آثار جامی

صفحه 2 از 4
4 اثر از روضهٔ نخستین (در ذکر احوال مشایخ صوفیه) در بهارستان جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر روضهٔ نخستین (در ذکر احوال مشایخ صوفیه) در بهارستان جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار جامی / بهارستان جامی / روضهٔ نخستین (در ذکر احوال مشایخ صوفیه) در بهارستان

روضهٔ نخستین (در ذکر احوال مشایخ صوفیه) در بهارستان جامی

معروف کرخی - قدس الله سره - گفته است که صوفی اینجا مهمان است، تقاضای مهمان بر میزبان جفاست، مهمان که باادب بود منتظر بود نه متقاضی. ,

2 مهمان توام در صف ارباب ارادت بنشسته به هر چیز که آید ز تو راضی

3 بنهاده به خوان کرمت دیده امید انعام تو را منتظرم نه متقاضی

بایزید را - قدس الله تعالی سره - پرسیدند که سنت کدام است و فرض کدام؟ فرمود که سنت ترک دنیا است و فرض صحبت مولا. ,

2 ای که در شرع خداوندان حال می کنی از سنت و فرضم سؤال

3 سنت آمد رخ ز دنیا تافتن فرض راه قرب مولا یافتن

شبلی را - قدس الله تعالی سره - شوری افتاد، به بیمارستان بردند جمعی به نظاره وی رفتند پرسید که شما کیانید؟ گفتند: دوستان تو سنگ برداشت و بر ایشان حمله کرد جمله بگریختند بخندید گفت: بازآیید ای مدعیان که دوستان از دوستان نگریزند و از سنگ جفایشان نپرهیزند. ,

2 آن است دوستدار که هر چند دشمنی بیند ز دوست بیش، شود دوستدارتر

3 بر سر هزار سنگ ستم گر خورد ازو گردد بنای عشقش ازان استوارتر

و هم از وی آرند که وقتی بیمار شد، خلیفه طبیب ترسا به معالجت وی فرستاد از وی پرسید که خاطر تو چه می خواهد؟ گفت: آنکه تو مسلمان شوی گفت: اگر من مسلمان شوم تو نیک می شوی و از بستر بیماری برمی خیزی؟ گفت: آری! ,

سهل عبدالله تستری - قدس سره - می گوید: که هر که بامداد کند و همت وی آن باشد که چه خورد، دست از وی بشوی. ,

2 هرکه خیزد بامداد از خواب و نبود در سرش جز خیال خورد ازو آیین بیداری مجوی

3 وانکه شوید دست چون پای از سر بستر کشید تا به خوان و سفره آرد دست، دست از وی بشوی

ابوسعید خراز - قدس الله سره - گوید که در اوایل حال ارادت محافظت سر وقت خود می کردم، روزی به بیابانی درآمدم و می رفتم، از قفای من آواز چیزی برآمد دل خود از التفات به آن و چشم خود را از نظر به آن نگاه داشتم. ,

به سوی من آمد تا به من نزدیک شد، دیدم که دو سبع عظیم به دوش من بالا آمدند، من به ایشان نظر نکردم، نه در وقت برآمدن و نه در وقت فرود آمدن. ,

3 کیست دانی صوفی صافی ز رنگ تفرقه آن که دارد رو به یکرنگی درین کاخ دو رنگ

4 نگسلد سر رشته سرش ز جانان گر بفرض ره بر او گیرد ز یک سو شیر و دیگر سو پلنگ

ابوالحسن نوری - قدس الله تعالی سره - گوید: هر که خدای تعالی خود را از وی بپوشاند هیچ دلیل و خبر او را به وی نرساند. ,

2 چون دلبر ما ز پرده رو ننماید کس نتواند که پرده زو بگشاید

3 ور جمله جهان پرده شود باکی نیست آنجا که پی جلوه جمال آراید

ابوبکر واسطی - قدس سره - گوید: آن که گوید نزدیکم، دور است، و آن که گوید دورم به نیستی خود در هستی او مستور است. ,

2 هر که گوید که به آن جان جهان نزدیکم باشد آن دعوی نزدیکی او از دوری

3 وان که گوید که ازو دورم، آن دوری او هست در پرتو نزدیکی او مستوری

ابوالحسن فوشنجی - قدس سره - گفته است که در دنیا هیچ چیز ناخوشتر نیست از دوستی که دوستی وی از برای غرضی یا عوضی باشد. ,

2 عاشق که ز هجر دوست دادی خواهد یا بر در وصلش ایستادی خواهد

3 ناکس تر ازو کس نبود در عالم کز دوست بجز دوست مرادی خواهد

ابوعلی دقاق - قدس سره - گوید در آخر عمر چندان درد بر وی پدید آمده بود که آخر هر روز به بام برآمدی و روی بر آفتاب کردی و گفتی: ای سرگردان مملکت، امروز چون بودی و چون گذرانیدی، هیچ جای بر اندوهگین این حدیث تافتی؟ هیچ جای از زیر و زبر شدگان این واقعه خبر یافتی؟ هم از این جنس می گفتی تا آفتاب فرو شدی. ,

2 ای مهر که نیست چون تو عالم گردی زین رهرویم ببخش راه آوردی

3 امروز که را دیدی کاندر ره عشق بر رخ بودش گردی و در دل دردی

شیخ ابوالحسن خرقانی - قدس سره - روزی به اصحاب خود گفت که چه بهتر بود؟ گفتند: شیخا هم تو بگوی گفت: دلی که در وی همه یاد کرد او بود. ,

2 دارم دلکی که با هر اندیشه که داشت جز یاد تو بر صفحه خاطر ننگاشت

3 یاد تو چنان فرو گرفتش که در او گنجایی هیچ چیز دیگر نگذاشت

آثار جامی

4 اثر از روضهٔ نخستین (در ذکر احوال مشایخ صوفیه) در بهارستان جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر روضهٔ نخستین (در ذکر احوال مشایخ صوفیه) در بهارستان جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.