پای مور در شب تاریک بر سنگ سیه پنهانتر است

3 وز درون کردن برون آسان مگیر آن را کزان کوه را کندن به سوزن از زمین آسانتر است

آثار جامی

4 اثر از روضهٔ نخستین (در ذکر احوال مشایخ صوفیه) در بهارستان جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر روضهٔ نخستین (در ذکر احوال مشایخ صوفیه) در بهارستان جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.