آثار جامی

صفحه 8 از 9
9 اثر از خردنامه اسکندری در هفت اورنگ جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خردنامه اسکندری در هفت اورنگ جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار جامی / هفت اورنگ جامی / خردنامه اسکندری در هفت اورنگ

خردنامه اسکندری در هفت اورنگ جامی

1 چو خامش شد آن پیر یزدان شناس نهاد آن دگر یک سخن را اساس

2 که ای بانوی این مسدس سرای نیارد چو تو بانویی کس به جای

3 سکندر گرت تافت دامن ز کف خداوند وی بادت از وی خلف

4 تسلی کسی را دهد حق شناس که در حق یزدان بود ناسپاس

1 حکیم دوم چون لب از نطق بست سیم این شکر طوطی آسا شکست

2 که ای عرش بلقیس فرش درت مه و مهر ازان خشت سیم و زرت

3 سکندر اگر عمر بر باد داد به اقبال تو ملکش آباد باد

4 رسد بانگ ازین طارم زرنگار که سخت است داغ جدایی ز یار

1 ازین گفت و گو چون سیم لب بدوخت چهارم چراغ نصیحت فروخت

2 نخست از دعا کرد آغاز پند که ای با خرد پند بخرد پسند

3 چو ایزد به دل تخم صبرت نهاد بر این کشت بارنده ابرت نهاد

4 هر آن مضطرب کش نه آرامش است به آرامشش آخر انجامش است

1 حکیم چهارم چو گفت آنچه گفت ز باغ دل پنجم این گل شگفت

2 که ای گلبن باغ شاهنشهی که مانده ست دامانت از گل تهی

3 اگر کرد گل سست پیوندیی به یاد ویت باد خرسندیی

4 کسی را که شد میوه دل ز دست ز فوت گلی شاخ عیشش شکست

1 چو آن در پس ستر عصمت مقیم شنید آنچه بشنید از هر حکیم

2 بر ایشان در معذرت باز کرد به پرده درون این نوا ساز کرد

3 که ای رازدانان دانش پژوه گشاینده مشکل هر گروه

4 بنای خرد را اساس از شماست دل بخردان حق شناس از شماست

1 پی راحت جان آگاه خویش مهیا کند توشه راه خویش

2 فن خویش نیکی کن ای نیک زن که به گر بود نیک زن نیک فن

3 همه کارها را به یزدان گذار که بیرون ز تقدیر او نیست کار

4 سکندر به شاهی ازو راه یافت به توفیق او جان آگاه یافت

1 چو سرچشمه فیض اسکندری کزو بود همچون صدف گوهری

2 در آن کاغذی کز ارسطو رسید بسی داروی صبر پیچیده دید

3 ز داروی او دفع تیمار کرد دوای دل و جان بیمار کرد

4 بلی شربتی بود آن معنوی به وی از شفاخانه عیسوی

1 رباطیست گیتی دو در ساخته پی رهروان رهگذر ساخته

2 یکی می رسد وان دگر می رود ولیکن به خون جگر می رود

3 ازین رفتن و آمدن چاره نیست دل کیست زین غم که صد پاره نیست

4 رباط ار چه باشد سراسر سرور اقامت در او باشد از راه دور

1 سراسیمه ای خانه در بلخ داشت که بر مردگان گریه تلخ داشت

2 در آن شهر بی گریه کم زیستی به خون بهر هر مرده بگریستی

3 به هر حلقه غم که پرداختی از اشک چو لعلش نگین ساختی

4 نصیحتگری گفت با او نهفت که ای هر کس از حال تو در شگفت

1 بیا جامی ای عمرها برده رنج ز خاطر برون داده این پنج گنج

2 شد این پنجت آن پنجه زور یاب کزو دست دریا کفان دیده تاب

3 عجب اژدهاییست کلک دو سر که ریزد برون گنجهای گهر

4 کند اژدها بر در گنج جای ولی کم بود اژدها گنج زای

آثار جامی

9 اثر از خردنامه اسکندری در هفت اورنگ جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خردنامه اسکندری در هفت اورنگ جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.